خانم دکتر وقتی با هم‌دانشگاهی‌اش سر سفره عقد نشست نمی‌دانست در شکنجه‌گاه وی زندانی خواهد شد.
این خانم دکتر وقتی در برابر بازپرس امجدیان ایستاد، گفت: حدود چهار سال پیش که دانشجوی پزشکی بودم و در دانشگاه خیلی اتفاقی با یکی از همکلاسی‌هایم به نام «امیر» آشنا شدم.
هنوز مدت زیادی از آشنایی ما نگذشته بود که وی نسبت به من ابراز علاقه کرد و پیشنهاد ازدواج داد.

از آنجا که من نیز به وی علاقه‌مند بودم، وقتی می‌دیدم امیر از موقعیت اجتماعی و آینده درخشانی برخوردار است، پذیرفتم با هم ازدواج کنیم.

 

امیر با پدر و مادرش به خواستگاری‌ام آمد.

همه چیز به خوبی و شادی گذشت و من بدون این‌که تحقیقی کنم با مهریه هزار سکه طلا به عقدش درآمدم و پس از برگزاری جشن عروسی، راهی خانه بخت شدم.

همزمان من و امیر در رشته پزشکی فارغ‌التحصیل شدیم.
اوایل زندگی آرام و خوبی داشتیم به طوری که دیگران نسبت به ما حسادت می‌کردند.

همیشه تصور داشتم خوشبخت‌ترین زن دنیا هستم و با بهترین مرد دنیا ازدواج کرده‌ام.
تا این‌که من عضو هیأت علمی دانشگاهی که در آن تدریس می‌کردم، شدم.

از آن زمان به بعد امیر با من بنای ناسازگاری گذاشت و خیلی زود اخلاق و رفتارش تغییر کرد و خواست من دیگر برای تدریس به دانشگاه نروم.

من اعتراض کرده و نپذیرفتم و سعی کردم وی را متقاعد کنم.

امیر در آزمون هیأت علمی دانشگاه شرکت کرد

اما مردود شد

همین باعث شد شوهرم با مشت و لگد به جان من بیفتد.

وی گفت تو باید به طور کلی بی‌خیال کارت شوی و کار به جایی کشید

که مرا یک ماه در خانه زندانی کرد و اجازه نداد سرکار بروم.

هر وقت پدر و مادرم با من تماس تلفنی می‌گرفتند کنارم می‌ایستاد که من ماجرای درگیری و زندانی شدنم را به آنان نگویم.
ابتدا فکر می‌کردم اخلاق و رفتارش تغییر خواهد کرد و همان همسر ایده‌آل قبلی می‌شود

اما هر چه می‌گذشت خشن‌تر و شکاک‌تر می‌شد

تا این‌که چند وقت پیش متوجه شدم

امیر بیماری پارانوئید دارد و تحت نظر روانپزشک است.


خیلی ناراحت شدم

چرا که همسرم سال‌ها به این بیماری دچار بود و خانواده‌اش از من پنهان کرده بودند

اما باز هم چون دوستش داشتم

صبر کردم و به امید این‌که بهتر شود 

بداخلاقی‌هایش را تحمل کردم.

خانم دکتر گفت: حالا دیگر به تنگ آمده‌ام و تحملم تمام شده است.

وی با سوراخ کردن لوله گاز خانه قصد به آتش کشیدن من و خانه را داشت

که خوشبختانه توانستم خودم را نجات دهم.

حالا با این مرد که بیماری پارانوئید دارد و چندین بار قصد کشتن مرا داشته،

ادامه زندگی برایم غیرممکن است و از وی شکایت دارم.
بازپرس امجدیان با شنیدن ادعاهای خانم دکتر، مرد پزشک را به دادسرا احضار کرد تا به بررسی مدارک بیماری و رفتارهای خشونت‌آمیز وی در خانه بپردازد و تصمیم نهایی را بگیرد.

 

 روزنامه ایران

> مطلب این صفحه را به زبان دلخواه خود ترجمه کنید

 

این خبر را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا