زمان : 02 Tir 1393 - 18:22
شناسه : 89662
بازدید : 9843
پزشک روانی می خواست همسرش را آتش زند!! پزشک روانی می خواست همسرش را آتش زند!!

 خانم دکتر وقتی با هم‌دانشگاهی‌اش سر سفره عقد نشست نمی‌دانست در شکنجه‌گاه وی زندانی خواهد شد.
این خانم دکتر وقتی در برابر بازپرس امجدیان ایستاد، گفت: حدود چهار سال پیش که دانشجوی پزشکی بودم و در دانشگاه خیلی اتفاقی با یکی از همکلاسی‌هایم به نام «امیر» آشنا شدم.
هنوز مدت زیادی از آشنایی ما نگذشته بود که وی نسبت به من ابراز علاقه کرد و پیشنهاد ازدواج داد.

از آنجا که من نیز به وی علاقه‌مند بودم، وقتی می‌دیدم امیر از موقعیت اجتماعی و آینده درخشانی برخوردار است، پذیرفتم با هم ازدواج کنیم.

 

امیر با پدر و مادرش به خواستگاری‌ام آمد.

همه چیز به خوبی و شادی گذشت و من بدون این‌که تحقیقی کنم با مهریه هزار سکه طلا به عقدش درآمدم و پس از برگزاری جشن عروسی، راهی خانه بخت شدم.

همزمان من و امیر در رشته پزشکی فارغ‌التحصیل شدیم.
اوایل زندگی آرام و خوبی داشتیم به طوری که دیگران نسبت به ما حسادت می‌کردند.

همیشه تصور داشتم خوشبخت‌ترین زن دنیا هستم و با بهترین مرد دنیا ازدواج کرده‌ام.
تا این‌که من عضو هیأت علمی دانشگاهی که در آن تدریس می‌کردم، شدم.

از آن زمان به بعد امیر با من بنای ناسازگاری گذاشت و خیلی زود اخلاق و رفتارش تغییر کرد و خواست من دیگر برای تدریس به دانشگاه نروم.

من اعتراض کرده و نپذیرفتم و سعی کردم وی را متقاعد کنم.

امیر در آزمون هیأت علمی دانشگاه شرکت کرد

اما مردود شد

همین باعث شد شوهرم با مشت و لگد به جان من بیفتد.

وی گفت تو باید به طور کلی بی‌خیال کارت شوی و کار به جایی کشید

که مرا یک ماه در خانه زندانی کرد و اجازه نداد سرکار بروم.

هر وقت پدر و مادرم با من تماس تلفنی می‌گرفتند کنارم می‌ایستاد که من ماجرای درگیری و زندانی شدنم را به آنان نگویم.
ابتدا فکر می‌کردم اخلاق و رفتارش تغییر خواهد کرد و همان همسر ایده‌آل قبلی می‌شود

اما هر چه می‌گذشت خشن‌تر و شکاک‌تر می‌شد

تا این‌که چند وقت پیش متوجه شدم

امیر بیماری پارانوئید دارد و تحت نظر روانپزشک است.


خیلی ناراحت شدم

چرا که همسرم سال‌ها به این بیماری دچار بود و خانواده‌اش از من پنهان کرده بودند

اما باز هم چون دوستش داشتم

صبر کردم و به امید این‌که بهتر شود 

بداخلاقی‌هایش را تحمل کردم.

خانم دکتر گفت: حالا دیگر به تنگ آمده‌ام و تحملم تمام شده است.

وی با سوراخ کردن لوله گاز خانه قصد به آتش کشیدن من و خانه را داشت

که خوشبختانه توانستم خودم را نجات دهم.

حالا با این مرد که بیماری پارانوئید دارد و چندین بار قصد کشتن مرا داشته،

ادامه زندگی برایم غیرممکن است و از وی شکایت دارم.
بازپرس امجدیان با شنیدن ادعاهای خانم دکتر، مرد پزشک را به دادسرا احضار کرد تا به بررسی مدارک بیماری و رفتارهای خشونت‌آمیز وی در خانه بپردازد و تصمیم نهایی را بگیرد.

 

 روزنامه ایران

> مطلب این صفحه را به زبان دلخواه خود ترجمه کنید

 

این خبر را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

value="http://www.macromedia.com/go/getflashplayer" />
مخاطبان آن لاین یزدفردا -فرداییان همیشه همراه یزدفردا در سراسر جهان