اسرائیل ؛ چالش آیندۀ دولت آمریکا ؟!!!

رضا بردستانی


یزدفردا "
لیبر من :
" اجباری برای پایبندی به تعهدات دولت قبلی اسرائیل در مورد توافقات آنا پولیس نداریم !"
رژيم صهيونيستي كه با جنايت تروريستي خود در كشتار فعالان صلح كاروان امدادرساني به غزه رسوا شده با قطعنامه شوراي حقوق بشر سازمان ملل متحد براي تحقيق در اين باره مخالفت كرد.
به گزارش عصر ایران به نقل از روزنامه صهیونیستی یدیعونت آحارونت، "مائیر داگان" رئیس سازمان جاسوسی خارجی اسرائیل (موساد) در سخنانی در نشست کمیته خارجی و امنیت پارلمان اسرائیل (کنیست) گفت: اسرائیل به تدریج از جایگاه مهم و بالای خود در نزد آمریکا به باری بر دوش این کشور تبدیل می شود . ایران نیز موفق نخواهد شد در برنامه هسته ای خود پیشرفت کند. اسرائیل برای آمریکا از یک دارائی به باری بر دوش آمریکا تبدیل شده است.


دولت فعلی اسرائیل را تلفیقی از تمام احزاب و گروه های درون و بیرون حکومت اسرائیل می دانند ، ائتلافی ترین دولت تشکیل شده که تا به امروز حافظۀ تاریخی منطقه به یاد می آورد ، حاصل استیصال و درماندگی نتانیاهو در تشکیل دولتی یکپارچه و با اقتدار لازم به جهت قدرت تصمیم گیری می باشد که به زعم تمامی اهالی سیاست، بدون شک شکننده ترین دولت چندین سال اخیر اسرائیل می باشد ، این چند گانگی در بدنۀ دولت ائتلافی اگرچه طیف های گسترده ای از شهروندان اسرائیلی را دارای کرسی تصمیم گیری در دولت نموده است اما راضی نگه داشتن تمامی دسته هایی که گاه افکاری کاملا مخالف با یکدیگر را دارا می باشند خود معضلی بزرگ برای نتانیاهو می باشد ، از طرف دیگر شخص نتانیاهو نیز از چندان سابقۀ درخشان و مطمئن سیاسی چه از نقطه نظر تصمیم گیری و چه به لحاظ حمایت بدنۀ اصلی قدرت در جریان سازی های کاملا سیاسی و منفعت طلبانۀ هسته های قدرت نیز برخوردار نمی باشد مهم ترین دلیل بر این مدعا ضعف بسیار مشهود او در همسو کردن تمام نیروهای سیاسی برای تشکیل یک دولت یک دست و نیرومند در انتخابات اخیر می باشد . از این پاشنۀ آشیل که بگذریم بیان عقیده ای سخت چالش برانگیز که صد البته از اهالی سیاست خارجۀ حکومت اسرائیل چندان غیر طبیعی نیز نمی باشد در فاصله چند روز از اظهارات رئیس جمهور به ظاهر متفاوت آمریکا در ترکیه که طرفین تعهدات آنا پو لیس را به پایبندی به مفاد آن دعوت نموده بود و نیز از آن شدید تر بیان این جمله که :
اسرائیل از آمریکا دستور نمی گیرد !!!
خود تمامی پیش بینی های منطقه ای را پیرامون صلح خاورمیانه البته صلحی که مطابق میل دولت و سیاست گذاران مسائل کلان منطقه ای باشد را بر هم می زند از طرف دیگر اظهارات اخیر سیاستمداران اسرائیلی این شائبه را در ذهن هر آشنا به مسائل خاور میانه به خود معطوف می دارد که میزان مقبولیت تکیه زنندگان بر اریکۀ قدرت در اسرائیل به چند نکتۀ حساس و بسیار مهم بستگی دارد :
- جنگ طلب بودن ، این جنگ طلب بودن تنها و تنها به معنای عام کلمه مورد نظر است چرا که طرف دیگر مخاصمه چندان برای آنان تفاوتی نمی نماید یعنی از نظر آنان فتح ، حماس ، حزب الله لبنان و حتی کمی دور تر ایران چندان فرقی نمی کند.
- عدم پایبندی به تعهداتی که به نوعی حقی برای طرف های دیگر عموما اعراب قائل باشد چرا که به نظر دولتمردان اسرائیل اصولا آنان ذیحق در هیچ مسئله ای نیستند .
- داشتن صراحت بیان به نوعی که به زعم آنان ادبیات به کار رفته در ابراز عقاید بوی جنگ و آتش افروزی داشته باشد و در طرف مقابل ایجاد دلهره نماید به نحوی که هرگز به ذهنشان نیز خطور نکند که به اسرائیل هم می توان حمله کرد.
- دست آخر این که کم کم جامعۀ جهانی باید خود را آمادۀ رویارویی با بیماران روانی که از بد حادثه دستی نیز در آتش سیاست دارند بنماید چرا که حملۀ کلامی به بالاترین مقام فعلی کشوری به نام آمریکا که تا همین الآن نیز بزرگترین ، قدرتمند ترین و در برخی مواقع تنها حامی سیاست ها و اعمال گاه کاملا غیر انسانی اسرائیل است حتی در ظاهر امر هر چند ساختگی ، معنای خوبی نمی دهد، به این جمله ی "مائیر داگان" رئیس سازمان جاسوسی خارجی اسرائیل (موساد) خوب دقت کنید!
اسرائیل به تدریج از جایگاه مهم و بالای خود در نزد آمریکا به باری بر دوش این کشور تبدیل می شود!!! .

از مجموع حوادث چند ماهه اخیر به ویژه حمله ی اخیر نیروهای کماندوی اسرائیلی به «کاروان آزادی»شاید بتوان این گونه نتیجه گیری کرد که سال 2010 و سال های آینده ی میلادی را باید سال های پر هیاهو و نیز سال های چالش سیاسی و رفتاری بین دو دولت آمریکا و اسرائیل به شمار آورد (دعوا بر سر پوستین ملا و...) البته شاید تمامی این حوادث نمایشی باشد برای این که سناریوی باراک اوباما را در متفاوت بودن کامل کند که این فرضیۀ اخیر بیشتر می تواند پذیرفتنی باشد . توجه به این نکتۀ باریک تر از مو خیلی از مجهولات را حل شدنی تر جلوه می دهد آن جا که بدانیم ؛ اولین بند از بند های چند گانۀ تعهدات آنا پولیس ، شرط پایبندی اسرائیل به تعهدات مشخصا آتش بس و باز گذاردن گذرگاه های حیاتی منطقه فلسطینی نشین ، توقف هر گونه اعمال به نظر آنان تروریستی طرف فلسطینی مشخص نموده است که قید هر گونه خود بهترین حربه برای دولت اسرائیل است تا حتی کوچکترین حرکت را تفسیر به رأی نموده به یکباره تمامی تعهدات را نادیده بگیرد ، خوشبینانه است اگر بر این باور باشیم که سردمداران جنگ طلب اسرائیل منتظر بهانه برای شروع جنگ و خون ریزی بمانند ، دولت اسرائیل بزرگترین دلیل جنگ افروزی را حفظ منافع خود و نیز حتی اگر به صورت ظاهری هم شده محافظت از جان و مال شهروندان خود می داند حال چگونه می توان دلخوش به تعهدات دولتی بود که برای آتش افروزی و نا امن کردن منطقه حتی حاضر است بر سر جان و مال شهروندان خود نیز معامله های پنهان و کثیف بنماید ، در این بین نویسندگان این سناریو که نیم قرن است آرامش ، ثروت و امنیت منطقۀ خاورمیانه – مهم ترین و در عین حال حساس ترین منطقه در تمامی این کرۀ خاکی – را به نفع خود بر باد داده اند شاید برایشان نتانیاهو و باراک اوباما زیاد مهره های مهم و قابل تأملی به نظر نیایند سر نخ این بلوا را باید در جاهای دیگر جهان نیز جستجو کرد .

از بدو شروع به کار دولت جدید آمریکا شاید به جرأت بتوان گفت بیشترین بحث ها پیرامون همین منطقه و مسائل اختلاف برانگیز آن صورت گرفته است وگرنه یک سؤال را می توان از شخص آقای باراک اوباما پرسید که اگر شما این قدر خواستار ایجاد تحول و تغییر هسیتد و خود را علاقه مند به صف بندی های جدید جهانی نشان می دهید چرا این فشار و حساسیت را نسبت به آمریکای لاتین ، امریکای جنوبی و یا حتی شمال آفریقا معطوف نمی دارید ؟ شاید بتوان این سؤال را این گونه نیز مطرح کرد که چرا به سیاست های درونی آمریکا این قدر توجه و حساسیت نشان نمی دهید ؟ دور از ذهن نیست اوباما و سیاستمداران کاخ سفید اگر تنها نیمی از تلاش شبانه روزی خود را معطوف به مسائل داخلی آمریکا می نمودند خود به خود بیشتر مسائل فرافکنانه ای که موجبات توجه کاذب و ساختگی آمریکا برای فریب افکار عمومی شهروندان آمریکایی به کار گرفته می شود به دیگر نقاط جهان تغییر جهت داده است ، حل می شد و فضای سیاسی امروزۀ دنیا آرامتر از هر زمان دیگر قابل پیش بینی بود ، این فرافکنی و ابراز علاقه به حوادث منطقۀ خاورمیانه که صورتی کاملا تصنعی و غیر طبیعی به خود گرفته است قطعا این شائبه را در ذهن می پروراند که سیاست کاخ سفید تنها رنگ و ادبیاتش عوض شده است و بوش عملا هنوز از صحنۀ سیاسی جهان به طور کامل بیرون نرفته است چرا که علاقۀ بوش نیز به همین مسائل بود تنها با این تفاوت که ادبیاتش نابخردانه تر و برخی مواقع شدیدالحن تر از ساکنان فعلی کاخ سفید بود .

واژه های کلیدی زیر قابل تأمل است :

صلح خاورمیانه (بدون دخالت دادن منافع ساکنین اصلی این منطقه) ،
فتح و حماس (دامن زدن به اختلافات این دو به منظور ایجاد تزلزل در بدنۀ نیروهای سیاسی و تأثیر گذار دولت و ملت فلسطین) ،
عراق و ترکیه (باقی گذاشتن اختلافات این دو دولت بر سر مسائل کردهای افراطی و جدیدا مسئلۀ آب که شاید به جنگی خاموش بدل شود) ،
افغانستان و پاکستان (مورد توجه قراردادن بیش از حد مسئلۀ به زعم آنان لاینحل طالبان که جدیدا به دودستۀ سازمان یافته و غیر سازمان یافته تقسیم بندی شده اند که با دخالت دادن نیروهای امنیتی پاکستان به طالبان دولتی و غیر دولتی تبدیل شده اند انتخاب منطقۀ وزیرستان که شهره به نا امنی و خشونت خیزی است کاملا هوشیارانه و مدبرانه است ) ،
ایران و مسئلۀ انرژی هسته ای ( این روزها با اعلام دستاوردهای جدید ایران در این مسئله همۀ نگاه جهان را به خود مشغول داشته است به نحوی که درد بی درمان رکود اقتصادی خود را به کلی از یاد برده اند )
چین و شورشیان تبت (در گیر کردن دولت چین به این مسئله تا شاید بتوان حرکت شتاب گرفتۀ این کشور در تسخیر بازارهای اقتصادی جهان را کند تر نماید) ،
هند و پاکستان (داستان کهنه و نخ نما شدۀ کشمیر و مسائل هسته ای در قالب مسابقۀ تسلیحات هسته ای در کنار ایجاد چالش های امنیتی در سایۀ تجهیز ، رهبری و فعال نمودن تروریست های بین المللی برای بر هم زدن اندک آرامش های کوتاه مدت که می تواند ذهن سیاستمداران این دو کشور را به مسائل دیگری نیز معطوف نماید)
و دست آخر در این بین نگاهی هم به اروپا و مسئلۀ ناتو و تغییر رفتار آن نیز می توان داشت تا دیگر شرکا نیز بر سر این سفره بی روزی نمانند.
کوتاه سخن این که تمامی راه های سیاسی و اقتصادی جهان به نحوی از انحاء به خاورمیانه ختم می شود حال اگر مربوط بود که هیچ و چنان چه ربطی به این منطقه نداشت با تحلیل های همسو و کانالیزه شده ربط می دهند که حتی رکود اقتصادی این روزهای جهان غرب به نا امنی منطقۀ خاور میانه مربوط می شود ، این هشدار را می توان کمی جدی تر نگریست که غافلگیر اختلافات ساختگی شریکان همیشگی استعمار و فتنه و جنگ نشویم در این باب سخن بسیار است اما ... بدون این که به هیاهو های رسانه ای نیم نگاهی هم بیاندازیم یا تحت تأثیر امواج مسموم رسانه ای شویم با ساکنین سیاسی ترین بنای کره زمین یعنی «کاخ سفید» و مسند نشینان بی عرضه ی تلاویو همین نیم مصرع بیشتر سخن نداریم که ؛

به کجا چنین شتابان؟!!!

یزدفردا

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا