رضا بردستانی

افسردگی، شادی و نشاط ، رفاه اجتماعی، درصد باسوادی، سرانه مطالعه، نرخ بیکاری، نرخ ثابت رشد جمعیت، مرگ و میر نوزادان، سرانه تولید ناخالص ملی و... از مواردی است که جایگاه یک کشور یا یک شهر را در جداولی کاملاً آماری بالا و پایین می کند اما برخی از اظهار نظرهای آماری ممکن است در کوتاه یا بلند مدت بر اعتبار، شخصیت، جایگاه اجتماعی و نیز واکنش های عمومی، له یا علیه جمعیتی مشخص از انسان های ساکن در یک منطقه ی خاص تأثیراتی ماندگار بر جای نهد.

این ها را به عنوان مقدمه ای تلقی کنید که در برخی موارد و در بین برخی از گروه های اجتماعی، با پیش زمینه ی ذهنی یا باری به هر جهت به نوعی عادت آزار دهنده مبدل شده است و با اظهار نظرهایی فاقد پشتوانه های علمی، بیان برخی مسائل را بدون در نظر گرفتن تبعات اولیه و ثانویه ی آن، سرلوحه ی بودن و نمایان شدن خود قرار داده اند. این در حالی است که سخنان جالب توجه دیگری به غیر از مواردی که در حیطه ی علم آمار قرار می گیرد وجود دارد که هم جاذبه ی بیشتری دارد و هم فراگیری جالب توجه تری و حال این که چرا علم آمار دستخوش این نمایانگری قرار می گیرد بر نویسنده پوشیده مانده است.

هنوز مدت زمان زیادی از طرح یک مسئله ی چالش برانگیز نگذشته است که در یک روز و از جهت یزدی بودن! یک بار خود را تا منتهای درجه خوشبخت احساس کردیم و در کوتاه زمانی دیگر از یزدی بودنمان احساس شرمندگی! این دو احساس برپایه ی برخی آمارهای اعلام شده از سوی برخی محافل دستخوش احساس تنفر و خوشبختی توامان شد تا جایی که در بررسی هایی مقدماتی متوجه شدیم علم عزیز و مظلوم آمار آفریده شده است برای اظهار وجود و نه اظهار نظری علمی و متقن.

به این سه تیتر توجه کنید:

1-    «طبق آمار، آستانه تحمل اجتماعی مردم یزد پایین تر از میزان استاندارد است»

2-    «استان یزد از نظر افسردگی در سطح بالای افسردگی قرار دارد»

3-    «استان یزد با امتیاز 28.01 بهترین عملکرد را در شاخص رفاه اجتماعی کشور داشته است»

با یک بررسی مجمل در می یابیم در این کره ی خاکی مردمانی زندگی می کنند که در بین دیگر مردمان سرزمینشان اگرچه از نظر افسردگی در سطح بالای افسردگی و از نظر آستانه ی تحمل، پایین تر از میزان استاندارد هستند اما بهترین عملکرد را در شاخص رفاه اجتماعی داشته اند! این مردمان از گذشته تا حالا مردمانی بوده اند، آرام، سخت کوش، معروف به نیکی و نیکوکاری، امانت دار، خوش حساب، دارای بالاترین میزان قبولی در کنکور و برخوردار از بالاترین ضرایب امنیت اجتماعی و حالا با دو عدد و رقم می خواهیم نخست بگوییم ما هستیم و سپس ثابت کنیم این مردمان از نظر اخلاق اجتماعی اگر بگویی بالای چشمتان ابرو! چنان می خوابانند زیر گوشتان که بقیه ی عرایضتان را فراموش کنید زیرا؛ اینان ملتی افسرده هستند و اگر پرخاش کردند! در جریان باشید دست خودشان نیست بلکه بر طبق آمار کاملاً رفتارشان طبیعی است! زیرا آستانه ی تحملشان افتاده است پایین!

دهم مهرماه 1391 در خبر یا یادداشتی با عنوان شادترین استان های ایران کدامند؟ یزد به عنوان ناشادترین استان در بین31استان کشور معرفی شد(نقل به مضمون). به اصل موضوع دقت کنید:« نتايج يك پژوهش بر روي 27 هزار و 883 ايراني 18 تا 65 سال در كشور نشان داده است كه بيشتر مردم كشور (39.3 درصد) از شادكامي سطح متوسطي برخوردارند. 35.4 درصد نيز شادكامي خود را كم توصيف كرده‌ و در اين ميان، تنها 3 درصد خود را در سطح «بسيار زياد» شادكام مي‌دانند. در اين پژوهش كه از هر استان كشور دست كم 800 نفر بررسي شده‌اند، سطح شادكامي با پرسش: «آيا فردي با نشاط و شاداب هستيد؟» در پنج سطح «بسيار زياد»،‌ «زياد»، «نه زياد، نه كم»،‌ «كم» و «بسيار كم» مورد سنجش قرار گرفت. يافته‌هاي پژوهش« شادكامي مردم ايران و عوامل موثر بر آن» از ميان 30 استان مورد بررسي، استان زنجان را با 3/69 ميانگين امتياز شادكامي، شادترين استان كشور معرفي كرده است و از يزد با 3/12 ميانگين امتياز شادكامي، به عنوان پايين‌ترين سطح شادكامي نام برده است.»

بر اساس این سنجش بی پایه و اساس که بیشتر به تفنن شباهت دارد تا به یک کنکاش مبتنی بر علم آمار! صرف این که فردی بگوید من بسیار شادم یا بسیار غمگین! برای یک استان نسخه پیچیده اند. شاید فردا تلفن منزل شما به صدا درآمد و آقا یا خانمی آن طرف خط از شما پرسید:«شما خودتان را خوشبخت
می دانید؟»، یا سؤال کرد:«امیدتان به زندگی چقدر است؟» و یا در میانه امور روزمره فردی با یک بغل کاغذ و کلاسور و درست وسط پیاده رو از شما سوال کرد:«ثروتمند اید یا فقیر؟»چه پاسخی می دهید؟
خوشبخت اید یا بدبخت؟امیدوار اید به ادامه ی حیات یا ناامید؟ ثروتمند اید یا فقیر؟

پاسخ شما هر چه باشد فردای همان فردا ممکن است بخوانید طبق آمار یزدی ها خوشبخت ترین
آدم های نه تنها ایران بلکه جهان اند یا یزدی ها فقیر ترین مردمان این سرزمین و تمامی ممالک دارای
سکنه اند و یا ناامیدی در بین یزدی ها موج می زند! آیا به راستی این نتیجه و ماحصل، بر پایه ی  علم آمار  و مبتنی بر پژوهش های میدانی عالمانه و صادقانه است؟

اگرچه دوستان اظهار نظر کننده خود از عالمان و اهالی مطالعه اند اما برای یادآوری باید خاطر نشان ساخت که علم آمار:« آمار(statistics)  به مجموعه‌ی داده‌های عددی مربوط به یک موضوع (معمولا مهم)، مانند جمعیت، متوفیات، میزان تجارت داخلی یا خارجی، دما یا بارش ماهیانه و غیره گفته می‌شود. آمار را باید علم و عمل استخراج، بسط، و توسعه ی دانش‌های تجربی انسانی با استفاده از روش‌های گردآوری، تنظیم، پرورش، و تحلیل داده‌های تجربی (حاصل از اندازه گیری و آزمایش) دانست. علم آمار، علم فراهم کردن داده‌های کمّی و تحلیل آن‌ها به منظور به دست آورن نتایجی است که اگرچه احتمالی است، اما در خور اعتماد است.»

در ادامه باید اضافه کرد این علم  یعنی علم آمار، خود مبتنی است بر نظریه ی آمار، که شاخه‌ای از ریاضیات کاربردی به حساب می‌آید. و به دو دسته ی مهم تقسیم می شود؛

آمار توصیفی (Descriptive statistics) :

تنظیم و طبقه‌بندی داده‌ها، نمایش ترسیمی، و محاسبه ی مقادیری از قبیل نما، میانگین، میانه و ... می‌باشد که حاکی از مشخصات یکایک اعضای جامعهء مورد بحث است. در آمار توصیفی اطلاعات حاصل از یک گروه، همان گروه را توصیف می‌کند و اطلاعات به دست آمده به دسته‌جات مشابه تعمیم داده نمی‌شود.

آمار استنباطی (Inferential statistics) :

چنان چه به جای مطالعه کل اعضای جامعه، بخشی از آن با استفاده از فنون نمونه‌گیری انتخاب شود و مورد مطالعه قرار گیرد و بخواهیم نتایج حاصل از آن را به کل جامعه تعمیم دهیم از روش‌هایی استفاده می‌شود که موضوع آمار استنباطی است.

آن چه که مهم است این است که در گذر از آمار توصیفی به آمار استنباطی یا به عبارت دیگر از نمونه به جامعه، بحث و نقش احتمال شروع می‌شود. در واقع احتمال، پل رابط بین آمار توصیفی و استنباطی به حساب می‌آید.

برخورد احساسی با یک علم که سابقه و ریشه ای بس کهن دارد(منشأ ظهور آمار به صورت توصیف اطلاعات را می توان سرشماری هایی که حدود 4000 سال قبل از میلادمسیح توسط بابلی ها و مصری ها و بعداً توسط امپراتوری های روم و ایران درباره اطلاعات مربوط به زاد و ولد و دارائی های افراد جامعه زیر سلطه خود انجام می گرفته، به حساب آورد.) می تواند جامعه را دچار برخی سرخوردگی های احتمالی نماید زیرا بدون تحلیل درست داده ها و در نظر گرفتن نقش تأثیرگذار احتمال ممکن است هر اظهار نظری بخش یا بخش هایی از جامعه را دچار چالش هایی عمیق کند.

در بین دسته بندی هایی که برای علم آمار در نظر گرفته اند، کم نیستند آمارهایی که کاملا محرمانه و غیر قابل اعلام عمومی یا غیر قابل درج در جراید محسوب شده اند از آن جمله اند، آمار مربوط به خودکشی، قتل و ناهنجاری های خشن، سرقت های مسلحانه و هرآن چه امنیت روانی جامعه را دچار التهاب یا چالش می کنند زیرا اعلام آمار خودکشی در یک سال ممکن است برخی آثار سوء روانی بر جای نهد یا جامعه ای را دچار انگ هایی پایدار نماید. هراز چندگاهی از سوی برخی محافل اعلام می شود خودکشی در بین ژاپنی ها از آمار بالایی برخوردار است. این آمار مبتنی بر چه اصل و اساسی است. اساساً آمار خودکشی ژاپنی ها در مقایسه با چه شاخصه هایی بالا تلقی می شود؟ جمعیت؟ سن؟ علل خودکشی؟ یک سؤال تأمل برانگیز:«آمار خودکشی در ایران در سال1392چند نفر است؟»مطمئن باشید آمار قابل ارائه و دقیقی وجود ندارد زیرا این از همان دست آمارهای محرمانه است. سؤالی دیگر:«آمار دقیق اعدامی ها در کشور هلند چند نفر است؟»پاسخ به این سؤالات تقریباً غیر ممکن است مگر این که گروهی کارکشته و برای برآوردن اهدافی سیاسی و مغرضانه با نفوذ به دستگاه های اطلاعاتی این آمار را علنی و عمومی کنند. باور کنید در اعلام هر از چند باره ی آمار بالای خودکشی در بین ژاپنی ها چندان هم اهداف سیاسی اقتصادی بی تأثیر نیست اگرچه می دانیم در جوامع خیلی پیشرفته و کاملا صنعتی آمار خودکشی به میزان قابل توجهی بالا است!

در این یادداشت سعی نداریم سخنان گفته شده را رد یا فرد مسئول گوینده را تخطئه کنیم اما هم من و شمای خواننده و هم آن عزیز اظهار نظر کننده به خوبی می دانند بدون اعلام منشاء خبر، میزان صدق و کذب نتیجه ی اعلامی و بدون بررسی های عمیق علمی نمی توان مردمان یک جامعه را به افسردگی یا برخوردار بودن از میزان پایین تر از حد استانداردی از آستانه ی تحمل محکوم کرد زیرا نتایج برجای نهاده، غیر قابل تصور و دور از اهداف بیان کننده ی همان آمار دم دستی و غیره است مضافاً این که اساساً سوء برداشت از برخی آمارهایی که مسئول یا مسئولانی برای تبیین منظوری خاص بیان می کنند، بسیار بالا و محتمل است. کافی است همان مسئول اظهار نظر کننده سری به دنیای مجازی بزنند و نتیجه ی اظهار نظر خود را به صورتی کاملاً محسوس مشاهده نمایند.

از فردی که متصف به وصف و صفت محسنه ی تحقیق محوری و روحیه ی پژوهشگری است بسیار بعید است در نشستی که اساساً چند مخاطب بسیار خاص بیشتر نداشته است حرف هایی را بر زبان آورد که به سرعت در فضای مجازی منتشر شود و سخنان یکی، دوساله ی اخیر را دوباره بر سر زبان ها جاری سازد و حتی اگر آن فرد خاص در جلسه ای خاص تر هم در بین دوستان دیروز خود حرفی زد از روابط عمومی استانداری بسیار بعید است که آن آمار شائبه برانگیز را تیتر خبری کند و در سطحی وسیع منتشر نماید. از آن دو بعیدتر انعکاس خبر توسط خبرگزاری ایسنا است که امیدوارم توجیه مناسبی برای این تیتر خود داشته باشند. اصول اولیه خبر نویسی می گوید این تیتر چندان معقولانه نبوده است اما من نیز به نظر تنظیم کننده خبر فوق که احتمالاً تنها زحمت کشیده اند و متن خبر را از سایت وزین روابط عمومی استانداری کپی کرده اند احترام می گذارم اما نقد به گوینده ی آمار فوق است نه تنظیم کننده ای که ...

نگاه ما به این دو مقوله نه احساسی است نه انفعالی حتی اگر بپذیریم که اظهار نظر آن مسئول محترم کاملا صحیح و مبتنی بر یکسری آمارهای تأیید شده هم هست، مجال بیان چنین حرف هایی که جامعه ی مخاطب را هدف فشارهای تحلیلی که کاملاً نگاهی سطحی دارند قرارداده، التهاب و حرف و حدیث ایجاد می کند؛ در رسانه ی دولتی یا خصوص نیست بلکه این آمارها باید به عنوان دغدغه، هشدار، سرفصل هایی قابل تأمل و در نشست هایی کاملاً علمی و تخصصی تبیین و تفسیر شود.

بازیچه قرار دادن علم آمار به گونه ای که دوباره ماه ها وقت و هزینه صرف سرپوش نهادن بر اظهار نظری شتابزده شود از منظر روانشناسی تعریف چندان خوشآیندی در توصیف بر زبان آورنده ی اطلاعات ناقص و چالش برانگیز، ارائه نداده است که خود حدیثی است مفصل اما شایسته و بایسته آن است که در هر گونه اظهار نظری کمال دقت و ظرافت را به کار بندیم.

نویسنده ی سطور فوق در جریان ساخت مستند کوچه با ذکر خاطره ای درخور تأمل رو در رو شد. یکی از یزدی های ساکن پاریس که به اتفاق دوست فرانسوی که دست بر قضا از متخصصین علم روانشناسی هم بوده است به یزد سفر می کند و در خلال بازدید از بافت سنتی، نکته ای ذهن آن متخصص روانشناسی فرانسوی الاصل را سخت مشغول می کند:«یزدی های از روحیه ای سازگار و اخلاق و برخوردی بسیار آرام برخوردار اند»

آن سفر به پایان می رسد و آن دو از یزد می روند. بعد از گذشت مدت ها، متخصص روانشناسی اهل فرانسه با آن دوست یزدی ساکن پاریس تماس می گیرد و خبر از یک کشف مهم می دهد و از او می خواهد تا فردای آن شب به خانه یا دفتر طبابتش در مرکز پاریس مراجعه کند. فردای آن روز آن پزشک فرانسوی با ارائه ی چند عکس از کوچه های بافت قدیم یزد اذعان می دارد یکی از دلایل آرام بودن و سازگاری رفتاری یزدی ها ارتباط مستقیمی با معماری کوچه های این شهر دارد با این وصف که کوچه های یزد(بافت قدیم) چون فاقد زاویه های تند(45 درجه یا 90) هستند به دلیل برخورداری از انحنایی در پیچ کوچه ها اثر آرامی بر جای نهاده در حالی که برخورد بصری با زاویه های تند انسان را از آرامش دور می کند.

این مبحث قطعا جایی در بین یک دیدار کاری با برخی از فعالین حوزه ای خاص در امور فرهنگی ندارد بلکه مجال طرح آن در یک هم اندیشی علمی و با حضور اساتید علم روانشناسی و معماری و شهرسازی است که البته ماحصل آن نشست نه به عنوان یک تیتر خبری که می تواند به عنوان راهکاری در تدوین نقشه و چشم انداز آینده ی شهرسازی این استان مد نظر قرار گیرد.

علم آمار را می توان از جمله علوم مظلوم قلمداد کرد زیرا هر کسی با نگاه و زاویه ی دید خود به آن می نگرد همین دو سال قبل چند مسئول در مسابقه ای آماری سرانه ی مطالعه ی ایران را یک شبه از 17 یا 18 دقیقه به 70 تا 95 دقیقه در روز افزایش دادند و نماز خواندن، خواندن کتب ادعیه، سلام و احوال پرسی و حتی ارسال پیامک را هم لحاظ کرده بودند و کم مانده بود رقم سرانه ی مطالعه را از پیشرفته ترین جوامع نیز عبور دهند در حالی که علم آمار می گوید سرانه ی مطالعه ی مفید در ایران بسیار پایین تر از همان 17 یا 18 دقیقه و در حدود 10 تا 12 دقیقه در روز است زیرا بر اساس همان علم آمار مطالعه تعریف مشخصی دارد که حتی در مواردی مطالعه ی روزنامه را هم شامل نمی شود.

علم آمار می گوید یا من و شما خیلی تفاوتی ندارد مهم این است که ما بر اساس جایگاهی که داریم در اظهار نظر دقت کنیم.

نقطه ی پایانی این کلام حکایت معروفی است که در بین آماری ها موسوم است به آمارذرت خوراکی:

«در یکی از استان های یکی از کشورهای دنیا! نامه ای از پایتخت به مرکز آن استان در آن کشور ارسال می شود که چون قرار است برای واردات ذرت خوراکی تصمیم گیری شود جدول مربوطه تکمیل و ظرف مدت یک ماه به مرکز بازگردانیده شود. جدول مربوطه حاوی سه ستون مشخص بوده است: میزان تولید؟/ میزان مصرف؟/ ما به التفاوت؟ یعنی آن استان در یک سال چه میزان تولید ذرت دارد؟ چه میزان مصرف؟ و از جمع و تفریق این دو عدد چه میزان باید برای آن استان در نظر گرفت یا از آن استان می توان خریداری و به دیگر استان ها ارسال کرد. نامه ی مذکور به مراکز شهرستان ها ارسال می شود و 15 روز بعد جداول کامل شده به مرکز استان عودت داده می شود. مسئول مربوط هم بدون بررسی و تحلیل با یک جمع و تفریق ساده میزان تولید ذرت خوراکی را 140000تن و میزان مصرف را4000تن(اعداد فرضی است!) و ما به التفاوت را 10000تن اعلام می کند یکی دو ماه بعد در جلسه ی در سطح وزیر به نکته ی قابل تأملی بر می خورند و آن این که در حالی یکی از استان ها میزان اضافه تولید ذرت خوراکی خود را 10000تن اعلام کرده است که بر طبق گزارش های موجود، سال قبل 8000تن ذرت خوراکی خارج از کشور خریداری و وارد کشور شده است. بررسی ها می گوید در یکی از شهرستان های همان استان خاص مدیر شهرستان که دست بر قضا نخستین روز کاری اش بوده است از مسئول مربوطه آمار می خواهد که وی چندین عدد را اعلام می کند مدیر مربوطه هم که نخستین روز کاری اش بوده است و اعداد را بسیار پایین(از نظر تولید) و بسیار بالا از نظر مصرف می بیند یکی دو صفر ناقابل به میزان تولید اضافه می کند و باقی قضایا... »

این علم و به واسطه ی اینچنین برخوردهای غیر مسئولانه ای به نظر شما مظلوم نیست؟

 

 

> مطلب این صفحه را به زبان دلخواه خود ترجمه کنید

 

این خبر را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا