محمد زاده رحمانی

هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق                                ثبت است بر جریده عالم دوام ما

چهل روز از درگذشت راوي شيرين سخن تاريخ، دكتر محمد ابراهيم باستاني پاريزي گذشت. كتاب هاي ايشان با لطافتي كه دارند انسان را به اعماق تاريخ و گذشته اين سرزمين مي برند. بر خلاف اكثر کتاب‌های تاریخی‌ که نثری سرد و سنگین دارند، بیشتر نوشته‌های تاریخی باستانی پاریزی پر از داستان‌ها، ضرب‌المثل‌ها، حکایات و اشعاری است که خواننده را مجذوب خود مي كنند و اين هنر باستاني پاريزي است كه انسان را با كتاب آشتي مي دهد و با قلم سحرآميز خود،‌ نوشته هاي خود را در ذهن آدمي حك مي كند؛‌ كاري كه از هر نويسنده اي بر نمي آيد و بخصوص در دوران معاصر جاي اين گونه نويسندگان در عرصه ادبيات و تاريخ، خالي است.

ايشان به عنوان يك مورخ انديشمند حق بزرگي بر گردن تاريخ ايران و جهان و بخصوص تاريخ يزد و كرمان دارند. در كتب مختلف خود از اولين كتابي كه تحت عنوان "پيغمبر دزدان" در سال 1324 در كرمان چاپ شده تا كتاب هاي ديگر مثل كاسه كوزه تمدن و مقالاتي كه در زمينه تمدن كاريزي و ... به رشته تحرير درآورده حق يزد و كرمان را به خوبي ادا نموده است.

در نوشته هاي ايشان به كرات آمده كه يزد و گستره جغرافيايي آن مهد تمدن بوده و كمتر تحولي در تاريخ ايران زمين به وجود آمده كه يزد و يزدي ها در آن دخيل نبوده اند.

استاد علاقه وافري به ديار تاريخي هرات و مروست (شهرستان خاتم) داشت و اگر علاقه مند و پژوهشگري در اين زمينه به ايشان مراجعه مي كرد با روي باز از ايشان استقبال مي كرد. وي شهرستان خاتم را مهد تمدن و از سكونتگاه هاي اوليه قوم آريايي مي دانست. ايشان به صراحت عنوان مي دارد كه اسامي شهرهاي هرات و مرو (مروست) و آبادي هاي غور و لاهور انسان را به اعماق تاريخ مي برد و حكايت از تمدن گذشته اين سرزمين دارد.

اينك كه در آستانه چهلمين روز درگذشت اين استاد فرهيخته و به قول خودش اولين ساكن كوي اساتيد دانشگاه تهران (خيابان اميرآباد شمالي) قرار داريم، ياد و خاطر عزيزش را گرامي مي داريم و با شعر زير كه از سروده هاي ايشان است نوشته خود را به پايان مي بريم.

 

باز شب آمد و شد اول بیداریها

 

من و سودای دل و فکر گرفتاریها

شب خیالات و همه روز، تکاپوی حیات

 

خسته شد جان و تنم زین همه تکراریها

در میان دو عدم، این دو قدم راه چه بود؟

 

که کشیدیم درین مرحله بس خواریها

دلخوشی‌ها چو سرابم سوی خود بُرد، ولیک

 

حیف از آن کوشش و طی کردن دشواریها

نوجوانی بهوس رفت و از آن بر جا ماند

 

تنگی سینه و کم خوابی و بیماریها

سرگذشتی گُنه آلود و، حیاتی مغشوش

 

خاطراتی سیه از ضبط خطا کاریها

کور سوئی نزد آخر به حیات ابدی

 

شمع جانم، که فدا شد به وفاداریها

 

 

مطلب این صفحه را به زبان دلخواه خود ترجمه کنید

 
  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا