(حسين فلاح، كارشناس ارشد مديريت MBA) يشرفت تداعي كننده حركت است . يكي از ابعاد پيشرفت سبك زندگي است، رفتار اجتماعي يا شيوه زيستن است

تنها صنعتي شدن ملاك پيشرفت نيست/ از كتاب مهارتهاي ضروري براي مديران (حسين فلاح، كارشناس ارشد مديريت MBA)

پيشرفت تداعي كننده حركت است . پيشرفت، هدف است راهي است كه ادامه دارد و هرگز متوقف نميشود. چون استعدادهاي بشري حد و مرزي ندارد. پيشرفت در مفهوم اسلامي چند بعدي است. يكي از ابعاد پيشرفت سبك زندگي است، رفتار اجتماعي يا شيوه زيستن است. اگر از ديدگاه معنويت نگاه كنيم كه هدف انسان فلاح و رستگاري است، پس بايد به زندگي اهمّيت دهيم. حتي اگر به مفهوم اسلامي آن هم اعتقادي نداشته باشيم براي زندگي راحت و برخوردار از امنيت رواني و اخلاقي، پرداختن به سبك زندگي باز‌ هم مهم است. اقتصاد، صنعت، علم و دانش، فناوري، سياست، و... بخش هاي ابزاري تمدن هستند. اما بخش اصلي و حقيقي تمدن همان سبك زندگي است. تفريحات، خانواده، كسب وكار، رفتار در محل كار، رفتار در اجتماع، رفتار با سرپرست، رفتار با زيردست، رفتار با دوست و دشمن همه اينها بخش‌هاي اصلي تمدن است كه متن زندگي راشامل مي شود. اين بخشها را مي‌توان بخش نرم افزاري تمدن  و بخشهاي ابزاري را بخش سخت افزاري تمدن ناميد. اگر در بخش نرم افزاري كه متن زندگي است پيشرفت نكنيم، با همه ثروت و همه پيشرفت هايي كه در بخش اول داشته‌ايم، نمي‌توانيم رستگاري را تجربه كنيم. تكيه بر اين بخش ابزاري نمي‌تواند به ما امنيت و آرامش رواني ببخشد، و همچنان افسردگي و نااميدي خواهد بود. بنابراين نمي‌توان يك تمدن را به صرف داشتن ثروت، صنعت و فناوري پيشرفته، تحسين كرد، درحاليكه در داخل آن مشكلات فراوان سراسر جامعه و زندگي مردم را فرا گرفته است. اينها ابزاري هستند تا مردم احساس آسايش كنند، با اميد و امنيت زندگي كنند،حركت كنند، پيش بروند، تا به كمال و تعالي برسند يعني هركس به آنچه كه شايسته آن است دست يابد. در اينجا فرهنگ زندگي مطرح مي‌شود، رفتار اجتماعي و سبك زندگي تابع تفسير ما از زندگي است. بسته به اينكه چه هدف و چشم اندازي را انتخاب و ترسيم كنيم، سبك زندگي ما نيز متناسب با آن‌ خواهد بود.

يكي از ابعاد فرهنگي كه توسط دو جامعه شناس بنامهاي كلاك‌هان و استرادبك، بررسي شده است توجه به كار و فعاليت است، بر این اساس،  در برخي از فرهنگ ها به كار يا عمل توجه مي‌شود، در برخي از كشورها به بودن يا زندگي در لحظه حال و لذتهاي زود‌‌گذر توجه مي‌شود، و در برخي به كنترل نفس تاكيد مي‌شود. حد تعادل كجاست؟ آگاهي ازنوع فعاليت فرهنگي مي تواند ديدگاهي عميق درباره شيوه كار افراد و گذرانيدن وقت بيكاري بدست دهد. آيا  كار براي زندگي است يا زندگي براي كار؟ برخي مي‌گويند كه تا زنده‌ايم بايد كار كنيم شايد اين گفته نيز تا حدّي درست باشد، اما بايد توجه كنيم كه تعادل در هر چيزي بهترين است.

ماتسوشيتا مدير شركتي ژاپني، بر رشد معنوي انسان، سازمان و جامعه تأكيد دارد. او مي‌گويد رشد روحي و معنوي انسان نبايد از رشد مادّي او عقب بماند. بي‌تعادلي و ناموازنه ‌بودن اين دو موجب تناقض، تبعيض، و اختلافاتي مي‌شود كه موجب ناخشنودي انسان خواهد شد و اين در واقع نقض هدف اصلي كاميابي و تمدن انسان است. او اين پديده مطلوب تعادل و توازن مادّي و معنوي در زندگي بشر ر ا «تراز تمدن بشر» مي‌نامد. فرآيند صنعتي شدن داراي مراحل گوناگوني است كه اگر گذر از آن با آگاهي پيش‌بيني نشود و به موقع سپري نگردد، جوامع را به برزخي تبديل مي‌كند كه نه تنها از نظر مادي آنان را به جايي نمي‌رساند، بلكه معنويت و آرامش زندگي ساده گذشته را نيز از آنان سلب مي‌كند. بخشي از اين امر مهمّ، آگاهي‌دادن و تلاش فرهنگي است كه وظيفه مديران، صنعتگران و روشنفكراني است كه خواسته يا ناخواسته در معرض جريان صنعتي قرار گرفته‌اند و با آن و در آن زندگي مي‌كنند. تنها با تقليد نمي‌توان پيشرفته شد. شايد بتوان برخي از منافع صنعتي شدن را در اين تقليد بدست آورد امّا زيانهاي فرهنگي آن از جمله نبود آرامش روحي، صنعتي شدن و در برزخ  صنعتي ماندن است. اينجاست كه فرهنگ سازي لازم است تا «تراز تمدن بشري» برقرار شود.

منابع:

بيانات مقام معظم رهبري در جمع جوانان خراسان شمالي23/7/91

استيفن رابينز، رفتار سازماني

مجتبي كاشاني، نقش دل در مديريت

خبر فوق را به زبان مورد نظر ترجمه کنید

 

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا