آب  انبار ، يك محل عمومي و ازجمله اماكن خيّري هرآبادي بود كه عمدتا درميدان اصلي ده ودركنار مسجد وحسينيه بنا مي گشت و به عنوان هسته اوليه شكل گيري يك آبادي از آن نام مي رود 

در روزگاران قدیم  مردم آب مورد نیاز خود را از آب انبارها ، پاكنه ها ، چشمه ها ، قنوات وچاههاي دستي حفر شده درمنازل تامين مي كردندو بی شک آب انبار ها نقش مهمی در تامین آب آشامیدنی اهالی هر محل داشتند

آب گيري آب انبار ها باتوجه به جمعیت محل و اغلب سالي يكبار در اوج فصل سرما  و به قول یزدی ها درچله زمستان که آب قنوات مصرف كمتري براي كشاورزي داشت انجام مي گرفت. البته این آبگیری دارای قواعد ، مقررات و تشریفات خاص خود بود

 ابتدا خزينه آب انبار شستشو داده مي شد و از چند روز قبل اين موضوع به اطلاع اهالي و ساكنان مسير آب رسانده مي شد ، جوي ها كنترل و از الودگي هاي احتمالي پاك مي گشت ، نوعي هيزم خاص به نام "دِرَنَه "كه حكم ابكش و صافي داست در چند نقطه در مسير آب قرارداده مي شد تا آب را تصفيه كند. زماني كه آب قنات به خزينه آب انبار مي ريخت هيچ كس حق دست زدن به آب را نداشت و درطول مسير افرادي براين امر نظارت داشتند تا آب انبار ازآب پر شود . وقتی آب درآن سوی خزینه ازقسمت سرریز خارج می شد عملا کارابگیری پایان یافته بود وآن وقت  ورودی و خروجی خزینه کاملا مسدود می شد

محل ما آب انیارهای کوچک وبزرگی داشت و آب انبار سرحوض بزرگترين واصلی ترین آب انبار آبادي یه شمار می رفت  كه آب آشاميدني روستا را درطول يكسال تامين مي كرد .هرچند آب خنك و گوراي اين آب انبار درمنطقه مثال زدني بود ولي آب برداشتن از اين آب انبار 42 پله اي مشكلات خاص خود را داشت ، پيمودن اين همه پله آجري ونمناك كه دربعضي از ساعات شبانه روز تاريك و ظلماني بود از يكطرف و به دوش كشيدن سبو ،  كوزه و ساير ظروف سفالي از سوي ديگر اين كار را به عنوان يكي از شاق ترين كارها براي همه گروههاي سني ازجمله كودكان و نوجونان مبدل كرده بود

.اگر به آب انبار مي رفتي آنچه مسلم بود حضور چند پيرمرد و يا پيرزن در ورودي آب انبار بود كه منتظر بودند كسي از راه برسد و كوزه آنان را نيز پر ازآب كند از طرف ديگر درتابستانها كه آب آشاميدني مصرف بيشتري داشت و درروز چند مرتبه بايد به آب انبار مي رفتي چون راه پله هاي آب انيار نيز يك پاتوق تابستاني محسوب مي شد با عده اي از مردان رورو می شدی که ئراین محل جمع شده بودند .

از بالا كه نگاه مي كرد دود چپق و سيگار محدوده ديد را كم كرده بود و درلابلاي اين دودها سروصداي صحبت هاي تو در توي افراد بود  كه از پايين به گوش مي رسيد

بي شك راه پله هاي آب انبار سرحوض يكي ازمهمترين و شلوغ ترين پاتوق هاي تابستاني از ساعت 11 تا 5 عصر محسوب مي شد واین موضوع مشكلي ديگر به مشكلات آب برداشتن از اين آب انبار اضافه مي كرد و آن آب خوردن راه پله نشينان از كوزه كساني بود كه از پله ها بالا مي امدند  به طوري كه بعضا اتفاق مي افتاد نوجواني چندين با مجبور مي شد به خزينه برگردد تا ظرفش را ازآب پر كند ولي درمسير ظرفش از آب تهي مي گشت   

یکی دیگر از مشکلات اب برداشتن ازاین آب انبار "پریدن شیر"آب آنبار بود اغلب کودکان ونوجوانانی که به نحوه بازکردن این شیر آشنا نبودند به ویژه درابتدای فصل آبگیری که فشار آب زیاد بود اگر دقت نمی شد اهر می که با چرخاندن آن شیر ر اباز می کرد از جای خود خارج می شد وفوران آب همه جا را فرا می گرفت واصطلاحا می گفتند "شیر آب انبار پریده "

تمامي مشكلات فوق به همراه خطر كوزه شكستن و هراس از تنبيه و سرزنش بزرگترها ، آب انبار را درذهن بيشتر نوجوانان به غولي هولناك تبديل كرده بود و شايد فردي را نمي توان يافت كه از آب انبار رفتن ، كوزه شكستن ، زمين خوردن و كتك خوردن از بابت اين موضوع خاطره اي نداشته باشد .

داستان كوتاه "كت وشلوار نوروزي من " که توسط این حقیر نگاشته شده ودرتاریخ 22 اسفند 89 به شماره خبر31753درهمین سایت نیز منعکس گردیده نمونه اي از اين خاطرات است










  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا