دفاع دوباره حقیقت نژاداز7صبح تا سوتی اش دراین نشریه

1- اين چند روز اول تو هفت صبح كلي توام با استرس بود، گروه ما جوونه و شلوغ. صبح روز اول كه رفتم تحريريه، ديدم شعار جديدي ميدن بدين مضمون كه برادر شرورم، شهادتت مبارك. گاف هم تو صفحه ما بود، در واقع خودم به جاي كلمه شرارت، شهادت تايپ كرده بودم. اولش فكر كرديم خيلي جدي نيست، بعد كه سايت دادنا و در ادامه همه سايت هاي مهم كشور خبر را به نام مشايي بازتاب دادند، ديديم كه داره جدي ميشه. خواستيم از طريق دوستان سايت عصرايران توضيحي درباره خبر بديم كه بي خيال شديم. البته ويراستار روزنامه ديده بود و علامت زده بود ولي د صفحه آرايي اعمال نشده بود، ولي در مجموع گاف خيلي بد و زشتي بود و مسئوليتش هم با من بود كه مسئول اون صفحه بودم، در عوضش هم كلي هم شعار و متلك تازه شنيديم.


2- دو صفحه سياسي روز اول هم خيلي ها رو از جمله آقاي شمس الواعظين رو به اشتباه انداخت و تو بي بي سي فرمودند كه توي صفحات دو و سه، برنامه ها خوابيده. صفحه سه شماره اول كه سياسي شده بود،‌ يك اتفاق بود كه به سختي تكرار خواهد شد و قراره كه اقتصادي يا اجتماعي باشه.


3- خيلي از دوستان هم اين يكي دو روز زنگ زدند و تبريك گفتند، هم بابت انتشار و هم بابت شهادت اشرار. شماره دوم و سوم فكر كنم تونسته باشه بعضي ها رو قانع كنه كه وضعيت اونطوري كه فكر مي كردن،‌ نيست و من فكر مي كنم با افزايش شماره ها، اين قضيه بهتر جا بيفته. نه اينكه بخوام كاركردن تو هفت صبح رو توجيه كنم و به برخي از انتقادها كه به جا بودن، بي توجهي كنم ولي واقعا اوضاع اينقدر پيچيده نبود. من تو اين هفته يه خورده زيادي درگير حاشيه شدم، اولش همين جا نوشته بودم كه دوست دارم تماشاگر باشم ولي بي انصافي برخي از دوستان سبب شد كه به دام بيفتم و وارد گود بشم، شايد برخي از حرف ها را نبايد مي زدم،‌ يا متني را بايد قبل از انتشار مي دادم كه دوستان معتمد نظرشون را بگن بهم، ولي الان اتفاقي است كه افتاده. اميدوارم كه ديگه اينطوري نشه.


4- نكته ديگه اينكه شنيده هاي من‌، ميگه كه حداقل تو تهران فروش خيلي بيشتر از حد انتظار بوده،‌ من خودم چون تا حدودي منتقد رويه فعلي هستم، بعيد مي دونستم كه اين وضعيت پيش بياد ولي مثل اينكه برآورد من اشتباه بوده، البته اين شماره هاي اوله كه كلي حاشيه داشته و بي بي سي هم روش مانور داده،‌ نميشه الكي دلخوش بود...


5- داستان گير دادن ها كه تمومي نداره. امروز هم كيهان گير داده به هفت صبحي ها كه اينا يا اجاره اي هستن يا اخراجي. اجاره اي كه اولين بار نيست به كار برده شده و دوستان اصلاح طلب كلمات قشنگ تر ديگري مثل فاحشه هاي هرزه و بي شرف هاي بي شرم و امثالهم به كار بردن ولي اون بحث اخراجي ها درست نيست، من با اطلاع ميگم دوستاني كه از تهران امروز اومدن بيرون، با اختيار خودشون بود...


6- شايد مهمترين يادداشتي كه اين روزها درباره هفت صبح نوشته شد، همون يادداشتي بود كه فريدون عموزاده خليلي به عنوان وروديه چلچراغ نوشت و گفت كه قلم هاتون رو نفروشيد. يادداشت دلگيركننده‌اي بود و البته موثر. نه اينكه با همه حرف‌هاي آقاي استاد مخالف باشم، حرف‌هاي منطقي و خوبي هم بود، كه با احساسات تمام نوشته شده بود ولي به نظرم نبايد اين موضوع را به همه تعميم داد. به بنده نوعي كه زماني در سرويس سياسي فلان روزنامه بودم، اين نقدها مي‌تواند وارد باشد ولي به دوست روزنامه‌نگاري كه مثلا در سرويس ورزشي فقط ترجمه مي‌كند يا در سرويس علم و فن‌آوري فقط ترجمه مي‌كند و يا در گروه حوادث كار مي‌كند، مسائل حوزه سلامت را پوشش مي‌دهد و هيچ علاقه سياسي ندارد، كه نمي‌شود گفت تو قلمت را فروخته‌اي. اينطوري تر و خشك را با هم سوزاندن،‌ خوب نبود. حتي بعضي از اونايي كه مي‌تونستن مخاطب آقاي عموزاده باشند هم استدلال‌ها و توضيحاتي داشتند كه كاش ايشان اينها را هم شنيده بودند و فقط به شنيده‌هايشان اكتفا نمي‌كردند...


7- يكي دو تا خبر در حد بمب خبري هم دارم كه بايد فعلا درز بگيرم.لعنت به اين گروه سياسي....

 

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا