كلنگ خوشبخت

من يك كلنگ خوشبختم.كلنگ لوكس و تر و تميزي كه از ابتداي تولد تا بحال ،سالي سه چهار بار تيغه نازنينش با سختي زمين آشنا گرديده .من بر عكس همه هم جنسها و خويشاوندانم ،كه آشناي هميشگي شان دستهاي پر خاك و گل و پينه بسته كارگران است ،جز دستان لطيف و كرم خورده بزرگان را احساس
نكرده ام ! سالي به ماهي با عزت و احترام از بايگاني اجناس شيك بيرون مي آيم .با وسواس و دنگ و فنگ و زير نظر چندين متخصص از مزونهاي مد سازمان، سراسر ،روبان پهن مي پوشم و پاپيون زده و
مجلسي! بعد از صلاحديد جميع عشاق مشاركت در امر كلنگ زني در صندلي عقب پاترول چهار در جلوس مي كنم .
پس تا اينجا اذعان مي نماييد كه بنده واقعا خوشبختم .
پس از طي مسير كه چون برق و باد مي گذرد ،يكهو در يك بيابان برهوت از مركب تيز رو فرود مي آيم .دستهاي مشتاق جلوي دوربينها با كلي ((مواظب باشيد ))و ((مبادا خراب شود ))تا جايگاه كلنگ زني حملم مي كنند.بعد يك آدمي كه حتما آدم مهمي است ،نطق قرايي در خصوص سازندگي و بالندگي و بارندگي
مي خواند و من مي فهمم كه چقدر وجودم براي اين همه رشد و تحول ضروري است و اگر نباشم ،نمي دانم همه اين آقايان بايد توي اين برهوت بدنبال چه بگردند؟
بعد از اين فهم عميق كه كلنگ چقدر براي حيات اين گردان كلنگ زني مهم است و اصلا اصل كار كلنگ است ،همان آدم مهم با لب پر خنده و با احتياط زائدالوصف يكي دو بار تيغه گران سنگم را بر زمين مي كوبد و تمام.
حالا اين كوبيدن براي چه بود ،ا..... اعلم .
ما كه فقط تا همين جا رفته ايم و باقي اش را نديده ايم .بهر حال اميد وارم يك روز كلنگ كار گري كه بدنبال اين عمل( و عملهاي مشابه) ذي قيمت بنده ،ساختماني و عمارتي را به ياري تيغه خويش صفايي داده ،به آرشيو ما بخورد و بدانم عاقبت از اين كار شيك ما ،خلايق راضي هستند يا برويم و كشكمان را بسابيم.

محمد حسن كهدنارويي

يزدفردا

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا