داستانک به قلمِ: حَسن دانش آموز
دبستانِ کوهستان چند پایه بود. از هر پایه یکی دو دانش آموزِ دختر و پسر داشتم.
معلّم همه پایه ها، مدیر، مستخدم و نامه رسان؛ خودم بودم! تنهای تنها!
شب ها در مدرسه بیتوته می کردم و کتاب می خواندم.
فروشنده دوره گرد آمده بود داخلِ مدرسه.
دخترها و پسرها دورش حلقه زدند و هرکدام برای خودشان چیزی خریدند.
از پشتِ پنجره  دفتر؛ همه را زیر نگاه داشتم!
«ایران» چشمش یک مداد سرخ رنگِ خیلی زیبا گرفته بود! راستش آن قدر مداد سرخ و آتشی و قشنگ بود که دلِ من هم برده بود!
امّا ایران نخرید!
حدس زدم چرا نمی خرد!؟ مادرش چند روز پیش آمده بود مدرسه تا بلکه از جایی کمکی برایشان بگیرم! می گفت؛ پدرِ ایران همان کولبری بود که زمستان پارسال تیر خورد!! /۱/
فرشته را صدا زدم و گفتم: «فرشته خانم! عزیزم! تو بزرگتر از همه هستی، و مَحرمِ من و بچّه ها! یه رازی بهِت می گم به کسی نگو!»
گفت: «چشم آقامعلّم!»
بعد دو اسکناس ده هزار تومانی از جیبم درآوردم و گفتم: «برو یه جوری به ایران برسون، به نظرم می خواد چیزی بخره پول نداره.»
فرشته گفت: «چشم آقامعلّم! امّا ببخشید! می دونم که ایران نمی گیره، مادرش سرسخت بارِش آورده! خودِ شما هم بارها گفتید چیزی از کسی نگیریم.»
گفتم: «خب! حالا تا فروشنده دوره گرد نرفته امتحانی بکن!»
گفت: «چشم... .»
فرشته رفت و برگشت و گفت: «آقامعلّم! ببخشید! قبول نمی کنه.»
فرشته راست می گفت! از پشتِ پنجره دفتر؛ همه را زیر نگاه داشتم! /۲/
فروشنده دوره گرد داشت وسایلش را جمع می کرد که برود.
آمدم داخل حیاط.
مداد سرخ رنگ زیبا را از بین جنس ها برداشتم و به فروشنده گفتم: «از این مدادها؛ سیزده تا داری؟!»
گفت: «بله!»
سیزده تا خریدم. دوازده تا برای بچّه ها؛ یکی برای خودم.
پیش از این که بچّه ها بروند داخلِ کلاس؛ فرشته یواشکی به دفتر آمد و گفت: «آقامعلّم! مداد خریدنِ امروز شما یه رازه برای همیشه! درسته؟!» /۳/
ـ آسمانیان به آموزگاران مهربان، جوانمرد، و پاک نژاد آریایی می بالند!
بیتوته: شب ماندن در جایی (آموزگاران روستا - به ویژه روستاهای کوهستانی - به خاطر درازنایی راه و دشوار گذر بودن، در روستا بیتوته می کنند).
ـ آفرینش و شکارِ  سوژه های ناب از زندگی روزانه برای فیلم و انیمیشن (از جُنگ مرد هزار داستان، بخش داستان های مستندگونه).
داستانِ مستندگونه: داستانی که مانندش روی داده است.

ـ آدینه ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ خورشیدی؛ ۲۵۸۱ ایرانی، یزد.
حسن معلم

  • نویسنده : یزدفردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا