غلامرضا تختی (۵ شهریور ۱۳۰۹ – ۱۷ دی ۱۳۴۶) از محبوب‌ترین شخصیتهای تاریخ معاصر ایران بوده است.

پس از کسب مدال طلای المپیک ملبورن (استرالیا) در در ۱۳۳۵، بزرگ‌ترین قهرمان ورزش ایران شناخته شد. در فاصلۀ سالهای ۱۳۳۵-۱۳۳۷ (۳ سال پی‌درپی) توانست بازوبند پهلوانی ایران را به دست آورد و صاحب ضرب و زنگ (در زورخانه‌ها) شود.

تختی در دوران زندگی‌اش، با لقبهای «رستم دوران»، «جهان‌پهلوان‌ دوران» و جز اینها یاد می‌شد و برخی پژوهشگران او را آخرین بازماندۀ مکتب پهلوانی پوریای ولی دانسته‌اند. این محبوبیت که پیامدهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی فراوانی داشت، نتیجۀ برخی ویژگیهای شخصیتی، منش، اخلاقیات و نیز گرایشها و اندیشۀ سیاسی تختی بود. او به اصول جوانمردی و فتوت ــ که از پهلوانیِ سنتیِ ایـران جدایی‌ناپذیر است ــ باور داشت و این اصول را در مراودات اجتماعی خود به کار می‌بست؛ برای نمونه، در یاری‌رسانی اشخاص بی‌بضاعت همیشه پیش‌قدم بود که مصادیقی از آنها در گفته‌های دوستانش آمده است. چگونگی مبارزۀ او با کولایف، قهرمان روس، که یک پایش مجروح بود، بسیار مشهور، و گویای پایبندی او به اصول جوانمردی در میدان کشتی است. حبیب‌الله بلور، مربی تختی، او را در جوانمردی و فتوت با حاتم طایی و پوریای ولی مقایسه کرده، و حاجی فعلی، از پیش‌کسوتان کشتی، تختی را این‌گونه توصیف کرده است:
راحتی‌بخش جان خسته‌دلان / محفل‌افروز بینوایان بود.

تختی، با وجود محبوبیت کم‌نظیر و به عنوان دارندۀ عناوین گوناگون و چندین مدال المپیک و جهانی، بسیار متواضع بود. خود می‌گفت «دلم می‌خواهد مرا نه به عنوان یک پهلوان کشتی، بلکه به عنوان یک آدم خوب که بدِ کسی را نمی‌خواهد و خود را هم از مردم کوچه و بازار جدا نمی‌داند، بشناسند» تختی عشقی عمیق به ایران داشت که با علاقۀ به مردم درهم تنیده بود. حبیب‌الله بلور نقل می‌کند: «هنگامی که برای نخستین بار در المپیک، تختی بالاتر از قهرمانان آمریکا و شوروی روی سکو ایستاده بود، به وی نزدیک شدم و گفتم چپ و راست را نگاه کن، ببین چه کسانی ایستاده‌اند. تختی در حالی که سرود ایران را می‌خواند، با اشاره به بالای سرش پرچم ایران را نشانم داد که بالاتر قرار گرفته بود و با این کار اهمیت آن را یادآوری‌ام کرد که این خبر، شادی و خوشحالی یک ملت را به همراه خواهد داشت»

حکومت وقت پیشنهادهایی مبنی بر تفویض برخی مناصب مانند وکالت مجلس، شهرداری تهران و جز اینها را به تختی داد؛ اما وی آنها را نپذیرفت.

دادن لقب «جهان‌پهلوان» از طرف مردم به تختی در تاریخ اسطوره‌ای و معاصر ایران، برای هیچ پهلوانی جز رستم به کار نرفته است. ستایش حماسه‌گونۀ تختی با عنوان جهان‌پهلوان به‌سبب شباهتهای معنایی با رستم شاهنامه است.

در شهریور ۱۳۴۱ زلزلۀ شدیدی بوئین‌زهرا را ویران کرد. تختی به همراه دو تن از دوستان ورزشکارش به صحنه آمد و از مردم یاری خواست. مردم نیز پاسخی درخور و شایسته به او دادند و در پایان دو روز حضور او در خیابانهای تهران، بیش از ۴ کامیون کمک جنسی و مبلغ درخور توجهی پول نقد جمع‌آوری شد. مردم از این اقدام تختی، گزارشها و حکایتها و حتى افسانه‌ها ساختند و در جامعه دهان به دهان رواج دادند که حتى در مطبوعات چاپ شد؛ ازجمله اینکه پیرزنی بی‌بضاعت، با اصرار فراوان، چادر نماز خود را برای کمک به زلزله‌زدگان به تختی داد که باعث گریۀ تختی شد، یا پیرمردی کُت تن خود را هدیه کرد.

خوانندگان روزنامۀ کیهان ورزشی در ۱۳۴۲، تختی را مرد سال ورزش انتخاب کردند. در ۱۳۴۵، تختی برخلاف میل باطنی خود، شرکت در مسابقات جهانی ۱۹۶۲ را پذیرفت، اما با دو باخت حذف شد؛ با این حال، در بازگشتِ کاروان ورزشی ایران، مردم استقبال باشکوهی از او کردند و او را همچون یک قهرمان ملی بر دوش گرفتند.

زندگی تختی در ادبیات و هنر رسمی نیز بازتاب فراوانی داشته است. سیاوش کسرایی در ۱۳۴۰ ش شعری با لحنی حماسی، با عنوان «جهان‌پهلوان» و با این مطلع سرود: جهان پهلوانا صفای تو باد / دل مهرورزان سرای تو باد، که مورد اقبال عموم مردم واقع شد و ورد زبان مردم کوچه و بازار گردید. پس از مرگ تختی نیز بسیاری از شاعران در رثای او اشعاری سرودند.

محمدصادق کلانتری

  • نویسنده : یزدفردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا