زبان دراز هفته نامه آيينه يزد

آن مرد آمد آن مرد با توپ و تشر آمد آن مرد با هیات همراه آمد آن مرد تیزی (چاقو) بدست دستمال یزدی چرخاند و گفت آی نفس‌کش! مهدی سبیل جعفر شش لول‌بند، محکم به در محل ثبت‌نام زدند و با فریاد گفتند: نالوطی‌های بی‌مرام، اوسا محمود اومده به جای آب و جارو و اسپند دود کردن با چه جرأتی در را بستید؟ بزنیم چارچرختان هوا بره؟ اوسامون اومده ما هم همراهش!

جواتی گفت اوسا بفرمایید ماشاا… عینهو رستم آن مرد آمد و ثبت‌نام کرد بعدش هم نطقی کرد کارستان خط و نشون کشید مثل کمان‌ رستم گفت یا تایید شما یا قهر من! عده‌ای می‌گفتند: اوسا محمود! ماشاا… هزار ماشاا… تغییر نکرده همون محمود خاکی خودمان است مثل فرفره از نرده‌ها بالا رفت و برای مریدها دست تکان داد کلامش عینهو قبل گویا وارث دهخدا در امثال و حکم باشه ضرب‌المثل میگه سرجای خودش! برنده‌تر از تیزی!

اوسا‌ گفت: دم خروستان پیداست جنس خوب زدید بگم بگم چی زدید اصل اصل بوده بگم مارکش چی بوده و رسواتان کنم!؟ مریدی گفت: اوسا رحم کن! برای امروز کافی است. سپس آن مرد رفت آن مرد تند رفت. زبان‌دراز به کنجی می‌نشیند تا در آینده داستان «اوسا» را دنبال و برای سلطان‌الآیینه حکایت کند چون این قصه سر دراز دارد…!!

لینک کوتاه: http://ayenehyazd.ir/BWF0B
  • نویسنده : زبان دراز
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا