محمود ملک ثابت

 محراب خون

 

محراب را رنگین ز خونت دیدم ای دوست

 

از خون سرخت عشق را پرسیدم ای دوست

 

در مسجد و محراب خوردی ضربت از کفر

 

لبیک می گفتی و من بشنیدم ای دوست

 

گفتم گوارا بادت این شهد شهادت

 

گفتی می از دست علی نوشیدم ای دوست

 

با یاد پرواز تو ای صد پاره ی عشق

 

صد بار آن محراب را بوسیدم ای دوست

 

پنهان ز چشم دشمنات گریه کردم

 

از داغ سرخ تو سیه پوشیدم ای دوست

 

دیدم غروبت را طلوع دیگری داشت

 

وقتی تو را با خویشتن سنجیدم ای دوست

 

«ثابت» ز محراب و صدوقی یاد می کرد

 

زخم دل خود را نمک پاشیدم ای دوست



 

"محمود ملک ثابت"


 

  • نویسنده : یزدفردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا