فرمانداران و رسانه از زاده رحمانی تا فاضلی و کاظمی نسب؛ یکی(متخصص مهندسی رسانه) و دیگری(رسانه نشناس و رسانه گریز) چرا رستگاری کوشید تا فعالان فضای مجازی را از گردونه ی اطلاع رسانی ـ علی رغم تمامی تکذیب نامه ها ـ، خارج کند؟ ✍رضابردستانی

 

10 فرمانداری، 10 فرماندار، 10 رویکرد و 100برداشت و تحلیل! به راستی این عدم توازن در مواجهه با رسانه از سوی فرماندارانی که زیر سایه یک دولت و یک سیاست، به گذران امور مشغول شده اند؛ نشانه ی چیست؟ سؤالات بی شماری می توان پرسید و اما این سؤالات به این سادگی ها به پاسخ نخواهد رسید!
ـ چرا هیچ کس به خوبی محمد کاظمی نسب، فرماندار ابرکوه را نمی شناسد؟
ـ چرا بعد رفتن عباس اقبال بهابادی از فرمانداری بهاباد به ناگاه این شهرستان و محمدمهدی خانی زاده بهابادی از تیررس خبرنگاران و منتقدین خارج شد؟
ـ تا کی قرار است جدال مقیمی و رسانه های منتقد، پیگیر و سرسخت اردکان ادامه پیدا کند؟
ـ شاه حسینی از این که خودش را با رسانه رو در رو نمی کند چه هدفی دارد؟
ـ نوسان رفتاری حسینعلی فلاح در مواجهه با رسانه را چگونه باید تحلیل کرد؟
ـ آخرین باری که از محمد محامدی فرماندار تفت مطلبی را در رسانه ها مطالعه کرده ایم به چه موضوع مهمی باز می گردد؟
ـ آیا فرجام فاضلی احساس می کند با ایجاد فشار روی رسانه، از یک فرماندار کم اثر به یک فرماندار خوب و توانمند تغییر ماهیت خواهد داد؟
ـ چرا از بین 10 فرماندار دولت تدبیر و امید، تنها و تنها سیدمحمدرستگاری تصمیم گرفت فضای مجازی و فعالان آن فضا را از گردونه اطلاع رسانی خارج کند؟ چرا تکذیبه های پی در پی او را هیچ کس باور نمی کند؟
ـ بالاخره مصطفی سالاری فرماندار یزد است یا زاده رحمانی؟ چرا سالاری برای رسانه گریزی هرکاری که باید و نباید انجام داده و می دهد؟
ـ محمد زاده رحمانی تا کی می خواهد از شیوه ی مهندسیِ نخ نما شده ی رسانه استفاده کند؟
مدیران و رسانه؛ بزرگراهی که یکطرفه است
این روزها همه از تعامل می گویند، پاسخگویی به رسانه ها و منتقدین و... در این میان تکلیف رسانه ای ها با خودشان نیز گاه مشخص نیست! مدیر رسانه ای از نظر هر کسی تعریفی دارد؛ یکی رسانه ای بودن مدیر را منوط به پاسخگو بودن آن مدیر می داند، دیگری دم دست بودن مدیر را ملاک و معیار قرار می دهد، آن دیگری مهربان بودن(از نوع نقدی و نسیه) را میزانی برای رسانه ای بودن می شناسد، برخی حتی به تعداد نشست های خبری و مصاحبه دادن ها توجه می کنند و اما هیچ کس بر مشخصه ای مهم که همانا مؤثربودن است توجهی ندارد! و مؤثربودن یعنی دنبال کردن خط سیرِ انتقاداتی که در فضای رسانه ای و اجتماعی منتشر می شود، یعنی دنبال کردن مسائلی که نارضایتی هایی گاه گسترده به وجود آورده و یعنی حفظ ارتباط استاندارد و حاوی احترام متقابل با اصحاب رسانه به منظور پیشبرد اهداف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی یک مجموعه ی نامیده شده تحت عنوان حاکمیت. اما مؤثر بودن هرگز به معنای آویزان رسانه بودن نیست! اگرچه در این میان برخی ها همین که روزی یک خبر را از خود همراه با تصویر منتشر شده ببینندراضی اند اما این ها پاسخی برای سؤالاتی که وجود دارد، نیست. با این توضیح که در حوزه ی مدیران، قسمتی از کاستی ها به روابط عمومی ها باز می گردد که توجیه مناسبی برای عدم حضور مفید و مؤثر در رسانه نمی تواند باشد.
دو مثال ملموس!
سیدحسینی(معاون سابق هماهنگی امور عمرانی استانداری یزد)و جمالی نژاد شهردار فعلی یزد که دست بر قضا هر دو ته لهجه و لهجه ی اصفهانی دارند مثال های خوبی هستند تا منفعل بودن روابط عمومی را در رسانه ای بودن و نبودن مدیران نپذیریم. سیدحسینی در روزگارانی که عملاً روابط عمومی وقت استانداری می کوشید تا او را در محاق خبری قرار دهد با بهره گیری از پروپاگاندای رسانه، همه ی تلاش ها برای حذف خود را عقیم گذاشت! مضافاً این که سیدحسینی حضوری پررنگ در فضای مجازی نیز داشت.
جمالی نژاد نیز همین گونه است، شهرداری اگرچه در بسیاری از قسمت ها از ضعف های مفرطی رنج می برد اما رنج اصلی را از ناحیه روابط عمومی تحمل می کند. جمالی نژاد که به زعم من، رسانه ای ترین مدیر حال حاضر استان به شمار می رود نه از باب پیدا و پنهانی که از منظر متخصص بودن در امر رسانه و آشنایی با فنون روابط عمومی، در این موضوع خاص می تواند الگویی برای تمامی مدیران استان باشد چه آن هایی که رسانه دوست هستند و چه آن هایی که رسانه گریز.
به درستی نمی دانم سیاست تصمیم سازان فضای رسانه ای استان چیست اما برایم مهم است که بدانم این ناهمگونی رسانه ای فرمانداران تا کی و کجامی خواهد ادامه داشته باشد؟

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا