فرزند آخرخانواده بودم،سه خواهرم ازدواج کرده و هرکدام از زندگی شان راضی بودند، پدر و مادرم پیر و از کار افتاده هستند.

مادرم زمین­گیر بود و پدرم که از لحاظ سلامتی از مادر سالم­تربود در کنار حقوق بازنشستگی از طریق مسافرکشی با ماشین فرسوده ای که داشتیم کسب درآمد می کرد و هزینه های زندگی را تأمین می کرد.

در میان فرزندان خانواده برادرم پس از اتمام تحصیلات مشغول کار دولتی شد و زندگی موفقی را برای خودش فراهم کرد.

روزی یکی ازدوستانم که در نزدیکی محل ما سکونت داشت گفت: برادرش مرا دیده و به من علاقمند شده است، با شنیدن این موضوع تمام فکر و ذکرم این موضوع شده بود و بس؛ به هربهانه ای به خانه آنها می رفتم تا برادرش را ببینم، او هم مدام دنبال فرصتی بود تا من را ببیند.

هر روز دور ازچشم خانواده هایمان که مخالف ازدواجمان بودند همدیگر را ملاقات می­کردیم و نتیجه این ملاقات­ها علاقه شدید ما به هم شد، اومردی بیکار، بی مسئولیت بود.

من به او علاقمند شده بودم و این موضوع را از خانواده ام پنهان می کردم، اما علاقه ما به هم آن قدر زیاد شده بود که ابتدا مادر و خواهرم و بعد پدرم و د رنهایت برادرم متوجه این موضوع شدند.

ابتدا مادرم نصیحتم کرد و وقتی دید نصایح او تأثیری در رفتارمن ندارد موضوع را به خواهرانم گفت تا آنها نظر مرا تغییر دهند و بعد از به نتیجه نرسیدن صحبت­ها و تهدیدها،خواهرانم پدرم را درجریان قراردادند.

پدرم فرد با ایمان و مهربانی بود و برخلاف انتظار با نصیحت و پند و اندرز سعی کرد مرا متوجه اشتباهم کند ولی هیچ فایده ای نداشت تا اینکه مخالفت های آنها باعث شد تصمیم ما برای ازدواج جدی تر شود.

من درس و مدرسه را رها کردم و برادرم با فهمیدن این ماجرا آن قدرعصبانی شد که برخلاف اخلاق آرامی که داشت با پسر همسایه دعوا کرد و درمحله غوغایی به پا شد.

پس از این دعوا پدرم برای من شرطی قرار داد و گفت اگر میخواهی با این جوان، ازدواج کنی نباید انتظار هیچ گونه حمایتی از ما داشته باشی.

بالاخره پافشاری های من به نتیجه رسید و ازدواج ما با نارضایتی کامل خانواده هایمان صورت گرفت، بعد ازتولد فرزند اولم متوجه شدم همسرم اعتیاد دارد.

فشارمالی همسرم را مجبور به فروش جهیزیه ام کرد؛ فرزندم را به همسرم که مدام در خانه دوستان خود بود سپردم و به عنوان نظافت چی مشغول به کار شدم.

تصمیم گرفته ام از شوهرم جدا شوم زیرا او که به فکر زندگی ما نبود حالا هم نباید باعث بدبختی ما شود اما مشکلی که به وجود آمده این است که ادعا می کند می تواند از فرزندمان نگهداری کند و تنها درخواست من هم سرپرستی فرزندم است.

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا