(انتخابات مجلس هشتم 68 )
تغییر در آموزش و پرورش قبل از انتخابات یک ضرورت است

 

به نام خدا

شايد اين روزها كه چهره شهر به بركت حركت شجاعانه شهردار شايق و به همت شهردار جديد به هم ريخته كسي به فكر آموزش و پرورش نباشد .  

 

 

 
 شايد اين روزها كه سوخت سهميه بندي شده و سرويس هاي شخصي مدارس با سهميه 30ليتر در ماه يكي پس از ديگري دارند از زير كار شانه خالي مي كنند مسئله سرويس مدارس در آموزش و پرورش مهمتر از مسئله تعيين جانشين آقاي زابلي به نظر برسد. شاید اين روزها استاندار جديد يزد آنقدر از چپ و راست برايش ايده و حرف و حديث مي رسد كه پرداختن به موضوع انتخاب جايگزين رييس آموزش و پرورش را در اولويت خود قرار نداده باشد .

 

به هر حال هر كدام كه باشد بايد گفت : 
              به لب رسيد مرا جان و بر نيامد كام                    به سر رسيد اميد و طلب به سر نرسيد
هيچ كس منكر اين مسئله نيست كه آموزش و پرورش با اهميت ترين  مسئله در هر جامعه است اگر به نوشته هاي فلاسفه قديم هم نگاهي بياندازيم متوجه خواهيم شد افرادي چون افلاطون و.. كه قصد پرداختن به حوزه ي زمامداري  كشور ها را داشتند به ناچار مهمترين بخش كتابهايشان را به مسائل تعليم و تربيت و آموزش و پرورش اختصاص دادند . افلاطون به صراحت مهمترين وظيفه زمامداران را تربيت افراد جامعه مي داند و بيان مي دارد اين از آن جهت است كه اگر افراد جامعه تربيت نشوند براي اجراي بهترين قوانين نيز بايد به بد ترين روش يعني خشونت و زور متوسل شد . 
بنابر اين كسانيكه  اين نقش مهم اموزش و پرورش را ناديده انگارند و بخواهند عقده هاي سياسي  و كش مكش هاي انرا به اين عرصه بكشانند فردا در پيش گاه عدل الهي بايد پاسخگو باشند. بنابر اين بهتر است قبل از آن روز اين قسمت از شعر زيباي مرحوم كاشاني را امروز بخوانند : 
 
 
نازنين
 
داس بي دسته ما

سالها خوشه نارسته بذري را برمي‌چيند

كه به دست پدران ما بر خاك نريخت

كودكان فردا

خرمن كشته امروز تو را مي‌جويند

خواب و خاموشي امروز تو را

در حضور تاريخ
 
در نگاه فردا

هيچكس بر تو نخواهد بخشيد  
 آري كوتاهي در اين مسير هرگز قابل بخشش نيست آوردن افراد كم توان و خالي از انديشه هاي علمي و توان اجرايي و هرگونه تعلل در اين مسير جبران ناپذير خواهد بود، آنها كه امروز مي گويند تغيير را به فرداي انتخابات بياندازيد اصلا آموزش و پرورش برايشان دغدغه نيست وفكر مي كنند همين كه بچه ها صبح به مدرسه مي روند و ظهر مي آيند ، شخصي هم به نام معلم در كلاس درس حاضر بوده پس كارها در حال انجام است كسانيكه فكر مي كنند وقتي به كودكان زير هفت سال قرآن خواندن را ياد دهند ديگر مهد كودكها و پيش دبستانيها را اسلامي كرده اند نبايد چهره هاي جواناني را كه اعدام كرديم فراموش كنند اينها كه امروز حقشان جز اعدام نبود ديروز كودكان و نوجواناني بودند در دستان ما ، فرصتهايي بودند كه از دست داديم و به تهديد تبديل شدند ، هنوز هم فرصتهايي در دستانمان است كه اگر كوتاهي كنيم فردا توان كنار آمدن با تهديدشان را نخواهيم داشت فراموش نكنيد كه در عصر انفجار دانش زندگي مي كنيم عصري كه هدف آموزش و پرورش آن ديگر تربيت دانش آموزان دانشمند نيست امروز مي خواهيم كساني را به جامعه تحويل دهيم كه دوست داشته باشند ياد بگيرند و بلد باشند چگونه بايد يادبگيرند و اين يعني آموزش مادام العمر كه رسيدن به آن بسيار دشوار است و احتياج به نگرشها و حركتهاي انقلابي و خستگي ناپذير دارد ثانيه ها اينجا به اندازه قرن اهميت دارند ،بنابر اين ايستادن و گاهي خوابيدن ما در اين مسير بسيار نا اميد كننده خواهد بود در اينجا اين نكته را ياد آورمي شويم مسئولين استان بهتراست به فكر دانش آموزان استان خود باشند و تصور نكنند همه مسائل در كتابهاي درسي ديده شده و وزارتخانه دلسوزانه به همه مسائل توجه دارد هرگز چنين نيست آنجا هم مثل اينجا و بدتر از اينجا ...! 
بگذريم براي پايان كلام شعري از مجتبي كاشاني را تقديم مي كنيم به همه مسئولين استان سفارش مي كنيم اين شعر را چند بار بخوانند و يك بار عمل كنند ! 
 
 نيوتن مي آسود 
در پناه سايه در زير درخت 
ناگهان سيبي افتاد زمين 
نيوتن آن را ديد 
سپس از خود پرسيد 
كه چرا سوي هوا پرت نشد 
اكتشافات جهان  
اتفاقات بود كه چنين مي‌افتاد  
كه كسي مي فهميد  
و به ما مي فرمود كه چه چيز چه پيامي دارد  
و چه رازي دارند آيات خدا  
راز و اسرار جهان  
كشف مي شد يك روز  
درپي گم شدن كشتي در يك دريا  
يا كسي در صحرا  
يك كسي مي فهميد كه كجا آمريكاست  
يا كجا غار علي صدر، يا كجا قطب شمال  
يك كسي مي فهميد  
كه بخار قدرتي دارد، نيز  
و كسي مي فهميد چه گياهي چه شفايي  
و چه دردي چه علاجي دارد  
يك كسي مي خوابيد در زير درخت  
نيوتن يا داود  
گيو يا گاليله،  
ترزا يا مريم  
و علي يا عيسي 
از عدن يا نروژ 
اهل ايران يا هند  
مصر يا گرجستان   
از پرو يا گينه  
و فرو مي افتاد  
يك گلابي يا سيب  
و ترنج و انار...  
راز و اسرار جهان 
كشف مي شد يك روز  
ما نبينيم كسي مي بيند  
ما نگوييم كسي مي گويد  
يكي كسي در جايي  
كه زمين مي چرخد  
به جهاني مي گفت  
كه زمين مي گردد  
گرد خورشيد و بر محور خويش 
و اگر گاليله توبه كند  
 با تهديد  
و بگويد كه نخواهد چرخيد  
باز خواهد چرخيد  
آري و زمين توبه نخواهد كرد  
خواهد چرخيد  
راز و اسرار جهان  
كشف مي شد يك روز  
ما نبينيم كسي مي بيند  
ما نفهميم كسي مي فهمد  
هيچ كس منتظر مهلت خميازه ما نيست  

گلم                                                                                                             

 هيچ كس منتظر خواب تو نيست  

 

   كه به پايان برسد 
لحظه ها مي آيند  
سالها مي گذرند  
و تو در قرن خودت مي خوابی  
قرن آدم ها هر لحظه تفاوت دارد 
قرن ها گاه كوتاهتر از ده سالند  
گاه صدها سالند  
قرن ها مي گذرند  
و تو در قرن خودت مي ماني  
ما از اين قرن نخواهيم گذشت  
ما از اين قرن نخواهيم گريخت  
با قطاري كه كسان دگري ساخته اند  
هيچ پروازي نيست  
برساند ما را به قطار دو هزار  
و به قرن دگران  
مگر انگيزه و عشق  
مگر انديشه و علم  
مگر آيينه و صلح  
و تقلا و تلاش  
قرن ها گرچه طلبكار جهانيم ولي  
ما بدهكار جهانيم در اين قرن چه بايد بكنيم  
هيچكس گاري مار را به قطاري تبديل نكرد  
هيچكس ذوق و انديشه پرواز نداشت  
هيچكس از سر عبرت به جهان خيره نشد  
هيچكس از سفري تحفه و سوغات نداشت  
من در اين حيرانم  
كه چرا قافله علم از اين جا نگذشت ؟  
يا اگر آمد و رفت  
پدرانم سرگرم چه كاري بودند؟ 
بر سر قافله سالار چه رفت ؟  
و اگر همراه اين قافله گشتند گهي  
برنگشتند چرا؟  
ما چه كرديم براي دگران  
و چرا از خم اين چنبره بيرون شديم  
نازنين 
زندگي ساعت ديواري نيست  
كه اگر هم خوابيد  
بتواني آن را تنظيم كني 
كوك كني  
برساني خود را به زمان دگران  
كاميابي صدفي نيست كه آن را موجي 
بكشد تا ساحل  
و در او مرواريدي باشد  
غلطان، 
ناياب  
هيچ صياد زبردستي نيز  
- باز بي تور و تقلا - حتي 
ماهي كوچكي از دريا صيد نكرد 
بخت از آن كسي است 
كه به كشتي رود و به دريا بزند  
دل به امواج خطر بسپارد  
و بخواهد چيزي را كشف كند  
و بداند كه جهان پر آيات خداست  
بشنود شعر خداوندي را در كار جهان  
و ببندد كمرش را با عزم  
و نمازش را در مزرعه 
در كارگهي بگذارد  
و مناجات كند با كارش  
و در انديشه يك مسئله خوابش ببرد  
و كتابش را بگذارد در زير سرش 
و ببيند در خواب  
حل يك مسئله را  
باز با شادي درگيري يك مسئله بيدار شود  
ابن سينا – پاستور- گراهام بل - رازي  
و انيشتين و نوبل و اديسون وادیسون و ادیسون  بشود 
بخت از آن كسي است  
كه چنين مي بيند  
و چنين مي فهمد 
و چنان جام پري مي نوشد 
و چنين مي كوشد  
بخت از آن سيبي است 
كه در آن لحظه فتاد  
و از آن نيوتن  
كه به آن انديشيد  
و در آن راز بزرگي را ديد  
خوش به حال آن سيب  
خوش به حال نيوتن  (( مجتبی کاشانی))
 
 
نامه وارده - یزد فردا - علیرضا جلالی 
  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا