حاشیه ای بر برگزاری هفته فرهنگ و هنر یزد


رضا ملاحسینی اردکانی


کلافه و خسته از تکرار روزمرگی و کار در ابرشهری پر دود و هیاهو، برای لحظه ای رسیدن به آرامش، دست کودک فکر و خیال را گرفته و از میان انبوه شلوغی های پایتخت، خود را دوان دوان تا ثانیه ای که وقت هست، به کوچه های آشتی کنان می بری. روحت در زیر سایه ساباطی طراوت می یابد و با چشم دل سراپای سردر و مناره های مسجد جامع را زیارت می کنی و در یک لحظه همه آرامش و آسودگیت در دل کویر را مرور می کنی؛ آرامشی که اینجا، در شهر دود و زور و دروغ، حسرتش را به گور خواهی برد!


این گوشه ای است از حال و هوای کسی که دل در وطن بجا گذاشته است و جسم در غربت دارد؛ در غربت که هستی دلت دائم هوای وطن را دارد؛ هرچیز، حتی کوچکترین چیز که بوی وطن بدهد،
تو را به سمت خودش می کشاند؛ حتی تابلوی تبلیغاتی کارخانه ای که پسوند یزد را به یدک می کشد. یا عبور سریع غریبه ای از کنارت که با لهجه با تلفن همراهش صحبت می کند و یا ...


با این وضع به ناگاه خبری می شنوی که سراپا شور می شوی ...


"هفته فرهنگ و هنر یزد به مدت یک هفته از 22 تا 26 خرداد در فرهنگسرای نیاوران برگزار می گردد"


برای تو که هر لحظه به یاد یزدی چه خبری از این مسرت بخش تر که این بار شهرَت در شهرشان میزبانیشان خواهد کرد، ساکنان پردود شهر غروب! را یک هفته ای با فرهنگ و هنر والای خود؟


عزمت جزم می شود که حتماً به هر زحمتی که هست، خود را به این جمع برسانی؛ به دوستان دیگر خبر می دهی و ...


دور از انصاف است که تشکر نشود از کسانی که در برپایی این رویداد فرهنگی زحمت کشیده اند؛ گویا که بانی اصلی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی یزد بوده است. اما این بی قدر کردن کار نخواهد بود اگر با دیدی انتقادی و حاشیه ای به برنامه نگریسته شود؛ چه اینکه شاید سبب آن شود که در برنامه های بعد نقصها برطرف و پختگی کار بیشتر شود. از این رو به عنوان کسی که در مراسم افتتاحیه حضور داشتم چند نکته ای بیان می کنم:


به فرهنگسرا که وارد می شوی تا سالن برنامه کوبه هایی آویزان است که انصافاً خوب و قشنگ از کار درآمده؛


به محوطه نمایشگاه که می رسی 7 -8 غرفه ای موجود است که تکرار همه نمایشگاههای دیگر است؛ شیرینی فروشی، ترمه فروشی، زیلوبافی، دارایی بافی، نمایندگی یک دوتا هتل و دفتر گردشگری، یک غرفه هم اداره میراث و دیگری هم اداره ارشاد (که آخر برنامه بنرش به نام اتحادیه ناشران یزد تغییر یافت) که نشریات یزد و چند عنوانی کتاب عرضه می کند.


در میان غرفه ها دو غرفه توجه ام را بیشتر جلب کرد؛ یکی غرفه فرش نیمه تمام دوساله که هنوز هم منظر گردشگرانی است که هریک گره بر تار و پودش بزنند و دیگر سفال فروشی است که سفال های میبدی –با طرح و نقش اصیل و منطبق بر فرهنگ یزدی- را به گوشه ای نهاده و طرح ها و وسایلی پست مدرن اما سفالی را ارائه می دهد. ظریفی گفت صنایع دستی ما دو حال بیشتر ندارد یا از بین رفته است و یا تغییر ماهیت داده است. راستی آن روز، روز جهانی صنایع دستی بود!


عده ای در محوطه منتظر شروع برنامه اند. مدیران و کل و مسولان و عده ای علاقمند یزدی و البته تعدادی – که نسبتاً کم هم نبودند- از کارکنان ارشاد و ... اما دلمان خوش بود به اینکه همه یزدی حرف می زنیم!


مراسم افتتاحیه با 45 دقیقه ای تاخیر با حضور استاندار و سایر همراهان آغاز شد.


سن سالن نسبتاً ساده اما زیبا بود؛ بنری با طرحی از دیواری کاهگلی که بر روی آن برجسته نوشته شده بود هفته فرهنگ و هنر یزد –هرچند هم در اینجا و هم در همه پوسترهای برنامه چهار نقطه آغازین یعنی "ف" و" ت" و" ف" را ندیدم!- و دو کوبه بزرگ – که البته هر دو زنانه بود!-.


پس از پخش قرآن و سرود ملی نماهنگی زیبا از دیار قنات و قنوت و قناعت پخش شد که دل را به یزد برد؛


با حضور شاه آبادی معاون وزیر ارشاد، سلمانی مجری برنامه با تعاریف و تمجیدهایی از عالیشوندی مدیرکل ارشاد یزد خواست تا خوش آمد بگوید؛


بعد از جناب مدیرکل باز جناب مجری با تعابیر و تعاریفی از مهندس فلاحزاده استاندار یزد خواست به پشت تریبون بیاید؛


استاندار محترم با سخنانی که حدود 45 دقیقه طول کشید از فرهنگ و هنر اسلامی گفت و اشاره ای به فرهنگ و هنر یزد کرد و در آخر هم آماری از فعالیتهای فرهنگی و هنری استان؛


شاه آبادی معاون وزیر هم طبق انتظار کمی از فرهنگ و هنر و کمی هم از یزد گفت؛


احمد نجفی بازیگر سینما هم که در جمع حضور داشت چند دقیقه ای از یزد گفت و خبر از اینکه به دلیل اشتیاق به یزد قرار است در هفته فیلم ایران که در اکراین برگزار می شود غرفه ای ار اختصاصاً به یزد اختصاص دهند –هرچند وی انتظار استقبال جمع از این خبر را داشت اما انگار از روحیه کم شوری یزدیها خبر نداشت!-


در اثنای برنامه دو نماهنگ دیگر پخش شد که اولی ترکیبی از جلوه های یزد بود و صحنه هایی از استقبال تاریخی یزدیها از مقام معظم رهبری. اما نماهنگ نهایی که 7 دقیقه ای هم به طول کشید گزارشی تصویری بود از فعالیت های ارشاد یزد از زمان ریاست جناب عالیشوندی که ...


به جرات می گویم تنها بخش آخر برنامه –که با همه تاسف 15 دقیقه ای بیشتر به طول نکشید- نشانی از فرهنگ و هنر یزد داشت!! که آن هم تجلیل از آفرینندگان آن بود؛ تجلیل از برخی از مفاخر یزدی.


سرآغاز تجلیل با دکتر رضا داوری اردکانی شروع شد که به دلیل بیماری نتوانستند در برنامه حاضر باشند و دستخطی فرستاده بودند که به گفته عالیشوندی –به نقل از مجری- خود سندی است ماندگار؛- حیف که مجری حلاوت متن آن را با تپق های آماتوری از بین برد- سپس نوبت به دکتر اصغر دادبه رسید که در چند لحظه صحبتهای خود چه شیرین از حس و حال یزدی بودن گفتند!


در بین حضار برخی هنرمندان نیز بودندکه فکر می کردم برای تبرک و تیمن به مراسم آمده اند، نگو که یزدی بودند!! فرهاد آئیش بازیگر تئاتر و تلویزیون – که به گفته خودش اسمش فرهاد حشمتی عقدایی بوده-. مرضیه برومند کارگردان سینما –که البته پیش از سخنان استاندار با عذرخواهی از جمع برنامه را به دلیل مشغله کاری ترک کرد- و یا بهروز رضوی گوینده مشهور با آن صدای ماندگار.


از دیگران تقدیر شوندگان دکتر حمید کشمیرشکن (دکترای تاریخ هنر)-غایب-، استاد محمود رهبران(خوشنویس)، سعید مظفری زاده(داور)، حجه الاسلام اعرافی (رئیس جامعه مصطفی العالمیه و امام جمعه میبد) -غایب- ، احمد صادقیان (مدیر کارخانه فرش ستاره کویر)، صفدری زاده (مدیر کاشی باستان)، دکتر خواجه سروی (معاون وزیر علوم) –غایب- و سلمانی (مجری شبکه خبر) بودند.


چقدر در این بخش دلم یاد استاد استادان ایرج افشار را می کرد؛ دلم می خواست داد بزنم ایرج افشار، ایرج افشار ...دریغ از یک یاد!!


آخر کار هم افتتاح نمایشگاه آثار هنرمندان یزدی.


در مجموع با تشکر تمام از همه برگزار کنندگان برنامه، چند نقص و انتقاد جدی:


مراسم و نمایشگاه تقریباً کاملاً دولتی بود؛ شاید اگر بخش های غیر دولتی مشارکت بیشتری داشتند برنامه پربارتری می شد؛


حاضران در سالن به زحمت به 170 نفر می رسیدند؛ آن هم که بخش قابل توجه اشان مدیران و کارکنان سازمانها بودند که از یزد آمده بودند. یزدیهای پایتخت نشین کم بودند، چرا؟


چه اصراری است بر سخنرانی مسولان صرفاً اجرایی در برنامه ای که قرار است فرهنگی و هنری باشد. قصد توهین ندارم ولی برای من 4 دقیقه صحبتهای دکتر دادبه و یا متن نامه دکتر داوری ارزش این را داشت که 40 دقیقه بشود و ...


راستی چرا مجری ها به تملق علاقه دارند؟!!


بحث های دیگر بماند که مطلب به درازا کشیده شد؛ اما یک انتقاد از خودمان، ما یزدیهای شهر پردود؛ چرا از این فرصت استفاده نکردیم و نیامدیم؟


چه غریبانه در غرفه ها پرسه می زد دکتر دادبه (چهره ماندگار این مملکت) و چه بازار شلوغی داشتند بازیگران و هنرمندان و داوران!! همیشه اهالی علم و فرهنگ غریب و گمنامند؛ سرآمدشان ایرج افشار!

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا