به بهانه بهار خزان زده روستاي هنزا !!

محمد علي وزيري

هفته نامه آیینه یزد

در يكي از روزهاي بهاري با دوستي ديرين كه در كسوت فرهنگي است عزم ييلاق كرديم تا هوايي بخوريم و آب نوشين جهت زدودن زنگارهاي دل و گرفتاري‌هاي شهري بنوشيم پس از رسيدن و ديدن منظره ده و يادآوري چهره ديروز آن به ياد مصرع معروف «شهر غزنين نه همان بود كه ديدم پار» افتادم نه آن آب روان غلتان و نه آن هواي روح‌افزا نه آن درختان گشن و متراكم سر برافراشته نه آن باغ‌هاي سرسبز پربار، راستي؛ «اينجا كه گذر كرد كه جاي قدمش سوخت» گويا آتش خشمي خانمان سوز همه جا را سوزانده بود متاسفانه امروز اصطلاح يزدي‌ها كه به ييلاق (ده و دوده) مي‌گويند را فهميدم چون دهي نمانده فقط دود همه جا را گرفته بود و روستا به آبادي‌هاي پس از فاجعه اتمي مي‌مانست.


من از روستاي سوخته (هنزا) (عروس آبادي‌هاي شيركوه) كه روزي روزگاري رودخانه آن مي‌خروشيد باغها شاداب و آواز بلبلانش شادي‌بخش رهگذران بود ياد مي‌كنم هنزايي كه چندي پيش به مثال دخترك شادابي بر دامن پدر بزرگ«شيركوه» در صبح عيد با لباس‌هاي رنگين و عطر افشان نشسته بود ولي افسوس امروز پدربزرگ به سرفه اوفتاده بدنش ديگر طاقت ندارد دخترك هم رنگ باخته و از آن رنگ و بوي ديروز هم هيچ نمانده است.


كم فرصتي متوليان امروز و بي‌تدبيري متوليان ديروز روستا را افسرده كرده است. آب، آن مايه آبادي و طراوت، چند سالي است كه راه خود را گم كرده و در پشت سيل‌بندها مانده‌است از روزيكه اكوسيستم و چرخه طبيعي آب را به هم زده‌اند اين حركت مطلع (مصيبت‌نامه سوگنامه) آبادي‌ها و روستاهاي زير دست است كه از دامن پر مهر شيركوه آب مي‌خوردند. روستاهايي مانند ابراهيم‌آباد، ‌فخرآباد، باقي‌آباد، سيدآباد و بنستان.


چند سالي است كه آسمان هم نامهربان و بخيل شده، خواب كارشناسان را در نورديده است همه مانند فرزندان بي‌عطوفت بر بالين مادر كه كي جان او بدر آيد و جان همه را خلاص كند؟ بر دامن شيركوه و بر بالين روستاها نشسته‌ايم!‌


راستي علاوه بر خشكسالي چه ميزان بي‌تدبيري دخيل بوده و چگونه؟ جز توضيح و توجيه چه كرده‌ايم آيا رواست روستاي هنزا و توابع آن آخرين نفس‌ها را بكشد و بعد فقط در تاريخ و جغرافيا نامي از آن بياوريم بيايد كلي‌تر و جامع‌تر به اين معضل بنگريم هنزا نمونه و مشتي از خروارها مشكل روستاهاي متروكه است.


روزي كه آخرين زنگ مدارس روستاهايي مانند هنزا نواخته شد اولين ميخ تابوت آن آبادي‌ها هم كوفته شد.


روزي كه بودجه احياي قنوات قطره چكاني شد و كارشناسان، طرح احياي روستاها را در چنبره بوركراسي انداختند آن روزي كه به جاي احداث كارخانجات در جوار روستاها، طرح‌هاي مصوب صنعتي روانه شهرها شد و حتي صنايع تكميلي و فراوري مواد كشاورزي و دامي كه مواد اوليه آن در روستاها و وابسته به كشاورزي و دامداري است جايي در كنار روستاها نداشت كوچ روستائيان به منظور تلاش براي معاش به شهرها آغاز شد اين آغاز ويراني روستاها آن هم نه به قيمت آبادي شهرها به قيمت حاشيه‌نشيني و توسعه بي‌رويه آن، تبديل نيروهاي فعال، مومن توليدكننده، پاك و شاداب به نيروهاي غيرفعال و مصرف‌كننده بود فرزنداني كه بايد از دل مزارع و دامداري‌ها نان و خوراك ملتي را توليد كنند ولي به دام بيكاري، سيگارفروشي و صدها تبعات منفي افتادند و از آن مهلك‌تر نسل دومي كه نه اصالت، سلامت و صداقت و سخت‌كوشي پدران روستايي دارند و نه ضرورت‌ها و بايسته‌هاي شهري، نسلي دچار خود باختگي شده و پسران و دختران آنها بيشتر از ديگران در معرض آسيب‌هاي اجتماعي قرار گرفتند. روستاهائيكه مي‌شد با اختصاص بودجه به آب و اعطاي نهاده‌هاي كشاورزي همراه با تقويت شركت تعاوني‌هاي روستايي، ايجاد صنايع كوچك جوار مزرعه‌اي و جوار دامداري حتي اعطاي بسته‌هاي اقتصادي و وام تشويقي بلاعوض و يا كارمزد چند درصدي به آبادي آنها اقدام كرد به ويرانه و مخروبه تبديل شد‌ه‌اند كه از كاروان مهاجرت باقي مانده است. البته نبايد روستاهائيكه ميلياردها ريال هزينه اقدامات عمراني نظير برق‌رساني، آسفالت، ساخت حمام و مدارس آن شده گذشت ولي امروز با كمال تاسف همه بلا فايده و انگار دور ريخته و بيت‌المال حيف و ميل شده است زيرا با تخليه روستاها و عدم حمايت و ايجاد كار و درآمد براي روستايي مدارس و حمام‌هاي مدارس بلا استفاد مانده است.


در پايان آنچه هزينه شده خوراك و مصرف تبليغاتي در زمان خود بود و بس اكنون چه تدبيري؟ آيا بايد قطار ويراني با سرعت سرسام‌آور راه خود را به دره نيستي طي كند؟ چه كسي مردانه بايد ترمز آن را بكشد؟چه كسي؟ كي؟ چه موقع ؟ چه وقت؟ چگونه؟ و از كجا؟


چه ساعتي؟ آدرس آن مرد كجاست؟ آيا عزمي براي احياي روستاها هست؟


به همين هنزا برگرديم آيا آب همچنان در پشت سدهاي ساخته شده انبار شود؟ و«زرداران» با كاخ‌هاي افراشته از«آب‌بندها» و «گور آب‌ها» استخرها پر كنند ولي جوي‌هاي پايين دست خشك و عطشان بمانند. آيا طراحان سيل‌هايي كه چندين بار قبل هم سابقه داشته را پيش‌بيني كرده‌اند؟ اگر روزي سيلاب دمان روستاها را در نورديد كسي پاسخگو هست؟


توضيح و حضور كارشناسان در دهات و يا لااقل اظهار همدردي التيامي بر زخم‌هاي روستائيان ضروري است ولي با كمال تاسف صداي ناهنجار اره برقي‌ها كه بيرحمانه صدها اصله درخت چند صد ساله را برخاك نيستي مي‌افكند و مي‌سوزانند تا شايد آثار جرم اتفاق افتاده از بين برود بيشتر مي‌شود.


آيا روزي دل مسوولان ارشد از برفخانه طزرجان و ده بالا و طرح آبخيزداري آن با حضور مردم مطلع و سوخته نه كارشناسان توجيه‌گر حضور خواهند يافت و جلسه‌اي با مردم (ولي نعمت خود ) در منطقه خواهند داشت يا نه؟


يادمان باشد آيا فردا تاريخ درباره امروز ما قضاوت خوبي خواهد كرد؟


بدان اميد كه سربلند برآييم.


 

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا