سیاسی شده ایم یا سیاسی کار ؟!

(قسمت دوم و پایانی)

رضا بردستانی

یزدفردا "در یادداشت پیشین که به تعاریف مختلفی از سیاست پرداخته شد، تا آن جا پیش آمدیم که در یک سیستم منظم مدیریت کلان اجتماعی، وقتی تمامی منافذ حکمرانی به شیوه ی خودمحوری مسدود شده است و قوای سه گانه ی آن به بهترین شکل ممکن ترکیب شده اند؛ چگونه است که در پاره ای از اوقات دچار برخی ناهماهنگی های مدیریتی می شویم؟چرا باید در دام بد اخلاقی های سیاسی گرفتار آییم تا جایی که هر کس به خود اجازه دهد انگشت اتهام به سوی هر کس دراز نماید؟ چگونه است که کار نابلدان در جاهایی که بوی عمران و خدمات رسانی می دهد خود را در قالب های سیاسی جا زده اند و آن هم سخیف و ناشیانه؟! و در همین نقطه است که باز سوالمان را تکرار می نماییم که به راستی سیاسی شده ایم یا سیاسی کار ؟!!!
اگر تمامی محور های مدیریت را در جغرافیای کلان مدیریتی ایران تقسیم بندی نماییم به عناوینی چون :
دینی - اجرایی – عمرانی – اجتماعی – علمی - قضایی - خدماتی – بازرگانی – زیرساخت – امنیتی – سلامت – آسایش – سیاست - و... بر می خوریم به این معنا که در یک کشور گسترده مانند ایران کارهای روزمره از دایره ی موارد شمارش شده خارج نیست .
دولت به عنوان بالاترین و صالح ترین نیروی اجرایی بر اساس نص صریح قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تقریبا بار اصلی این امور را بر دوش می کشد اما همین دولت که داعیه ی اجرایی بودن و عملیاتی بودن دارد جوابگوی بخش اعظمی از نیازهای روزمره ای که در حوزه های دیگر در مناقشات مدیریتی دستخوش حوادث ریز و درشتی می شوند نیز می باشد .
سوالی که می توان مطرح نمود این است؟ چرا سر و کله ی دولت در بیشتر امور یک مملکت دیده می شود ؟ به تعبیر دیگر چرا باید رد پای دولت در تمامی امور کشور پدیدار باشد؟
به سیستم حکومت از نقطه نظر اقتصادی اگر نگاه کنیم نیمی از سوال بالا پاسخ داده شده است؟ دولت به تنهایی در تمامی گلوگاه های اقتصادی حضور دارد و این جاست که سر و کله ی اعتبار مالی و بحث جنجال برانگیز بودجه خودنمایی می کند . گریزی هرچند کوتاه؛ هر انسان عاقلی وقتی در حوزه ای سرمایه گذاری می نماید یا به تعبیر امروزی ها پول خود را بند می اندازد کوچکترین حقی که برای خود قائل است این است که در صحنه ی سرمایه گذاری حضور داشته باشد و این مهم یعنی اینکه باید همیشه جایی را برای کسی که پول داده است خالی نگه داشت.
دولت ما از این قاعده مستثنی نیستند و چون بودجه را تهیه و تقسیم بندی می کنند لاجرم خود را محق می دانند تا بر تمامی اموری که بودجه های سالانه را می بلعند احاطه و استیلا داشته باشند و در همین نقطه است که چون دولت را پرچمدار نظام سیاسی می دانیم پس رنگ و لعابی از سیاست در تمامی امور به صورتی کاملا ملموس قابل درک و فهم است.
در اینجا دیگر با واژه ی اقتصاد به معنای اخص کلمه رودرو نیستیم بلکه با یک اقتصاد آغشته با سیاست روبرو می شویم . هر چند در طول سالیان گذشته هر از چند گاهی به این شعار زیبا و دلپسند که دولت باید کوچک شود و دولت نباید تصدی گری نماید بر می خوریم اما اقتصاد متاثر از نفت جای هر گونه خلاقیت و دیگر گونه اندیشیدن را از ما سلب می نماید.
بدترین نوع اقتصاد اگر مدیریت و کانالیزه نشود اقتصادی است که از ناحیه دولت سیاست گذاری و هدایت شود آن گاه زد و بند های سیاسی سر از کجا ها که در نمی آورند . کوتاه سخن این که اقتصاد وابسته به نفت، عدم وجود احزاب قوی، عدم پیش بینی نظام منظم سیاسی گاه خود را در عرصه های نامرتبط نیز نشان می دهد .
راه حل اگر چه آسان اما هزینه و زمان زیادی را برای عملی شدن طلب می نماید و آن دوری جستن دولت از مقوله ی احاطه ی همه جانبه بر کلیه ی امور می باشد . سیاستگذاری های کلان اگرچه هیچ گاه از دایره ی وظایف و دغدغه های دولت خارج نمی شود اما تصدی گری خرد کمترین هزینه اش آلودگی تمامی اقشار بالا و پایین اجتماع در گرداب سیاست زدگی تا آن جا که این سیاست زدگی خود آفتی می شود برای لایه های دیگر اجتماع از جمله اقتصاد ، علم، پژوهش و ...
در این میان چندی است گروهی از انسان های در حاشیه مانده بدون در نظر گرفتن دغدغه های کلان نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و با عدم پذیرش قانون مندی و قانون مداری خود را درگیر حواشی کوچکی کرده اند که عواقب وحشتناکی را به دنبال دارد و جالب این که اگرچه خود را حامی و در راستای اهداف از پیش تعیین شده ی دولت و نظام می دانند اما عملا در برابر این دو ایستاده اند که در پاره ای از موارد غیر عمدی و از سر نادانی است.
سیاسی کاری به زعم اینجانب یعنی دست زدن به هر کاری در سایه سیاست خواه در ارتباط و خواه بی ارتباط! سیاسی کاری یعنی ورود در حوزه هایی که تخصص نداریم و خواهان تکیه زدن بر بلندای مقام و شهرتش باشیم. سیاسی کاری یعنی حضور درس ناخواندگان سیاست بر سر امور کاملا تخصصی و سیاسی که ضعف و نارسا بودن قوانین گاه به این مسئله دامن می زند(در بحث ناتمام شوراها برخی از این ضعف ها بر شمرده شد). سیاسی کاری یعنی نگاه غیر سیاسی با ژست کاملا سیاسی به اموری که ارتباطی با سیاست ندارند. سیاسی کاری یعنی پوشش سیاسی به ضعف ها و ناتوانی های شخصیتی و مدیریتی که این نوع سیاسی کاری این روزها بیداد می کند.
در نهایت سیاسی کاری عارضه ای است به دور از اخلاق اجتماعی که می تواند مستمسکی باشد برای سر پوش گذاشتن بر نادانی ها، ناتوانی ها، کارنابلدی ها و هزار کسر و کمبود دیگر که این شیوه ی غلط و به شدت منفور کم کم به یک شغل و پیشه ی دهان پر کن مبدل می شود.
این روزها شاهد آن هستیم که اظهار نظر سیاسی می کنیم در حالی که علم سیاست را هیچ انگاشته ایم، سیاست زده شده ایم بدون آن که به عواقب آن بیاندیشیم، در امواج لحظه ای و ثانیه ای گرفتار می آییم و آن گاه که از گرداب بد نامی و نابودی نجاتمان می دهند طلب کار و عصبانی که چرا کاری کردیم که گرفتار شویم!!!
این روزها بیش از هر زمان دیگر شاهد برخی بد اخلاقی ها هستیم، بد اخلاقی های سامان دهی شده و با برنامه بد اخلاقی های ناهنجار و تاثیر گذار ناهنجاری هایی که ناخواسته بخش اعظمی از ما را دچار و گرفتار نموده است. این روزها ائتلاف هایمان نیز بوی سیاست زدگی می دهد . برنامه هایمان هدفدار و با دامن زدن به نوعی سیاست زدگی ناشیانه .
بپذیریم سیاست یک علم است علمی پیچیده و کاملا فنی ! آنان که درس سیاست از مراکز آکادمیک آموخته اند خوب می دانند سیاست این نیست که محکوم کنی یا محکو شوی سیاست پیچیده تر اداره ی یک شهر و یک روستا است و حتی پیچیده تر از رهبری یک مجموعه و در این ایام گاه شاهد و ناظر اتفاقاتی هستیم که هوش و حواسمان را با خود می برد تا نا کجا آباد
بپذیریم به جای سیاسی شدن، سیاست آموزی و پیدا نمودن خط و خطوط درست سیاست دچار نوعی سیاسی کاری شده ایم که کمتر ضرر و زیان آن بد اخلاقی های اجتماعی است! بد اخلاقی هایی که می تواند نباشد! بد اخلاقی هایی که باید هر چه زود تر ریشه کن شود ! بد اخلاقی آفت هر جامعه ای است و این بد اخلاقی اگر سیاسی باشد نفوذ و ظهوری ماندگار و ویران کننده دارد
راستی چرا به جای سیاسی شدن سیاسی کار شده ایم؟!!!

یزدفردا

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا