طبس را باید یکی از شاهکارهای خداوندگاری دانست که زیباترینِ شگفتی آفرینش را بر پرده ی کویری تفتیده و خشک نقش زد، سرزمینی در دلِ کویر و قرار گرفته بر سر راه«رأفت و مهربانی». رضا بردستانی

طبس را باید یکی از شاهکارهای خداوندگاری دانست که زیباترینِ شگفتی آفرینش را بر پرده ی کویری تفتیده و خشک نقش زد، سرزمینی در دلِ کویر و قرار گرفته بر سر راه«رأفت و مهربانی».


 اُنس و اُلفتی است یزدی ها را با طبس و مهربانی هایی است طبسی ها را با مسافرینی که از یزد پا در رکاب زیارت مهربانِ ثامن کرده اند. خاطره ها داریم از آیند و روند در این جاده؛ اصلاً وقتی به تهران هم می رویم و از دو راهی طبس می گذریم دلمان تنگ می شود و در دل این آرزو را می پرورانیم که کی مسافری از رهگذران این جاده شویم.

کیلومترها راه می پیماییم و خسته کم کم از دور سوادی امید بخش که نویدی است مسافران جان خسته را کم کم هویدا می شود و ناگهان همه ی زیبایی ها و مهربانی ها را پیش چشم می بینیم که انگار ما را جانی دوباره بخشیده اند و این شهر یعنی طبس برای مردمان یزد همیشه جایگاهی داشته است به اندازه ی جانی دوباره گرفتن، رفع آلام و آرام گرفتن در دامان مهربانی هایش اصلاً طبس در ذهن ما یعنی امید و شوقی دوباره برای ادامه ی راه...

این که بر اساس برخی نابخردی ها، کج سلیقگی ها و سوء مدیریت ها گاه خط کش ها، زخم بر   چهره ی خاطراتمان می کشند خود حکایتی است اما در این روزها دوباره چند کودکِ عجول و چند جوانِ کارنابلد با افتادن در دامِ سیاست بازی و سیاسی کاری حرف هایی زده اند و می زنند که بوی خوبی از آن به مشام نمی رسد. راستش آن روزها وقتی آن نماینده ی دیگر از یاد رفته هر روز و هر لحظه داد از جدایی سر می داد به او معترض شدیم که اگر حرفی دارید بدون برانگیختنِ اذهانِ پاک و بی آلایش مردم بزنید اصلاً بیایید کار کارشناسی کنید و نتیجه را در اختیار همان مردمی که وکالتشان را بر عهده دارید بگذارید و تصمیمِ نهایی را به همان هایی وا سپارید که به شما اعتماد کرده اند اما امان از«کار نابلدی و کج سلیقگی!» بیداد از «سیاست بازی و سیاسی کاری!»

داستانِ یزد و الحاقات و جدا شدنی هایش شنیدنی است یعنی شنیدنی ِ تنها که نه الحق گریستنی است! دیگران با ما و بر ما هر چه می خواهند می کنند، می خرند، گز نکرده می بُرند و می دوزند و نهایتاً تنمان می کنند و بعد دور می ایستند و می گویند چه پوشش بد قواره ای! این که بر اندام شما«زار می زند!» اصلاً این داستان تعیین خطوط بین استانی کم کم دارد مسئله ساز می شود و متأسفانه مسئولین تقسیماتِ کشوری گاه گداری به دام سیاسیونی عجول گرفتار می آیند که نیامده می خواهند بروند!

در سه سوی این استان شهرهایی قرار دارد که یا بوده اند و دیگر نیستند جزئی از استان دارالعباده یا نیستند و چه بسیار آرزو ها داشته ایم که باشد اگرچه در عمل جزئی از وجودمانند؛ از یک سو نائین است با بی نهایت اشتراکات فرهنگی، جامعه شناسی و حتی گویشی که نیست، از یک سو طبس است با نوستالوژی هایی به درازای قرن ها که دیگر در حریم خطوطِ این استان جایی ندارد از سویی دیگر ابرکوه است که تا به حال تجربه ی بودن در بین سه استان اصفهان، فارس و یزد را تجربه کرده است از دیگر سو هرات و مروست است که نمی دانیم هست یا نیست! از کمی آن سو تر انار و رفسنجان است که وقتی وارد می شویم یزدی بودن را از کرمانی بودن بیشتر می بینیم و خودمانی بودن و در بین یزدی ها بودنمان را خیلی به وضوح حس می کنیم اما چون به مطالعه ی جغرافیا می پردازیم آن را جزئی از استان کریمانِ دوست داشتنی می یابیم و این بودن ها و نبودن ها نتیجه ی همه چیز است الا مطالعه، الا آینده نگری، الا آشنایی با فرهنگ ها، عادات، باورها و خاطراتی که پاک شدنی نیست.

به حکمِ کج سلیقگی ها و کج فهمی های همان«سیاست بازان و سیاسی کاران» حالا و از ماه قبل طبس به خراسان جنوبی ملحق شده است اما این الحاق سندی است دولتی نه خواسته ای مردمی! باور کنید خیلی از طبسی ها هنوز نمی دانند شهرشان دیگر جزئی از استان یزد نیست این ها اما حاصلِ مجموعه ای از بی تدبیری ها است. بی تدبیرهایی که حق بدهید ادعا کنیم و بر آن پای فشاریم که قطعاً تمام ناشدنی است.

اخیراً یکی از پایگاه های خبری؛ ناشیانه، کودکانه و از سرِ جهلِ آمیخته با ساده انگاریِ افکار عمومی، از زبان استاندارِ خراسان جنوبی حرف هایی نقل کرده است که نمی پذیریم چون از نزدیک استاندارِ خراسان جنوبی را می شناسیم و می دانیم عاقل مردی است نیک اندیش؛ و با همین نقل قول، دوباره دامن به مسائلی زده شده است که نه زیبنده ی طبسی ها است نه در شأن یزدی ها...

اساساً چون از بُن با این گونه سهل و ساده برخورد کردن ها با چنین مسائلی مهم مخالفیم نه به جزئیاتِ این اتفاقات کاری داریم نه با راست و دروغِ ماجرا اما چند نکته و چند کلمه حرف با چند دوست و مقام مسئول:

نخست برادر خوبمان، وجه الله خدمتگزار استاندار فهیم و زحمت کش استان خراسان جنوبی؛ برادر ارزشی و فهیم جناب وجه الله خدمتگزار ابتدا به ساکن این که اصلاً و ابداً نمی پذیریم شما نقلِ قولی از مقامِ مسئولی را در جلسه ای بیان کنید که هیچ گونه وجهه ای ندارد زیرا مهندس میرمحمدی اردکانی نیز در نگاهی کلان شخصیتی است حقوقی همپایه با خودتان و همکار، مشغول به خدمت در استانی دیگر، دیگر این که مگر گذشتگانِ ما به ما نیاموخته اند که«هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد»؟ پس قبول بفرمایید به شرط صحت انتساب آن کلام به شما، جایگاهِ آن حرف در مراسم معارفه ی فرماندار یکی از شهرستان های استان خراسان جنوبی نبود. اصلاً بهتر نبود در آن جلسه از خدماتِ خود به طبس اشاره می کردید از میزان مشارکت طبسی های در مدیریت کلان استان از منافعی که از این الحاق نصیب شهرستان طبس شده است یا ترسیم عینیِ جایگاهِ این شهرستان در هندسه ی مدیریتی شما؟

باور کنید دست بر نقاطی که بتوان احساساتِ عده ای را برانگیخت هنری نیست که دیگران از آن بهره ای نبرده باشند شاید باشند کسانی که با جمله ای کوتاه حوزه ی مدیریتی شما را به چالش هایی عمیق دچار کنند این را از روی مطالعه و لمس بصری می گوییم چون جنوب استان خراسان جنوبی و شمال آن برای ایجاد این گونه چالش ها بستری آماده تر از مباحث پیش پا افتاده ای چون طبس دارد نشانی می خواهید: کنگره ی بزرگداشت نِزاری قهستانی در دانشگاه بیرجند و ...

سخنی دیگر با برادر خوبمان جناب عبدالله زاده نماینده ی فهیم شهرستانِ طبس حال که بی پرده سخن می گویید بی پرده بشنوید که سهم فلاح زاده در جدایی طبس از یزد را علنی گفتید سهم عده ای دیگر چرا فراموش شد؟ دوست دارید مثنوی هفتاد من کاغذ از سخنرانی ها، مصاحبه ها، نامه نگاری ها و آیند و روندهایی که از سوی مسئولانِ وقتِ طبس برای اجرایی شدنِ این جدایی صورت پذیرفته است را رسانه ای کنیم؟ دوست داریم ریشه یابی کنیم تا ببینید مردمان یزد روحشان نیز از برخی سیاسی کاری های عده ای از همشهریان شما بی خبر بوده است؟ اصلاً می خواهید همه پرسی برگزار کنیم با موضوع الحاق مجدد طبس به یزد تا«سیه روی شود هر که در او غش باشد»؟

سخنی دیگر با استاندار محترم یزد:

دوستانمان عیبمان کرده اند که چه گیری داده اید به این آقای پاک طینت ما هم ایشان را فاکتور می گیریم و یک سؤال داریم از شما مقامِ مسئول: تکذیبیه ی نقلِ قولی از شما از میان سخنانی منتسب به استاندارِ خراسان جنوبی وظیفه ی روابط عمومی استانداری یزد است؟ واقعا به جای تکذیبیه نوشتن و امضاء به پای آن نگاشتن بهتر نبود آرام و ساکت در اتاقشان می نشستند و روزنامه مطالعه می کردند؟

جناب استاندار محترم: داستان الحاق و جداییِ طبس آن قدر«بی سلیقگی و سیاسی بازی و سیاست کاری» در آن نقش داشته است که حکایت ها می توان نگاشت اما باور بفرمایید رسانه با تمام بی اعتقادی شما به آن؛ بهترین مجال و مأوایی بود تا این غائله ی کودکانه را حرفه ای و استادانه مدیریت کند.

اساساً این کار خرابی ها به یک عادت تبدیل می شود مثلا یک بار و در زمان صدارات روابط عمومی  در یزد شاهد بودیم روابط عمومی وقت و فلسفه ی بودنش رابطه ای بود نه ضابطه ای! برای مطلبی نگاشته شده در یکی از وبلاگ های نام آشنای استان«بیانیه» آری درست خواندید«بیانیه» صادر کرده بود کمتر از بیست و چهار ساعت بعد، صفحه ی آن وبلاگ را سرتاسر جهان دیدند و خواندن و از عمق جان به ..خندیدند! این نه از بی درایتی آن وبلاگ نویس که محصولِ بی تجربگیِ روابط عمومی رابطه ای بود و نه ضابطه ای! اساساً حق می دهیم که اعتراض کنند چرا روابط عمومی شما تکذیبیه داده است چون درست می گویند به روابط عمومی استانداری یزد کوچکترین ارتباطی نداشته است این پاسخ و آن تکذیبیه!.

تنها و تنها یک جمله با پاک طینت:

جناب پاک طینت برای شما همان بس که در این بیت مداقه کنید:

نکته در این جا است که ما را فروخت               گوهری دهر و شما را خرید!


و سخنی با دست اندرکاران  این سناریو  ............. :

و بزرگواران سایت خ.... که مسرور شده اید از کودکانه هایتان و سر از پا نمی شناسید از کارنابلدی هایتان؛ ما یزدی ها! هم طبس را دوست داریم هم طبسی ها را، هم طبسی ها را هموطنان خود می دانیم هم خاک طبس را چون جزئی از خاک سرزمینمان است توتیای چشمانمان می کنیم که ذره ذره خاک این سرزمین برایمان مقدس است چون یاد گرفته ایم که«حب الوطن من الایمان» و یادمان داده اند که «چو ایران نباشد تن من مباد!» اما عزیزان همکار و مهربانان از جان گرامی تر، دقت کرده اید حتی به فرض صحتِ آن جمله ی منتسب به استاندار یزد، رسالت رسانه در جست وجوی بیشتری بود که این جمله به کنار هدف از بر زبان راندنش چه بود؟ ماه ها است طبس از جسم و جان یزد و یزدی ها کَنده شده است آیا کنکاش کرده اید چرایی ها را، باید ها را، شایدها را؟ بر رسیده اید منافع و مضارّ را؟ به پیشانی تحقیق و پژوهش سپرده اید جایگاه دیروز و امروزِ طبس را یا از رسانه تنها بازی های جنجال برانگیزش و بلواهای گاه سیاهش را آموخته اید و دوست دارید. ما نیز انتقاد شما را به جا می دانیم که روابط عمومی استانداری یزد نباید تکذبیه صادر می کرد اما آیا شما منصفانه می پذیرید و بر این مهم  اذعان دارید که باید با این مسئله بخردانه تر برخورد می کردید؟

عزیزان دوست داشتنی من در سایت ... شاید باورتان نشود که زبانم لال چشمم کور گوشم کر حتی اگر طبس را از ایران نیز جدا کنند جایگاهی دارد این شهر در دل ما یزدی ها که چون قلب هایمان گره خورده است به بافت و نسوج درونی امان؟ باورتان می شود یادآوری زلزله طبس برایمان جانکاه است و مسئله ی صحرای طبس موجب افتخار و اقتدارمان؟ باورتان نشود اما دردهایتان دردهایمان است و زخم هایتان آلاممان و غصه هایتان اشک هایمان باور کنید طبس را دوست داریم فارغ از همه ی این سیاسی کاری ها و سیاست بازی ها باباطاهر همدانی را می شناسید او قرن ها قبل و خطاب به خیلی ها چنین سرود:


ته که ناخوانده‌ای علم سماوات             ته که نابرده‌ای ره در خرابات

ته که سود و زیان خود ندانی               بیاران کی رسی هیهات هیهات

 

 و حقیقت این که ما طومار ها دیده ایم برای الحاق طبس به یزد، مردمانی را به نظاره نشستیم برای جامه ی عمل پوشاندن چنین خواسته ای اما با وجود این که مصاحبه ها خوانده ایم و موضع گیری ها دیده ایم برای انتزاع طبس از یزد و از سوی مسئولان کاملاً طبسی اما خدای را شاهد می گیریم در جایی نه خوانده ایم و نه شنیده ایم که یزدی ها برای این که طبس جزئی از یزد نباشد قدمی حتی کوچک برداشته باشند این حرف یکی از  ساکنین یزدی است که نه مقامی دارد نه مسئولیتی و تنها قلمی و حرف هایی برای نگاشتن باقی را بسپاریم به گذر زمان که زمان بهترین قضاوت کننده است و کلام آخر:


اشک در دیده و دل نور و سرورم جز تو////تو به نزدیک من آ، کز همه دورم جز تو

کارها با تو و تو با همه کارت جز من////چشم ها در من و من از همه کورم جز تو

 

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا