آقای شهردار، اینجا یزد است!!! امانتدار باشید

 

روح الله فخر آبادی

فعال فرهنگي هنري

اینجا یزد است. اینجا شهر من است، شهر آب انبارها، شهر ساختمانهای آجری شهر، بادگیرها و مناره ها، شهر کوچه های تو در تو، شهر ساباط ها دیوارهای بلند کاهگلی هر چه هست یک تاریخ.یک تمدن ، یک فرهنگ اصیل ملی ومحلی است و در طول تاریخ یکی از کانون های پر جاذبه کشور. برخورداری از بافت کهن شهری که نشات گرفته از ویژگیهای اقلیم مناطق کویری است پیوسته توجه صاحبنظران و اندیشمندان و جامعه شناسان و فرهیختگان جامعه بین المللی را به خود جذب نموده به طوریکه براساس همین ویژگیهای برتر بافت کهن تاریخی، شهر یزد به عنوان یکی از شهرهای تاریخی، فرهنگی جهان مورد تاکید سازمان علمی فرهنگی و تربیتی یونسکو نیز می باشد.
حفظ هویت تاریخی و فرهنگی آن نیازمند توجه خاص است.
که متاسفانه سالیان اخیر به شدت از طرف متولیان امور شهری مورد تجاوز قرار گرفته است. چگونه می شود در شهری با سابقه فرهنگی هنری با انبوهی از هنرمندان رشته های شهر سازی و معماری که جایگاهی والا در معماری ایرانی دارند از جمله عبدالکریم پیرنیا پدر معماری ایران و.... با خون دل خوردن های فراوان فعالان عرصه های فرهنگی هنری اجتماعی شهر متاسفانه مسئولیت سنگین معماری عمرانی،زیباسازی و گرافیک محیطی شهر در دستان کسانی باشد که متاسفانه با سفرهایی که به شهرها و استانهاي كشور و گاهی ایالات و ولایات خارجه فرهنگ ناهمگون شهری وشهرسازی آنها را وارد شهرمان می کنند. از شهرداران غیر بومی سابق گرفته که خانه های قدیمی را برای جاده سازی و بلوار خراب کردند تا مدعیان جهان گشته که پل زیر گذر را با سنگ انتیک ونمای کامپوزیت می سازند وحالا نیز پل های کنار پیاده رو ها که یزدی ها را به یاد خاطرات سفر به شهر های شمالی کشور می اندازد.
آقای شهردار میروکیلی ما نیز شاهد انفجار جمعییت در این شهر تاریخی ، ترافیک لجام گسیخته و ناهنجاریهای شهری که گریبانگیر شهرمان شده هستیم . شهر هم نیازبه تقاطع غیر هم سطح دارد .اما ظرافت نگاهی که باید باشد نیست.
آقای شهردار شما می دانیدکه شهردار چه شهری هستید، اولین شهر خشت خام جهان، دومین شهر خشتی جهان آیا تا کنون به این فکر کرده اید یزدی بندی چیست؟
آقای شهردار کمی امانتدار باشید!!!
برای طراحی شهری اعم از مبلمان شهری ، تابلوهای بیلبورد ، نور پردازی ها، فضای سبز، زیبا سازی و حفاظت از بافت تاریخی شهر از کدام یک از هنرمندان و معماران وصاحبنظران بهره می جویند که این چنین برای نمونه در بلوار بسیج وسط بافت تاریخی برای ساختمان شهرداری از ابزار سفال و شیروانی استفاده کردید.
آیا کنارش آب انبار رستم گیو را ندیده اید؟!! یا نه، درست است همان کسانی که اجازه دارند در همان وسط بافت تاریخی ساختمان 4،5 طبقه دولتی با تیرآهن وبتن بسازند باشما هم فکرند. میراث فرهنگی هم که در خواب است وهنوز دارد کابوس گم شدن سنگ 800 ساله مسجد جامع را می بیند.
آقای شهردار ، یزد موزه ای است غنی ازنمادهای ارزشمند ساخته شده از خشت وگل که آن را به نام عروس کویرشهره نموده است.
گاهی فقط با یک کادر گچی دور تا دور یک پنجره قدیمی، میتوانیم زیبایی را قاب بگیریم البته مدرن هم بسازیم ولی در جای خودش.
یا می توان مثل مدیران هتل صفاییه مدرن بسازیم ولی دغدغه داشته باشیم تا نکند کاری که می کنیم برای همیشه چهره شهرمان را عوض کند
آقای شهردار انتقادکردم چون:
دلم به حال شهرم می سوزد که بزرگترین شاعرش وحشی بافقی وسط خیابان آرمیده و هر روز هزاران موتور و ماشین روی قبرش حرکت می کنند.
دلم به حال خانه های زیبای ملا اسماعیل می سوزد که یک شبه خراب وشش ماهه پارکینگ طبقاتی می شود.
دلم به حال بلندای بادگیر دولت آباد و مناره های مساجد یزد می سوزد که با آمدن پل با هنر ، دیگر خیلی هم بلند نیستند.
دلم به حال امیرچخماق می سوزد که با بتن ساخته می شود و از ابهتش می افتد.
دلم به حال فضای سبز و میدانهای شهرم می سوزد که کارگران ساده گل وبلبل می کشند وبدون هیچ طراحی درخت می کارند.
دلم به حال درخت های شهرم می سوزد که باید داربست بیلبورد های تبلیغاتی را نگه دارند.
دلم به حال اساتید فرهنگی هنری می سوزد که همیشه می گویند وکسی گوش نمی دهد.
دلم به حال شهرم می سوزد که بیش از 10 مرکز دانشگاهی هنر دارد.
دلم به حال مردم می سوزد که شهردار ودیگران مرتب شعارهای شفاهی می دهند
دلم به حال خودم می سوزد که از خانه بیرون می آیم تا این همه بی تدبیری را ببینم.
دلم به حال شما می سوزد که می خواهید کاری بکنید ولی نمی شود...

یزدفردا

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا