دکتر محمد حسن نجفی نگاه جلال آل احمد به یزد 50 - 60 سال پیش نگاه انتقادی به مدرنیته ای بود که داشت فرهنگ بومی را زیر پاهای زمخت خودش خرد میکرد و فریاد جلال را در آورده بود که میدان بعثت یزد با سیمهای برق وآب نمای تقلیدی ، چهره یزد را به هم ریخته و نخل سرفراز بعثت را خانه نشین کرده است !

یزدفردا :مهدی قزلی که پیش از این قلم خود را بارها در سفرنامه‌نویسی آزموده و کتاب‌هایی از او در قالب داستان در دسترس علاقه‌مندان است، در سفر به شهرهایی چون یزد، کرمان، اسالم، جزیره خارک و زادگاه جلال ـ اورازان ـ با الهام از سبک سفرنامه‌نویسی این نویسنده نامدار دست به تک‌نگاری‌های کوتاه و خواندنی زده که خبرگزاری مهر اقدام به انتشار آن نموده است و یزدفردا در یک خبر زیر آن را منتشر خواهد کرد .

نکته مهم در این سفرنامه این است که از دیدگاه خیلی ها به یزدی ها توهین شده و شاید دیگرانی هم باشند که این اعتقاد را نداشته باشند ،یزدفردا بدون هیچ پیش داوری قضاوت را به عهده خوانندگان و مخاطبان فردایی می سپارد و امید واریم در فضایی بدور از تعصب و شتابزدگی اهل اندیشه و قلم استان نقد های خود را بر این سفرنامه برای ما ارسال تا به نام خود عزیزان انعکاس داده شود و البته این بدان معنا نخواهد بود که زحمات جناب مهدی قزلی در نگاشتن این سفرنامه و همچنین آغاز این حرکت زیبا نادیده انگاشته شود بلکه تنها از آن جهت است که شاید کمکی باشد برای رفع بعضی از سوء تفاهمات  و شاید سوء برداشت های احتمالی خوانندگان و نویسنده محترم این اثر .

ضمن تشکر از همه عزیزانی که نظرات خود را انعکاس داده اند که در حال بررسی آن ها هستیم اولین نقد فردائیان را که نوشته ای است از دکتر محمد حسن نجفی  تقدیم مخاطبان می نماییم و منتظر نقد دیگر دوستان نیز می مانیم :

نقد فردائیان بر سفرنامه جای پای جلال (1)  :نقدی بر سفرنامه مهدی قزلی به یزد

دکتر محمد حسن نجفی
سلام
برای اینکه نقد این مطلب را بنویسی باید اول نوشته مرحوم جلال آل احمد  از شهر بادگیرها و دو چرخه ها را بخوانی  که به همت یزد فردا در ذیل نوشته سفرنامه آقای قزلی درج شده
جلال آل احمد جدای از قلم روان و تاثیر گذاری که داشت اهل شناخت مسائل جامعه خود در حد یک جامعه شناس تمام عیار بود آنها که کتابهای جلال را خوانده اند بر این نکته  تاکید کرده اند مثل نفرین زمین وچند مقاله و بقیه آثار او
نگاه جلال آل احمد به یزد 50 - 60 سال پیش نگاه انتقادی به مدرنیته ای بود که داشت فرهنگ بومی را زیر پاهای زمخت خودش خرد میکرد و فریاد جلال را در آورده بود که میدان بعثت یزد با سیمهای برق وآب نمای تقلیدی ، چهره یزد را به هم ریخته و نخل سرفراز بعثت را خانه نشین کرده است ! اول بار که در نوجوانی نوشته جلال را خواندم  احساس غروری به من دست داد که اهل دیاری هستم که در آن دعوا و شکایتهای غالب در مظلمه اش ،  گم شدن دوچرخه ای است که آنهم روز دیگری در یک نقطه شهر پیدا میشود و  یا زندانی که در آن همه اهالی آن غیر یزدیند
از اینکه مینویسد در این شهر آخوندها هم سوار دوچرخه میشوند و تفریح مردم سوار شدن بر دوچرخه بعد از حمام عید با پیشانی و نوک دماغهای براق است ، دلزده نمیشوی ! این هنر قلم و نگاه جلال است که شاید شهرت او هم در برداشت شما بی اثر نباشد
اما نوشته های مهدی قزلی این حس را در خواننده سفر نامه ایجاد نمیکند ! شاید به خاطر اینکه به اندازه جلال معروف نیست و شاید هم برای اینکه به اصرار نویسنده ما باید نگاه این زمان او را با نگاه آنوقت جلال مقایسه کنیم که این قیاس به دور از واقعیت است و نمیشود ! نه مهدی قزلی جلال آل احمد است و نه نگاه و نوشته های او به آن سبک و سیاق ! من جای آقای قزلی بودم خودم مینوشتم و قضاوت را به عهده خواننده مطلب میگذاشتم  
اما مطالب : به نظر میرسد نویسنده هنوز به شناخت کاملی از جامعه ایرانی و اقوام و رفتارهای آنها نرسیده است ! اصرار نویسنده بر تطبیق رفتارهای امروز مردم یزد با آنچه فقط از یک مقاله خوانده است یا در هم صحبتی با دوست روابط عمومی اش به دست آورده کامل نیست . برای اینکه آمار درستی از آنچه در نوشته ها آورده  به یادگار بگذارد خوب بود مثل جلال با دقت بیشتری ملاحظه میکرد و چوب خط بر اساس دیده و شنیده نمیکشید .

مهدی قزلی از کویر دل خوشی ندارد ! و این نکته در هر بخش از نوشته های او پیداست ! توصیه میکنم کویر شریعتی را بخواند ! بدون شک با آن نگاه ، تفاوت صفت غالب مردم این دیار که سخت کوشی و به زانو در آوردن طبیعت سخت در مقابل اراده انسان است ، بیشتر به چشم می آید تا احتیاط و تساهل !

و اصلا  مگر نه اینکه همین احتیاط در رفتار و زندگی در صلح و صفا ارزش بی بدیلی است که  اگر از زاویه درستی به آن نگاه کنی جای خود را با دعوا و زدو خورد که فقط میتواند به دلیل حق کشی یا ظلمی از طرفین باشد عوض خواهد شد صفتهائی که به دلیل خلق پسندیده مرد و زن کویری رخ نمیدهد که به دنبال آن زد و خوردی را به دنبال داشته باشد و اگر هم ظلمی به او روا شود سینه در مقابل ظلم سپر میکند و برای آن کشته هم میدهد !

مهدی قزلی هم از کنار رشادتهای این مردم در مقابل ظلم زمان ستم شاهی و روحانیت بیدار آن گذشته است  . و هم از آنچه به یزدی نسبت داده اند ! دارالعلم بودن و دار العباده بودن لقبی نیست که یزدی به خودش  داده باشد و البته لیاقتی است که به هر کسی و هر جائی نمیدهند ! در تعداد شهید و رزمنده نیز این استان نمونه  کشور است و اگر دوست نویسنده دستی بر آمار داشت قضاوت عجولانه نمیکرد !
با این همه ، سفرنامه آقای مهدی قزلی در خور تحسین است و مشاهدات ایشان واقعیتی است که به چشم می آید و باید اهل ذوق و ادب باشی که دیده ها را به قلم آوری .
یک نکته دیگر :
 نویسنده نوشته بود که بیانیه های امام کوبنده اما پر از غلط است (اعلامیه‌ها و ادبیات پر از غلط ولی محکم و کوبنده را ببیند)
امام که رحمت خدا بر او باد ، به زعم اهل ادب در قله ادبیات ایران با اشعار عرفانی خویش و کتابهای بیشمار خود ایستاده است و بدون شک  نحوه بیان و ادبیات اعلامیه های او  ناشی از  ذکاوت این مرد بزرگ است که با ادبیات حماسی و به زبان مردم اعلامیه های آتشین خود را در براندازی طاغوت صادر مینمود و حتما  ادبیات فاخر ما باید جای پائی برای نوشته هایی از جنس سخن امام با مردم باز کند

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا