سید مسعود رضوی: بحث مکانیسم ماشه و بازگشت تحریمهای قبل از برجام، از مجامع سیاسی، اقتصادی، مطبوعاتی و محافل تخصصی فراتر رفته، در کوچه و بازار هم مورد توجه افکار عمومی است. شاهد مدعا نویسنده است که بحث مشعشعی در مترو و گفتگوی غریبی را در سوپرمارکت محله ناگزیر استماع نمودم. به گمانم جملگی مبنای مشخص و نتایج یکسانی را ابراز میکردند. از همه جالبتر اما پریشب بود که مشغول حساب کردن قدری خیار و گوجه فرنگی در میوه فروشی محله بودم، میوه فروش گفت چرا میوه نمیخرید؟ گفتم قدری گران است. فرمود: قبل از «اسنپ بک» بخرید... وهکذا!
باری، دقیقاً همین اصطلاح اسنپ بک را به کار برد و این نشانهای بود از فراگیر شدن یک خبر که تا اعماق جامعه را درنوردیده است. اما چرا چنین شده، طبیعی است. نخست این که جامعه و بازارها حسگرهای طبیعی و قدرتمند دارند و پیشتر و بهتر از محافل سیاسی نبض تحولات را میسنجند و بدان واکنش نشان می دهند؛ و دوم این که تبلیغات رسمی از زبان و زندگی و فکر مردم فاصله گرفته و رابطهای معنادار و اثرگذار در هیچ بخشی از آن ندارد. دلایل و برهانهای دیگر هم هست اما همین دو علت کافیست تا قدری به کند و کاو درباب مسائل و مشکلات فوری بیندیشیم و تدبیر کنیم تا آنها را به ناترازیهای گذشته نیفزاییم.
در همین زمینه بد نیست نظر خود را بگویم. «هنر مذاکره» از سوی دکتر عراقچی و هیأت مذاکره کننده ایران نتوانست مانع اهداف آمریکا و متحدان اروپایی در شورای امنیت سازمان ملل شود. پس من هم به عنوان یک طلبه ادبیات فارسی، باید این نکات و نصایح را از کلیله و دمنه به سیاستمداران ارجمند و عالیرتبه بازگویم که: «... و از آداب رسالت و رسوم سفارت آنست که سخن برحدّت شمشیر رانده آید و از سر عزّت ملک و نخوت پادشاهی گزارده شود، اما دریدن و دوختن در میان باشد. و نیز هر سخن را که مطلع از تیزی اتفاق افتد، مقطع به نرمی و لطف رساند. واگر مقطع فصلی به درشتی و خشونت رسیده باشد تشبیب دیگری از استمالت نهاده آید، تا قرار میان عنف و لطف و تمرد و تودُّد دست دهد، و هم جانب ناموس جهان داری و شکوه پادشاهی مرعی ماند و هم غرض از مخادعت دشمن وادراک مراد به حصول پیوندد.»
کشورهای اروپایی در برابر روسیه و چین در شورای امنیت سازمان ملل متحد دست بالا را داشتند و با ۹ رأی منفی در مقابل ۴ رأی مثبت و ۲ رأی ممتنع، قطعنامه پیشنهادی چین و روس را مبنی بر تداوم تعلیق تحریمهای سازمان ملل بیاثر کردند. این اعلام و اعلان جنگ سرد، پس از حمله ناجوانمردانه در جنگ ۱۲روزه به میهن گرامی، شبیخونی خطرناک است که دشمنان حیلهگر و بیرحم در جهان داده پرداز و اطلاعات محور در عصر هوش مصنوعی تدارک دیدهاند. زرسالاران در بازگشت به جهان بیترحم و بیاخلاق هابزی، سیاستی فراتر از پراگماتیسم و منفعتگرایی آمریکایی را برگزیدهاند. لاجرم باید هوشیار بود و البته باز هم به همان قول: «بر خردمند اندازه قوت و زور خود و مقدار مکیدت و رای دشمن پوشیده نگردد، و همیشه کارهای جانبین بر عقل عرضه میکند...»
در این شرایط، تغییر سیاست و به اصطلاح «دست فرمانِ» فرهنگ و اقتصاد یک ضرورت عقلانی است. کاری که در شعاع جنگ ۱۲روزه و شعاع مقاومت ملی و تحولات پیش و پس از آن باید تمهید میشد. تردید نیست که آمریکا و اسرائیل برای خاورمیانه خوابهای شیرین دیده اند که برای ما بسیار تلخ و برای فلسطینیان و اعراب یک کابوس عظیم خواهد بود. سکوت اعراب در برابر آمریکا و اسرائیل تاوان سختی خواهد داشت. زیرا ایران همیشه بوده و سرزمینی است که تاریخ و جغرافیا و فرهنگ و اقوام و جهان بدان گواهی میدهند. اما این سرزمینهایی که به قول تام باراک، چهرۀ مرموز آمریکایی که ریشههای خانوادگی عربی دارد و آشکارا طرفدار احیای خلافت عثمانی است: «خاورمیانهای وجود ندارد، بلکه تنها عشایر و قبایل هستند.»
باراک سفیر آمریکا در آنکارا و از ابرثروتمندانی است که در کار املاک و مسکن فعالیت میکند، این کشورها را زادۀ توافق سایکس-پیکو و انتزاعی جعل شده از خلافت شکست خوردۀ عثمانی معرفی میکند. او البته جرئت ندارد نام ایران و تمدن کهن این کشور که متداومترین کشور جهان در تاریخ بوده و هست را به زبان بیاورد. اما حقیقتی در کلماتش وجود دارد که انکار ناپذیر است. ایران در حلقهای از قبایل و عشایر و کشورهایی فاقد هویت فرهنگی مشخص و تاریخ مضبوط و متعین محاصره شده است. آنها در طی قرون و هزارهها هویت خود را از ایران یا روم و یونان میگرفتند. اما اینک با جعل تاریخ و سرقت نامها و ریشه تراشی برای اقوام و واژهها و زبانها میکوشند خود را در قالب ملت (Nation) در معنای مدرن یا حتی در مفهوم ناسیونالیزم قرن نوزدهم بازیابند!
این سخنان علناً جانبدارانه و خطرناک است، و نشان میدهد که برنامه وسیعی برای راندن و کشاندن ایرانیان به درون مرزهای منزوی و تنها، و جانبداری بیشرمانه از رژیم اسرائیل برای پردازش قدرت نوین معطوف به منافع الیگارشهای غربی، درحال برآمدن و حضور در قلب خاورمیانه است. احیای خلافت عثمانی خیال باطل رئیس جمهور ترکیه کنونی نیز هست که ابتدا باید از پس اختلافات خود و حزبش با رقبای جمهوریخواه کمالیست و کردهای سکولار و دیگران برآید و نیز مناقشات دیرین با ارمنستان، یونان، قبرس، ایران، عراق، سوریه، و حتی اوکراین و روس را مدیریت کند. راه درازی تا تعبیر این خوابها مانده و به گمانم سخنان باراک آمریکایی، کلاه گشادی است برای جلب نظر و فریب اردوغان و حزب حاکم عدالت و توسعه در آنکارا.
اما وجه دیگر این سخنان بسیار مهم است. کشورهای نوپدیدی که کمتر از یک قرن است بر اساس پدرسالاری قبیلگی با پتروپول یا کودتا یا نظام عشیره و اسب و خنجر در صحاری و بنادر پدید آمده اند، یا سرزمینهای ناهمگون که یک شبه نامگذاری شده و ارض و مرزی با خط کش انگلیس و فرانسه یافتهاند، از شمال آفریقا تا اطراف میهن گرامی ما، ناپایدار مانده و این وضع را ادامه خواهند داد. این مناقشات دائمی، فرصت مداخلات بیگانه را پدید میآورد و امکان توسعه پایدار و حفظ منابع انسانی و مادی را به حداقل و حتی صفر خواهد رساند.
ایران سرزمین ورجاوند و ماندگار منطقه و زمین بوده و به فضل خداوند جاوید و پایدار خواهد بود، مردم و سرزمین بوده و خواهند بود، اما باید ضعف و بیماری و مشکلات نظامها و مدیریتها را پذیرفت. فعالیت مکانیسم ماشه و بازگشت تحریمهای بینالمللی یک واقعیت است اما قدرت و پایداری ایران هم یک حقیقت است. ایران یعنی سرزمین و مردم ما. دولت و حکومت هم خادم این سرزمین و این ملت است و باید باشد. پس تحرک و تحول و تکانهای جدی بایست تا از سکته کردن و خفگی دولت و به بنبست رسیدن سیستمهای حیاتی در شرایط کنونی جلوگیری کنیم.
باید از دیوانسالاری ناکارآمد و مدیریت بی تحرک و فرسوده که نشان اندکی از جوانی و تغییر در آن دیده می شود، فاصله گیرد. باید بوروکراسی و بدنه دولت را کوچک و یک نظام چالاک و شاداب ایجاد کند. برای حل مشکلات مردم، راه حلهای عملی جهت بحران و ناترازی بیابد و مشارکت جامعه مدنی و بخش خصوصی را به حداکثر برساند. دولت نمیتواند با رانت و فساد و کاسبان تحریم، راه به جایی ببرد. فقط باید رضایت و پشتیبانی مردم و افکار عمومی در کار باشد. حتی سخن گفتن با مردم هم باید دستخوش تغییر شود. شرایط خطیری است و دفع وقت، شرط عقل نیست.
- نویسنده : یزدفردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
دوشنبه 29,سپتامبر,2025