زبان دراز هفته نامه آيينه يزد

آقازاده مدیر: پدر چندی است سر و صورت‌تان را صفا نمی‌دهید به جای کت و شلوار اتوکرده، کاپشن پوش شده‌اید؟

مدیر: فرزندم مگر نخوانده‌ای؟: (به دل دوست به هر حیله رهی باید جست!)

آقازاده مدیر: پدرجان آزادی اندیشه و کلیدتان…

مدیر: هیس کی من اینها را گفته‌ام؟ من همیشه طرفدار حمله گازانبری و مشت آهنین بودم!
(زنگ پیامک تلفن همراه مدیر به صدا درآمد مدیر سریع تلفنش را کنترل می‌کند و با شانه‌های افتاده و لب‌های آویزان روی مبل ولو می‌شود…).

آقازاده: پدرجان رنگتان پرید؟

مدیر: (زیرلبی با غرغر…) ای ناجوانمرد ای معاون بوقلمون صفت.

آقازاده مدیر: چی شده؟

مدیر: عجب! این جوانک چه بوقلمون صفتی است! ببین خبر دادند دیشب رفته پیش رییس دفتر نماینده شهر اِاِاِاِاِ بچه زرنگ! صبح ابلاغش را لغو می‌کنم مرد باید ثبات رای و قدم و در یک خط سیاسی باشد چطور می‌گفت: رییس ستاد فلانی بودم. کجایند طرفداران حزب فلان که این را به ما معرفی کردند و ما را بگو برای حفظ مدیرکلی این بچه را معاون کردیم!!
(دوباره زنگ پیام تلگرام مخفی پدر به صدا درآمد)

آقازاده مدیر: باباجان چرا رنگتان پریده؟

آقای مدیر: وای این قیافه را ببین عکس پروفایلش را هم عوض کرده زیرش نوشته گام دوم اِاِاِ پیرهن آستین بلند پوشیده انداخته روی شلوار! کجایند ستادیون و سیاسیون اِاِاِاِاِ معاون ما را ببینی! با رییس ستاد فلانی عکس سلفی یهویی!! گرفته اِاِ دیگه جلو اسمش دکتر ننوشته نوشته برادر! اسم اتاقش هم نوشته قرارگاه! اتیکت میزش را ببینی نوشته موقعیت…

آقازاده مدیر: پدر آرام باشید عزلش نکنید رنگ عوض کردن شما تابلو است بروید توکار مصالحه و پیمان نامه اگر مدیرکل شد شما را دست‌کم معاون خودش بکند مدل (پوتین- مدودف) چطوره؟…

زبان‌دراز در حال ساختن بادنما جلوی دفتر نماینده…!!

لینک کوتاه: http://ayenehyazd.ir/Ykh2k
  • نویسنده : زبان دراز
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا