خبر کوتاه بود: زندانی امنیتی، علیرضا شیر محمد علی در زندان فشاپویه با بیش از سی ضربه چاقو  بوسیله دو قاتل به قتل رسید. وی جوانی 21 ساله بود که به  علت توهین به مقدسات، توهین به بنیانگذار جمهوری اسلامی، توهین به رهبری و تبلیغ بر علیه نظام، به ۸ سال حبس تعزیری محکوم شده بود. نمی دانم چه کسی متوجه دردناک بودن خبر می شود؟ کشورمان به علت رقابتهایش با کشورهایی که زیست مستقل کشورمان را نمی پسندند مورد اصابت بمباران خبری دهها و صدها رسانه ای قرار دارد که هر یک از آنها سعی می نمایند تا از جوانان وطنمان سربازگیری نمایند. بطور طبیعی و منطقی برخی از جوانان وطنمان  همانند مرحوم علیرضا شیرمحمدی که در ابتدای مسیر چگونه فکر کردن می باشند مورد تاثیر برخی از این رسانه ها واقع می شوند و بخاطر اقتضای سنین جوانی که احساسات مهمترین جهت دهنده به جوانان می باشد در جایی حرفی میزنند که از نظر قوانین کشورمان جرم شمرده می شود. قانون چگونگی برخورد با این افراد را مشخص نموده است. هر فرد متناسب با جرمی که انجام داده است حکمی می گیرد و مجبور به تحمل کیفر خود می باشد. گو اینکه دهها نفر در کشورمان همانند نوریزادها وجود داردند که با وجودیکه روز تا شب مشغول به لجن پراکنی به رهبری کشورمان هستند کسی کاری بکارشان ندارد. در امنیت زندگی می کنند، مصاحبه های روزانه شان را با رسانه های خارجی انجام می دهند و فحششان را می دهند. 

 رهبری کشورمان بارها گفته اند اگر کسی به من اهانتی نمود کاری بکارش نداشته باشید. خب رهبری یک چیز می گوید، قانون چیز دیگری. همه ما مجبور به اطاعت از قانون هستیم. حکم قانون از حکم رهبری بالاتر است و قانون متناسب با مقتضیات کار خود را انجام میدهد. اما چرا قتل یک جوان بیست و یکساله؟ آیا اینقدر کشور ما بی دروپیکر شده و اینقدر رهبری و نخبگان فکری کشورمان خوار و خفیف شده اند که با در معرض قتل قرار دادن زندگی یک جوان بیست و یکساله می خواهند از رهبری و منافع کشورمان دفاع نمایند؟ چه نفعی از این می بریم که عرق شرم بر پیشانی پیرمردی هشتاد ساله بیفشانیم که مسئولیت اداره کشورمان را بر عهده دارد؟ آیا قتلهای زنجیره ای دوران خاتمی، قتل زهرا کاظمی و قتل ستار بهشتی کافی نبود که دوباره بایستی کشورمان را با چنین شرمساری روبرو نماییم؟ آیا کشورمان اینقدر خفیف و بیچاره شده و ذخیره کارشناسی جامعه اطلاعاتی کشورمان به این اندازه فقیر است که با لج و لجبازی و تحریک غریزی غریزه یک جوان بیست و یکساله خواستار اطاعت او شویم؟ جامعه اطلاعاتی کشورمان نمی تواند خود را از این قتل مبرا نماید و بگوید قتل در حوزه سازمان زندانها انجام شده است. چه نهادی جز جامعه اطلاعاتی کشورمان به عنوان چشم و مغز نظام سیاسی کشورمان بایستی پاسخگوی نبودن زندانبانان آزموده ای باشند که آیین نامه های زندانبانی از جمله جدا نمودن زندانیان امنیتی از زندانیان جنایی را رعایت نمی کنند باشند؟ جواب خانواده زندانی 21 ساله را چگونه بدهیم؟ فرض کنیم خونبهای زندانی را به خانواده او دادیم، خونبهای بازی با آبروی رفته مردم  و رهبری کشوری که می خواهند در این جهان پرآشوب زیست آبرومندانه داشته باشند را چگونه خواهیم داد؟ آیا قیمت این خونبها را می توان محاسبه نمود؟ آیا در شهرهای کشورمان تعداد کافی زندانیان با سابقه امنیتی  که به حاکمیت ملی کشورمان وفادار باشند وجود ندارند تا با تشکیل انجمنهایی، کمک کننده به وکلا باشند، از حقوق زندانیان امنیتی محافظت نمایند و مسئولان مربوطه را وادار به پاسخگویی نمایند؟

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا