زبان دراز هفته نامه آيينه يزد

پیری است و هزار درد به قول آن بزرگ (مصیبت بود پیری و نیستی) چشمتان روز بد نبیند برای درمان چشمم به مطب دوست چشم پزشکم رفتم تا هم دقت بیشتری کند و دیدارها تازه شود و حقیقتش پول ویزیت هم ندهم اتفاقاً یکی از آشنایان در مطب دیدم که نوبتش بعد از من بود دکتر چون می‌خواست درددلی باهم بکنیم. گفت: نفر بعدی، آن دوست موصوف وارد شد دکتر پرسید چه مشکلی دارید؟ گفت: دکتر من همه چیز را تیره و سیاه می‌بینم و تحمل دیدن آدم‌ها و چیزهای بزرگ را ندارم چکار کنم ناخوداگاه شب را وصف می‌کنم و شروع می‌کنم به کوبیدن بزرگ‌ها تا ریز شوند که بتوانم! ببینم! دکتر گفت بشین با دقت درون چشمت را ببینم بعد از معاینه گفت: شما دچار بیماری نادر (un see big) یا jealous یا به زبان خودمان مرض (بزرگ نابینی) مبتلا شده‌ای لذا توصیه می‌کنم حتما عینکت را عوض کن بعد چند تا کپسول ضد حسادت به تو می‌دهم صبح تا صبح قبل از خروج از خانه بخور و چند قرص که هم باید شب‌ها بخوری ضد انگل است که باعث شده با این روش خودت را مطرح کنی. ضمناً برو دنبال کار و کاسبی! تا توهم چیزهایی که دیگران دارند داشته باشی مریض گفت: توصیه‌های قبلی به چشم اطاعت می‌کنم ولی این فقره آخری را معذورم چکار کنم که حوصله سر کار رفتن را داشته باشم عمری کار نکردم. دکتر لبخندی زد و گفت این در تخصص من نیست ولی داروهای طبیعی و خوردن میوه‌هایی مانند سنجد و خرمالو در طب سنتی توصیه شده است!!

زبان دراز

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا