زمان : 12 Bahman 1392 - 11:55
شناسه : 82662
بازدید : 10462
محله گرایی شهرهای اردکان و میبد(4 بخش پایانی) بررسی تاثیر تفاوتهای الگوی شهرسازی در میزان محله گرایی شهرهای اردکان و میبد(4 بخش پایانی) رضا ملاحسینی اردکانی؛ دانشجوی دکترای جغرافیای سیاسی دانشگاه خوارزمی

 رضا ملاحسینی اردکانی؛ دانشجوی دکترای جغرافیای سیاسی دانشگاه خوارزمی

 

تاثیر الگوی شهرسازی بر میزان محله گرایی

همانگونه که نشان داده شد، هرچند شهرهای اردکان و  میبد از نظر فرهنگی در نمایی کلی، از تجانس کامل برخوردار بوده و از این حیث اختلافات بسیار اندکی با هم دارند و از نظر جغرافیایی نیز به یکدیگر پیوسته اند، اما بواسطه دلایل متعددی با یکدیگر رقابتهایی نیز دارند و در بسیاری موارد از تفاوتهای قابل تاملی نیز برخوردار می باشند. یکی از مهمترین تفاوتهای فرهنگی این دو شهر، محله گرایی و ماهیت و شیوه برونداد هویت محله ای می باشد. برای بررسی بهتر این موضوع، برخی از تفاوتها را در دو محور اصلی جغرافیایی و فرهنگی به این شرح می توان برشمرد:

الف) استقلال جغرافیایی و شهرسازی محلات:

در شهرهای ایرانی پس از اسلام مرز محلات غالباً مرزی اجتماعی و گاهی فیزیکی بود و هویت شهری البته گاهی در تضاد با هویت محله ای قرار می گرفت(شیخی، 1382: 44). از این منظر گفته شد که الگوی شهرسازی این دو شهر از آغاز با یکدیگر متفاوت بوده و در حالیکه اردکان از الگوی رشد و گسترش تک کانونی یا کانون مرکزی تبعیت می نموده، میبد از الگوی توسعه و گسترش چند کانونی برخوردار بوده است. از نتایج چنین الگوهایی این است که در شهر اردکان محلات در قالب یک بافت کلی شکل گرفته و مرز بین آنها بیشتر مرزهای اجتماعی است تا جغرافیایی، اما محلات شهر میبد که برخلاف شیوه غالب جدایی محلات در ایران که در آن کمتر از دروازه محله و جداسازی فیزیکی آنها سخنی وجود دارد(شیخی، 1382: 44)،از آغاز از نظر جغرافیایی و شهرسازی کاملاً مستقل بوده و با رشد شهر به یکدیگر متصل شده و امروزه با یکدیگر شهر میبد را شکل می دهند. این دو شیوه شهرسازی متفاوت سبب شده که نقش محلات در دو شهر با یکدیگر متفاوت باشد و به تبع آن نمودهای محله گرایی نیز تفاوت داشته باشند. ماهیت مستقل محلات در میبد سبب شده بود که ساکنان محلات نیازهای خود را در محله برآورده کنند و وجود عناصر اقتصادی، دفاعی و اعتقادی نیز که به صورت مستقل وجود داشته، باعث شده بود که شکل گیری هویت واحد شهری تا قرنها به تاخیر بیافتد و تنها از پنجاه سال گذشته به این سو که این محلات گسترش پیدا کرده و میبد هویت شهری به خود گرفته است، هویت واحدی برای این مجموعه محلات فراهم آید. در حالیکه شکل شهرسازی اردکان سبب شده بود محلات نسبت به بافت کلی شهر، ماهیت جغرافیایی مستقلی نداشته باشند و عملاً عناصر سه گانه شهرسازی برشمرده شده نیز در محلات اردکان کاربری مستقل نداشته اند و در بافت یکپارچه شهر نقش آفرین بوده اند. این عدم استقلال جغرافیایی باعث شده بود که مراودات ساکنان محلات مختلف در شهر بیشتر باشد و از آغاز هویت شهری بر هویت های محله ای غلبه داشته باشد.

ب) استقلال فرهنگی و هویتی محلات:

مستقل بودن محلات در میبد و عدم استقلال آنان در اردکان باعث شده که در طول تاریخ در میبد محلات دارای استقلال فرهنگی و هویتی خاص خود باشند و در اردکان هویت محله ای به شدت نسبی بوده و این هویت واحد است که بر هویت محله ای غلبه دارد. برای اثبات این امر شواهد گوناگونی وجود دارد که در اینجا به بیان برخی از آنان می پردازیم:

-        لهجه خاص هر محله:

زبان یکی از نخستین ابزارهای ارتباط انسان در جامعه است که به دلایل گوناگونی از جامعه ای به جامعه دیگری متفاوت است. در یک زبان خاص نیز به دلایلی که بیشتر جدایی گزینی های جغرافیایی است، لهجه های مختلفی شکل می گیرد. گویش مردمان استان یزد در یک دسته بندی کلی به گویش یزدی اشتهار دارد و در نگاه کلی، یکدست به نظر می آید اما جدایی گزینی های جغرافیایی در استان یزد نیز سبب شده که هر کدام از شهرهای آن لهجه های خاص خود را داشته باشند. معمولاً در داخل یک شهر لهجه و گویش مردمی که از یک نژاد و قوم هستند، یکدست است؛ کما اینکه در اردکان چنین چیزی وجود دارد و همه اردکانی ها به لهجه واحد اردکانی صحبت می کنند، اما در میبد لهجه واحد و یکدست وجود ندارد و هر محله آن به لهجه خاص آن محله تکلم می کند(جانب اللهی، 1385: 209/حیدریه زاده، 2537: 113). البته این تفاوت در لهجه ها جزئی و در استفاده از برخی کلمات است ، اما همین تفاوت لهجه نیز نشان از تاثیر هویت مستقل جغرافیایی محلات میبد در فرهنگ این شهر حتی در نوع تکلم ساکنان آن دارد.

-        نام های خانوادگی محله ای:

یکی دیگر از مواردی که می تواند هویت فرهنگی متفاوت محلات در اردکان و میبد را به خوبی نشان دهد، وجود نام های خانوادگی متفاوت در محلات این دو شهر است. در اردکان نام های خانوادگی متنوعی وجود دارد که برخی رواج بسیاری در شهر دارد مثل: شاکر و کمالی؛ اما از روی نام های خانوادگی که رواج قابل تاملی دارند نمی توان به هویت محله ای آن فرد پی برد. به عنوان مثال نام خانوادگی کمالی اختصاص به یک محله ندارد و ساکنان محلات مختلف اردکان می توانند چنین نام خانوادگی داشته باشند. اما در میبد می توان ادعا نمود که هر محله دارای یک یا دو نام خانوادگی رایج در محله است که معمولاً با اطمینان بالایی می توان به هویت محله ای فرد پی برد. برخی از این تنوع محله ای نام های خانوادگی در میبد را بر اساس مطالعات میدانی و گفتگو با پژوهشگران محلی می توان چنین برشمرد: فیروزآباد: دهقانی؛  ده آباد و مهرجرد: زارع؛  شورک: کارگر؛  یخدان: فلاح؛  محله میبد: آقایی و امامی؛  بیده: برزگر و کارگر؛  بفروئیه: برزگر؛  بارجین: فیاضی و بقایی؛  محمودآباد: زارعی؛  شاه جهان آباد: زارعشاهی.

-        پسوندهای محله ای نام خانوادگی:

پسوندهای نام های خانوادگی معمولاً برگرفته از زادگاه افراد است و معرف هویت محلی شخص. تاکید بر وجود پسوند در نام های خانوادگی معمولاً در جاهایی که تعصب محلی به هر دلیلی وجود دارد، بیشتر است؛ از این رو در اردکان و میبد پسوند نام خانوادگی رواج زیادی دارد. هرچند دسترسی به آمار رسمی میسر نشد اما با یک پژوهش میدانی و بررسی برخی اسناد به این جمع بندی رسیدیم که نزدیک به 70درصد از ساکنان اردکان دارای پسوند هستند که از این تعداد نزدیک به 85 درصد از آنان پسوند «اردکانی» را دارند. در حالیکه اگر در میبد نیز 70 درصد ساکنان پسوند داشته باشند، اکثریت قابل توجهی از آنان پسوند محله شان را دارند؛ مثل: دهقانی فیروزآبادی، کارگر شورکی و یا فلاح یخدانی. غالب کسانی که پسوند «میبدی» دارند نیز از اهالی محله میبد و اطراف آن هستند. بنابراین از همین پسوندها نیز می توان به تفاوت هویت محله ای این دو شهر پی برد.

-        نام دو شهر:

نام ها نقش مهمی در تعیین هویت یک محل و ساکنان آن دارند و هویت بخش جوامع هستند، چنانکه نامها می توانند یک اتصال قوی با یک گذشته منطقه ای به تصور درآمده فراهم آورند(جانستون، 1379: 106). در نام گذاری برخی نقاط جغرافیایی مخصوصاً واحدهایی که به صورت مجموعه ای هستند، معمولاً دو شیوه وجود دارد: یا اینکه نامی بی طرف و ورای نام هریک از زیرمجموعه های آن واحد انتخاب می شود که باعث می شود همه نسبت به آن احساس تعلق نمایند و یا اینکه از نام یکی از زیر مجموعه ها که به هردلیلی اعتبار بیشتری دارد برای تعمیم به سایر نقاط و ایجاد هویت واحد استفاده می شود؛ که معمولاً در این شیوه اختلاف نظرها و رقابتها بیشتر شکل می گیرد. نام اردکان اشاره ای به هیچ یک از محلات و نقاط جغرافیایی شهر ندارد و به کلیت شهر ارتباط می یابد و در داخل شهر نمی توان نقطه ای را معین کرد که اینجا اردکان است؛ اما نام میبد هرچند به همه این مجموعه محلات اطلاق می شود اما در واقع برگفته از یکی از معتبرترین و قدیمی ترین این محلات، یعنی محله میبد است(موسوی نژاد، 1366: 27/ حیدریه زاده، 2537: 9). با وجود تعصبات نسبتاً بالای محله ای در میبد، پذیرفتن نام یک محله برای همه محلات جای تامل دارد و بی تردید روند تاریخی این شمول کاربرد، در پذیرفتن این نام برای سایر محلات بی تاثیر نیست.

 

ج) هویت محله ای و رقابت های محله ای:

توضیح داده شد که پس از شکل گیری یک محله، به مرور زمان هویت محله ای شکل می گیرد که در برخی از موارد به محله گرایی و تعصبات محله ای منجر می شود. هنگامی که تعصبات محله ای که در بین محلات مختلف معمولاً وجود دارد، در حوزه یکدیگر قرار گیرند، رقابت های محله ای شکل می گیرد. این نوع از رقابت تقریباً به گونه های مختلفی در بین همه محلات وجود دارد که دامنه آن از نزاع های بسیار شدید تا تصورات ذهنی و تکه های کلامی را دربرمی گیرد. در محدوده مورد مطالعه، رقابت های مکانی بین شهرهای اردکان و میبد از پیشینه دیرینه ای برخوردار است که البته موضوع این مقاله نیست؛ در درون هر دوشهر نیز بین محلات مختلف رقابت هایی وجود دارد که نحوه برونداد آن در برخی موارد با یکدیگر مشابه و در برخی موارد متفاوت است. برخی از این رقابت ها را می توان در موارد زیر مورد بررسی قرار داد:

-        اختلافات حیدری و نعمتی:

دو دستگی ها در شهر ها و محلات که از آن تحت عنوان اختلافات حیدری و نعمتی یاد می شود، در بسیاری از مناطق ایران رواج داشته است. در شهرهای اردکان و میبد نیز چنین بوده اما تفاوت هایی نیز با یکدیگر داشته اند. در اردکان، اهالی محله های بازارنو، تیران، میدان بالاده، میدان سنگ و زین الدین حیدری بودند و اهالی محله چرخاب، کوشکنو، علی بیک و قملاق هم نعمتی(طباطبایی اردکانی، 1381: 339). اختلافات این دو دسته نیز در برخی مناسبت ها بویژه ماه محرم بیشتر بوده(میرجعفری، 1361: 144) و حتی انتخاب امام جمعه در اردکان بر اساس دو فرقه حیدری و نعمتی بوده است؛ یکبار حیدری ها امام جمعه از محله خود انتخاب می کردند و بار دیگر نعمتی ها (پیری اردکانی، 1385: 50). بنابراین حیدری و نعمتی در یک محله اردکان نبوده و هرکدام شامل چند محله می شدند. اما در میبد آثار این دو دستگی در درون محلات و بویژه محله فیروزآباد آن بیشتر نمایان بوده(جانب اللهی، 1374: 134) و به نوعی این اختلاف هم، درون محله ای بوده تا بین محله ای.

-        محرم و رقابت های محله ای:

در جامعه سنتی و مذهبی اردکان و میبد، محرم و مراسمات آن علاوه بر داشتن نقش مذهبی، به شدت در تخت تاثیر قرار دادن هویت محله ای و تعصبات محله ای موثر بوده است؛ تا آنجا که دهه اول این ماه را می توان صحنه نمایش اوج این تعصبات و اختلافات بین محلات هر دو شهر دانست. هیئت های عزاداری هر محله نماد و نشانه آن محله شناخته می شد و اهل محل سعی می کردند که با پررونق نگه داشتن هیئت و انجام کارهای بدیع و نو، اعتبار محله شان را به رخ دیگران بکشانند(پاپلی یزدی، 1389: 49). تا آنجا که پژوهشهای مردم شناسی و فرهنگ عامه این دو شهر آکنده از مثالهای این رقابت ها می باشد. در واقع می توان گفت شاید تنها موردی که هویت محله ای بین محلات این دو شهر یکسانی می یابد، همین مورد است که کلیت آن در اردکان و میبد یکسان بوده است، هرچند در شدت و ضعف آن تفاوت هایی مشاهده می شود.

 

شریف آباد؛ استثنائی در اردکان:

توضیح داده شد که در اردکان محلات بر خلاف میبد، مستقل نبوده و در یک بافت کلی و به صورت منسجم قرار داشته اند و به تبع آن نیز در فرهنگ نیز تقریباً یکپارچه بوده اند. در این میان تنها یک استثناء وجود دارد و آن محله شریف آباد اردکان است؛ این محله که امروز یکی از محلات میانی شهر اردکان را تشکیل می دهد، در آغاز به صورتی مجزا و مستقل، بیرون اما نزدیک حصار و محدوده شهر اردکان قرار داشته و در طی سالهای اخیر که رشد شهر به سمت بیرون حصار بوده، اکنون در میانه های شهر واقع شده است. شریف آباد نسبت به اردکان دقیقاً از الگوی محلات میبد تبعیت می کند و استقلال جغرافیایی و شهرسازی آن سبب استقلال فرهنگی و هویتی آن نیز شده است. به گونه ای که ساکنان این محله لهجه ای متفاوت نسبت به سایر محلات اردکان دارند و نام های خانوادگی مروتی، برخورداری و کارگرشریف مختص این محله می باشد و غالباً هم پسوند اردکانی ندارند و ساکنان آن بیشتر مراودات درون محله ای دارند تا مراوده با سایر محلات.

 

تجزیه و تحلیل و نتیجه گیری

بیان شد که محله گرایی یکی از وجوه تعلقات مکانی است که همواره در طول تاریخ شهر در جوامع مختلف وجود داشته است؛ از مهمترین دلایل ظهور و بروز این حس هویت بخش می توان به تفاوت های ساختاری و اجتماعی و مذهبی موجود در محلات اشاره نمود که سبب خط کشی های هویتی بین محلات می شود. در این پژوهش که به بررسی تفاوت های محله گرایی در دو شهر اردکان و میبد پرداخته شد، نشان داده شد که تفاوت در ساختار و الگوی شهرسازی یکی از دلایل عمده تشدید محله گرایی در دو جامعه متجانس و مشابه فرهنگی و جغرافیایی است. دو الگوی متفاوت شهرسازی اردکان و میبد را به صورت نمادین در دو شکل زیر و همچنین در عکس هوایی سال 1345 می توان مشاهده نمود:

 

       
 

http://www.yazdfarda.com/media/news_gal/file_41675.jpeg

 شکل1. الگوی شهرسازی میبد 
 

http://www.yazdfarda.com/media/news_gal/file_41676.jpeg

 شکل2. الگوی شهرسازی اردکان

 

 

 

 

 

 

                                                                                 

همانگونه که دیده می شود شهرسازی اردکان از آغاز از یک الگوی توسعه تک کانونی یا کانون مرکزی پیروی می کند که در آن شهر دارای وحدت ساختاری و کالبدی است و همه عناصر اصلی شهر اعم از محلات، عناصر اقتصادی یعنی بازار، عناصر اعتقادی مخصوصاً مساجد و عناصر دفاعی، هر یک قطعه ای از پازل کلی شهر را شکل می دهند. در این الگو بافت محلات شهر مستقل نبوده و بین محلات بیش از آنکه مرز جغرافیایی وجود داشته باشد، مرزهای اجتماعی و ذهنی وجود دارد. از آنجا که در این الگو فضای محلات محدود و محصور می باشد، امکان توسعه و گسترش کالبدی آنان نیز وجود ندارد و بنابراین نسل های جدید ساکنان این محلات مجبورند در محلات تازه تاسیس اطراف شهر ساکن شوند. این توسعه حلزونی شکل به دور هسته مرکزی و قدیمی شهر باعث می شود که حس محله گرایی به نسل های جدید چندان منتقل نشود و یا اینکه علاقه به محله پدری به واسطه قطع شدن ارتباط روزانه با محله، در حد خاطرات نوستالژیک قدیم و احساس تعلق باقی می ماند و کمتر به تعصبات محله ای و رقابت های میان آنها ختم می شود.

اما الگوی شهرسازی میبد را می توان الگویی چند کانونی دانست که امروزه تداخل حوزه های پیرامونی این کانون ها، کالبد شهر میبد را یکدست نموده است. در این الگو هر محله، خود کانون قرار می گیرد و بجای اینکه محله قطعه ای از پازل شهر باشد، این شهر است که موجودیت خود را وامدار محلات می داند. در میبد عناصر اصلی شهرسازی پیش و بیش از اینکه در خدمت شهر باشند، در خدمت محله هستند و از این روست که مقیاس کوچک تری نیز دارند. از آنجا که محلات در میبد ساختاری مستقل دارند و فضای اطراف آنان نیز باغات و زمین های کشاورزی بوده است، با افزایش جمعیت محله، نسل جدید در اطراف همان محله مستقر می شدند و به این ترتیب هم کالبد محله توسعه می یافته و هم روح محله گرایی در نسل های بعد نیز همچنان با قدرت برجا می مانده است. از این رو بیش از اینکه شهر پاسخگوی نیازها باشد، محله نیازهای اولیه ساکنانش را برطرف می نموده و به همین دلیل است که در میبد هویت محله بر هویت واحد شهری غلبه داشته است. بنابراین با بررسی مفاهیم و عناصر اساسی شهرهای ایرانی اسلامی و تشریح وضعیت آنان در شهرهای اردکان و میبد و همچنین بیان تاثیرات اجتماعی و فرهنگی این تفاوت الگوی شهرسازی و محله گرایی در دو شهر، می توان گفت فرضیه این پژوهش که بیان می کند: تفاوت در شیوه و الگوی شهرسازی اردکان و میبد باعث تفاوت در نوع و میزان محله گرایی در این دو شهر مجاور و همسان شده است، تایید می گردد.

 

 
 

http://www.yazdfarda.com/media/news_gal/file_41674.jpeg

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مطلب این صفحه را به زبان دلخواه خود ترجمه کنید

 
value="http://www.macromedia.com/go/getflashplayer" />
مخاطبان آن لاین یزدفردا -فرداییان همیشه همراه یزدفردا در سراسر جهان