باراک حسین اباما ازکجا آغاز کرد؟
اوباما انتخابی بین بد وبدتر برای جهان
از ساعاتی پیش آمریکایی های اوباما را برای دومین بار به کاخ سفید فرستادند. انتخابات آمریکا، بیش از انتخابات در هر کشور دیگری در جهان، مردم سراسر دنیا را به خود مشغول می کند. گویی آمریکایی ها فقط برای خودشان رییس جمهوری انتخاب نمی کنند، مردی که آنها به کاخ سفید می فرستند در چهار سال آینده برای بسیاری از مردم در سایر نقاط جهان تصمیمات کلیدی خواهد گرفت.
اوباما انتخابی بین بد وبدتر برای جهان
یزدفردا :علی ابادی:از ساعاتی پیش آمریکایی های اوباما را برای دومین بار به کاخ سفید فرستادند. انتخابات آمریکا، بیش از انتخابات در هر کشور دیگری در جهان، مردم سراسر دنیا را به خود مشغول می کند. گویی آمریکایی ها فقط برای خودشان رییس جمهوری انتخاب نمی کنند، مردی که آنها به کاخ سفید می فرستند در چهار سال آینده برای بسیاری از مردم در سایر نقاط جهان تصمیمات کلیدی خواهد گرفت.
انتخابی که برای بسیاری از مردم جهان، انتخابی کاملا روشن است در آمریکا هیچ روشن نبود.در ایالات متحده، دهها نظر سنجی نشان داد که دو کاندیدا شانه به شانه پیش می روند. اما در نظرسنجی که توسط یکی از بلند گوهای استعمار صورت گرفت،بیشتر مردم در بیست کشور مختلف، اوباما را انتخاب کردند به جز پاکستانی ها که اغلبشان رای ندادند و آنهایی که دادند بیشترشان رامنی را انتخاب کردند، شاید به دلیل کشتن بن لادن در خاک پاکستان توسط اوباما و بمباران های همیشگی آمریکایی ها
"برای بسیاری از آمریکایی ها طرح بیمه خدمات درمانی او در یک کلام یعنی پشت کردن به کاپیتالیسم"
اما چطور درحالیکه اوباما به نظر بسیاری از مردم دنیا، اانتخابی کاملا منطقی است، در خود آمریکا رقابت رامنی با او تا حدی نزدیک بود که هیچ کس نمی توانست مطمئن باشد باراک اوباما یک بار دیگر برصندلی ریاست جمهوری اش در کاخ سفید بازخواهد گشت؟
مسئله اینجاست که این مرد سیه چرده، خوش قد وبالا، حرفهایی می زند که شاید برای بسیاری در سراسر جهان، جذابیت داشته باشد اما برای بسیاری از امریکایی ها ترجمه اش، نان شب نمی شود. مسئله آمریکایی ها، اقتصاد است .
بحران اقتصادی که به باراک اوباما ارث رسید، به حدی جدی است که چهار سال بعد از روی کار آمدن او، هنوز اثراتش برجاست، هرچند که اوباما می گوید، او و دولتش توانسته اند، بحران را کنترل کنند و در اقتصاد را به پاشنه برگردانند. شعارشان این است که " اسامه مرده و ژنرال موتور زنده است"، اما واقعیت این است که هنوز هم از هر صد آمریکایی هشت نفر شغل ندارند.و روز به روز بر کارتن خواب های بی کار آمریکایی افزوده می شود .
برای گروهی از آمریکایی ها طرح بیمه خدمات درمانی او در یک کلام یعنی پشت کردن به کاپیتالیسم، یعنی سوسیالیسم سانتی مانتال اروپایی، یعنی من کار کنم، یکی دیگر حالش را ببرد. که طبیعتا، خوشایند نیست. پافشاری اوباما بر این طرح، باعث شد که او سختترین شکست یک رییس جمهوری در قدرت از حزب رقیب را در انتخابات کنگره در حدود سی سال گذشته تجربه کند.

برای گروهی از آمریکایی ها طرح بیمه خدمات درمانی او در یک کلام یعنی پشت کردن به کاپیتالیسم
در سیاست خارجه اوباما، از لحظه روی کار آمدن، در آن صبح سرد بیستم ژانویه ۲۰۰۹، در سخنرانی که نه با تشویق که با اشک میلیون ها نفر بدرقه شد، حرفهایی زد که همه را به آینده امیدوار کرد. گفت دستی دراز کرده به سوی کسانی که مشتشان را که علیه آمریکا سالها گره کرده اند،اگر فقط این مشت را بگشایند. بسیاری تعبیر کردند که منظورش ایران است و او نگذاشت این فقط درحد حدس و گمان بماند، در پیام نوروزی سال۱۳۸۸، وقتی که با لهجه شیکاگویی اش گفت، عید شما مبارک، دل بسیاری از ایرانی ها را برد اما ایرانی ها زود فهمیدند که زیر دستکش های مخملی اوباما چنگال های آهنین امپریالیسم است که تنها با نابودی ملت ایران و تمامیت ارضی ایران لذت خواهد برد و او ایران مقتدر را هرگز به رسمیت نخواهد شناخت و همانند پیشینیانش تنها هدفش تامین منافع آمریکاست که آنهم با تبدیل ایران به افغانستان و عراق و سوریه تامین خواهد شد
کاریزمای اوباما، راهی را برای او در دل میلیاردها نفر در سراسر دنیا باز کرد، حرفهایش بوی حقوق بشرمی داد، شعارهای سوسیالیستی اش چشم اروپایی ها را گرفت و دستی که به سوی مسلمانان دراز کرد، دل نمازخوانان دنیا را نرم کرد. کار به آنجا رسید که در اتفاقی که تا حدی خنده دار به نظر می آمد، کمیته صلح نوبل، جایزه اش را به مردی داد که یکی از بزرگترین و نیرومند ترین ارتش های دنیا با یک کلامش می تواند، نصف دنیا را با خاک یکسان کند و در همانسالها میلیون ها عراقی و افغانی با تجاوز آشکار ارتش او در قبرستان ها مدفون شده بودند
با وجود تلاش زیادی که اوباما درسیاست خارجی کرد، شانس چندانی نیاورد. نوسازی رابطه آمریکا با روسیه ، درحد یک فشار نمادین یک دکمه برای نابودی سلاحهای اتمی ماند وحالا پوتین از همیشه نسبت به آمریکا سردتر است. دلش می خواست که صلح اسرائیل و فلسطینی ها را به سرانجامی برساند،البته صلحی که تمام و کمال منافع صهیونیست ها را تامین کند و هیچ حقی برای فلسطینی ها قائل نشود و صلحی که در کار نبود و رابطه دولت آمریکا و اسرائیل در بدترین شرایط ممکن هم تنزل پیدا کرد . بعد از بهار عربی، به جای آنکه تلاش آمریکا برای کمک به مخالفان دولتهای خودکامه، جایی در دل مردمان باز کند، سفیر امریکا در لیبی را قربانی کرد. در افغانستان هر روز تعداد لباس سبزهایی که لباس آبی ها را می کشند بیشتر می شود و در ایران، تحریم ها مردم را از وی متنفر کرده است و برنامه هسته ای هم راه خودش را با قدرت ادامه می دهد و آمریکا نتوانسته حرفش را به کرسی بنشاند، علیرغم فشار تحریمها ، که بیشتر از قبل گلوی مردم ایران را فشرده ،مردم همچنان با تمام توان پشت سر رهبر خود ایستاده اند و از تمام برنامه های ایران در عرصه بین المللی حمایت می کنند .
با همه اینها چطور است که مردم در نقاط دیگر جهان، به همان اندازه که آمریکایی ها به او پشت کرده اند، از او نا امید نشده اند. شاید هم درست این باشد که بگوییم، از او ناامیدند اما از رامنی نگرانند. براین اساس است که همه اقبالی که به باراک اوباما می بینیم، اقبال به خود او نیست، نگرانی از روی کار آمدن مردی است که بسیاری را یاد جورج بوش می اندازد، هرچند که بسیار خوش صحبت تر از اوست. برای ایرانی ها، روی کار آمدن رامنی همتراز با شروع جنگ بود و انتخاب مجدد اوباما انتخاب بین بد و بدتر بود که خیلی از مردم جهان را خشنود نمود و البته باید چهارسال دیگر حرکات این مرد مخملی را ثبت کرد ونتایج حضور مجدد او پس از هشت سال در بالاترین مسند ایالات متحده ارزیابی نمود
باراک اوباما، برای بسیاری از مردم دنیا، هنوز بارقه ای از امید است در دنیایی که روز به روز اوضاعش بدتر می شود، اما برای آمریکایی ها، امید با شغل آغاز می شود. هرچند که هیچ کس مطمئن نیست که رامنی نسخه دم دست تری برای بیکاری کشورش پیچیده باشد.















