زمان : 27 Ordibehesht 1391 - 18:29
شناسه : 51212
بازدید : 4419
نگاهی به «جایی به نامِ تاماساکو»اثرِ فلامکِ جنیدی(3نظر) چرخیدن حولِ محوری ثابت! نگاهی به «جایی به نامِ تاماساکو»اثرِ فلامکِ جنیدی(3نظر) رضا بردستانی

یزدفردا "رضا بردستانی :فلامکِ جنیدی را با آن چهره ی خندان و بازی های خوب که طنز، بسترِ بسیاری از آن ها بوده است می شناسیم و این بار دغدغه های این هنرمند، در قالب هفت داستانک، کتابی85صفحه ای را شامل شده است. اگرچه این زمینه ی فکری جامعیّت ندارد امّا دغدغه های زن غالباً در نوشتن به یک زنانگیِ خاص منتهی می شود تا جایی که این زنانگی به تکرار و لجبازی نیز منتهی می شود.

http://www.yazdfarda.com/media/news_gal/file_2320.jpeg

«جایی به نامِ تاماساکو» یا هر نامِ دیگری که بر این مجموعه گذاشته شود ـ چون یک داستان با هفت روایتِ گوناگون است چندان تفاوتی نمی نمایدـ یکی از همان زنانه نویسی هایی است که به شدّت دچار ضعف زبانی و نوشتاری است.

http://www.yazdfarda.com/media/news_gal/file_2319.bmp


بی راه نیست اگر بگوییم نخستین چیزی که در نگارشِ «جنیدی»به شدّت به چشم می آید عدم پختگیِ کلامی است، گو این که اصرار نویسنده در چاپِ اثری مکتوب باعث شده است خیلی از جمله ها دو یا چندباره دیده نشود تا برخی از جمله ها از نظر ساختارِ زبانی هم دچارِ مشکلاتی آزار دهنده باشند. «هفته پیش بود. شب که به خانه آمده بود. پیغام گذاشته بود:ص7»، «کتری را از شیر آب کرد و روی گاز گذاشت ص:24»، «یک سیگار روشن می کنم و خیال دارم سرِ صبر هم بکشمش ص:36»نوعِ روایت در تمامی هفت داستان، روایتی تحمیل شده بر متن است به گونه ای که جرأت نفس کشیدن هم به دیگر عواملِ داستانی داده نمی شود. پُرحرفی و بازی های کلامی و جمله سازی های پی در پی باعث می شود خواننده به راحتی بتواند خیلی از جملات را ناخوانده رها کند بی آن که داستان را ناقص دریافت نماید زیرا برخی جملات تا مدّت ها به شرح جمله یا عبارتی می پردازد که  از تولدّش خیلی وقت است که گذشته است و این جمله و عبارات پی در پی به وضوح از متن بیرون می زند.
زنانی که تنها شده اند یا در شُرُف تنها شدن هستند با این پس زمینه ی ذهنی که روزگاری خوش و آرام را سپری کرده اند و حالا در محوطه ای وهم آلود به دنبالِ گمشده ای که رهایشان کرده است می گردند؛ حال برخی لا به لای خاطرات و چندتایی در مکان هایی یادآورنده.«گوشواره هایی با نگینِ فیروزه»تنها بهانه ای است تا زن، به روزگارِ پشت سر نهاده بازگردد و به مرور، چیزهایی به نامِ و رنگِ زندگی بازگردد. زندگی در تمامی داستان های این مجموعه، مدرن و نزدیک به زندگی های بالای شهری است. فقر و ناداری نقشی ندارد.فاصله ها، فکری و ذهنی است. تفاوت ها تنها در نگاه و زاویه ی آن است. زن عمدتاً خوب است، ناسازگاری در بین نبوده است، جرّی صورت نگرفته است و احیاناً پرخاشی در ذهن ها باقی نمانده است. تمامِ خاطرات نشانگرِ زندگیِ عاشقانه ای است که در یک نابرابریِ مبهم به بن بستی صعب منتهی شده است. داستان هی کش می آید. حرفِ تازه ای نیست اما راوی یک بند حرف می زند:«سمیرا تکیه داد به جاکفشی و سیگارش را روشن کرد...دلش سیگار می خواست...ولی سمیرا دوست داشت سفرش را با سیگار شروع کند و تا سیگار روشن نمی کرد انگار... امیر حسین خودش هم سیگار می کشید...ص:53-52». «جای خوشِ قاب عکس ها روی دیوار»و«همه هستند جومپا...»روایت با زبانی دیگر بازگو می شود. پیرنگِ داستان کاملاً مشخص و تکراری است اما راوی از زاویه ای دیگر به این تنهایی های خودخواسته می نگرد. راوی به طرزِ ناشیانه ای به خودسانسوری و پنهان کاری روی می آورد گویی قرار است خواننده اینگونه گمان نماید که شاید زندگیِ خصوصیِ نویسنده در جاهایی روایت شده است! برای گریز چاره ای نیست مگر این که خیلی از داستان ها دچار فرافکنی شوند.

 


«مراقبت از خود در برابر چیزهای آسیب رسان»شیرین روایت می شود. طنزی خفیف لا به لای روایتِ راوی نهفته است هرچند تمِ داستانی بسیار جدی و غم آلوده است اما نویسنده شیطنت هایی دارد که بدش   نمی آید در جاهایی موردِ استفاده قرار گیرد. این داستان هم زنی تنها شده است، تمامِ سعیِ خود را به کارمی بندد تا دچارِ آسیب های تنهایی نشود. این تمامِ تلاش، همان کشمکشی است که در نویسنده ایجاد می شود تا داستانکی پدید آورد. خاطره گویی و برش های زمانی که اکثراً از حالا به گذشته و مجدداً از گذشته به حال در رفت و آمد است در تمامی داستان ها تقریباً مشترک است. خطوطی معین؛ نویسنده را محافظت می نماید تا در نخستین تجربه، زیاد از مرزهای تعیین شده فاصله نگیرد. این مرزها نویسنده را در مرزهای تکرار و چرخیدن حولِ محوری ثابت نگه می دارد و تمامِ داستان ها به جز«گربه های شهر من هر روز زیادتر می شوند»و «جایی به نام تاماساکو»از این عارضه رنج می برند. دو داستانِ انتهاییِ کتاب یکی به دلیل ساختارِ داستانی تر و دیگری(جایی به نامِ تاماساکو) به دلیلِ بکر بودنِ موضوعی که دستمایه ی نوشتن قرار گرفته است، به نوعی با فضای کلی کتاب در زاویه ای 90درجه قرار دارد و راه خودش را طی می نماید. «جایی به نامِ تاماساکو»اگرچه زیاد از فضای کلی ِکتاب دور نیست اما موضوعِ انتخاب شده و نحوه ی نگارش در کنار سبکِ پذیرفته ترِ روایت کتاب را به پایانی خوش پیوند می دهد. «جایی به نامِ تاماساکو» برای نخستین تجربه ی نوشتن کفایت می نمود اما نویسنده گویی به این مهم رضایت نداده است. .برای ورود به عرصه ی نوشتن «جنیدی» راه کوتاه اما پُر مخاطره و انتقاد آمیز را برگزیده است. در فضایی که در اختیارِ نویسنده قرار داشته است، او به وسواسی مجدّانه می کوشد ذهنیّتِ خواننده را زیاد دستکاری ننماید و در کلّیتِ کار و محصضولِ نهایی دخالتی نداشته باشد و اجازه دهد هر خواننده به فراخورِ درونیات خود برداشتی متفاوت از داستان ها را برای خود برگزیند اما نویسنده نتوانسته است با پردازشِ حرفه ای این خواسته ی درونی ِ خود را برآورده نماید. در نهایت این مجموعه داستان به بازار نشر آمده است و هر خواننده ای برای خود قضاوتی خواهد داشت اما با ادای احترام به جایگاهی هنری ِ خانم «جنیدی» باید اذعان داشت ننوشتن ِمجموعه داستانِ«جایی به نامِ تاماساکو»هم چیزی از ارزش های هنریِ و اجتماعی ایشان کم نمی کرد حال آن که با نوشتنِ این مجموعه هم اتفاقِ خاصی رخ نداده است!