زمان : 21 Bahman 1390 - 14:42
شناسه : 45869
بازدید : 8206
خواصی که هنگام پیچیدن پیچ نمیپیچند خواصی که هنگام پیچیدن پیچ نمیپیچند

خواصی که هنگام پیچیدن پیچ نمیپیچند


 ابرکوه سرپرستی یزد فردا/مصطفی قاسمی پور گل کاران :  زمستان سال 81بود و حقیر سرباز پادگان  07 ارتش واقع در کازرون استان فارس. معمولا برای برگشت از مرخصی و البته ندادن کرایه اتوبوس , هر بار با یکی از تریلی 18چرخهای شهر که عازم اهواز بودند همسفر میشدم و بین راه نزدیک کازرون پیاده میشدم. در مسیر شیراز به کازرون جاده بسیار خطرناک و کوهستانی بود بنام تنگه ابوالحیات. که شنیدم الان دیگه نیست. همیشه تو ماشین باخودم میگفتم اگر هنگام پیچیدن این پیچها تریلی نپیچد چه بر سر ما میآمد!!


  به گمانم مهر یا آبان 88بود و نفس های ..فتنه به دم های آخر رسیده بود. با عده ای از دوستان در منزل یکی از کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری حضور پیدا کرده و در جلسه ای خودمانی و البته فوق العاده صریح نظراتمان را بوی گفتیم و به خیال خودمان یک نفر از خواص جامعه را روشن میکردیم!!! وقتی نظرات شفاف و صریحمان را گفتیم صحبت های کاندیدای مذکور شروع شد و ما با تعجب تمام به نظاره نشستیم که موضع وی از ما بسیار انقلابی تر و آرمانی تر بود و به واقع در برابر او کم آوردیم. وقتی جلسه بدینجا رسید گفتم : مواضع انقلابی شما بسیار امیدوار کننده هست و در این فضای فتنه آلود خیلی به روشنگری کمک میکند , خواهشا اینها را علنی بیان کنید. شاید باورتان نشود که کاندیدای محترم در جواب ما به مضمون فرمود : علنی اعلام کردن این نظرات سبب رنجش و ناراحت عده ای میشود و شما نیز آنها را به بیرون درز ندهید!! و ما با چهره ای بهت زده به به خواص مملکت چشم دوخته بودیم و آبروئی که برایش خیلی مهم بود.


  مورد دیگر مربوط به جلسه 3سال قبل با همین مهندس باهنر مجلس برمیگردد. بگذریم از بی احترامی و ... که از جانب خدم و حشم جنابشان بر ما رفت. در آن جلسه دوستان به فراخور هرکدام سوالی را مطرح کردند و حقیر از ایشان علت اختصاص وام 100میلیونی را پرسیدم و گفتم : بهتر نیست بجای جلوس در شهرک سعادت آباد تهران در همین میدان بهارستان و بین مردم باشند. و باهنر در قامت یکی از خواص دهه چهارم کشور به مضمون افاضه فرمودند : در شان نماینده نیست بهارستان منزل داشته باشد و نکند شما توقع دارید در یک زیر پله زندگی کنیم!!


  از این دست نمونه ها زیاد است و البته یک سوال : براستی چرا برخی خواص ما در پیچهای خطرناک که قطار انقلاب با توده میلیونی مردمیش به سلامت عبور میکند از پیچیدن سرباز میزنند و براحتی به ته دره سقوط میکنند؟ همین آقای باهنر در مصاحبه چندروز پیش با العربی مشارکت تهرانیها را در انتخابات 18درصد میداند. لاریجانی رئیس قانون گذاری ما جهت بررسی تائید صلاحیتها کمیته تشکیل میدهد درست مثل کمیته صیانت از آراء میرحسین. و حاج آقای فلانی و فلانی حتی از حضور در جلسه تنفیذ سرباز میزنند. در حالی 8ماه تمام دار و ندار معاندین داخلی برای ساقط کردن نظام به خط شده بودند آقایان حتی از بکاربردن لفظ فتنه امتناع میکردند و ..... براستی چیست راز این نپیچیدن خواص در پیچها؟!


  حقیر احساس میکنم اشراف گری و دنیاطلبی فصل مشترک همه این خواص چپ شده هست. زر اندوزی و نزدیک شدن به منابع قدرت و در یک کلام وامدار این و آن تقریبا در همه آنها وجود دارد. لذا به تعبیر علامه فرزانه استاد مصباح خواص گاها شناخت لازم را ندارند ولی گاها شناخت لازم را دارند ولی برخی انگیزه ها و نیت هایشان مشکل دارد. بنابراین مجموع این عوامل سبب میشود در حالی که میلیونها نفرخط را تشخیص میدهند برخی خواص یا گیج میزنند یا راه را پیدا نمیکنند. چرب شدن قاشق و جلو آمدن شکم و البته و صد البته در برابر نظر رهبری خود را صاحب نظر دانستن عواملیست که سبب دوشیده شدن آنها توسط دشمن میشود و دیدیم شیری که دشمن از این دوشیدن ها خورد و خونی که ما بدل خوردیم.


  بگذریم سخن را اطاله نکنم و بدینجا بسنده کنم که در انتخابات پیش رو هم با صاحبان زر و زور سروکار داریم هم با خواص چرب قاشق. هم با خفه شدگان  فتنه سروکار داریم هم با چراغ خاموش های دندان تیز کرده برای انتقام از آرمان 3تیر. تک تک ما مسوولیم. به قول علامه مصباح ما خواص نسبی هستیم و اگر بد بجنبیم ما نیز دوشیده میشویم. انتخابات پیش رو وحضور گسترده (لفظی که بجای مشارکت حداکثری توسط رهبری دنبال میشود) باید در دستور کار همه ما باشد. اصل , پایداری و متحد و چه و چه نیست و این مسئله اولویت دوم است, اولویت اصلی حضور گسترده است. دکان 3نبش اصلاحات, دوسر در یک آخور و بوی بد  خودیهای گیج از ناگفته های انتخابات است که مقالی جداگانه میطلبد. علی الحساب بدنبال کسی باشیم که وقتی پیچ میپیچد آنها هم بپیچند نه بدنبال نامه به رهبری!!!