زمان : 20 Khordad 1390 - 23:40
شناسه : 34665
بازدید : 4958
خود بزرگ بيني زبان دراز خود بزرگ بيني زبان دراز

خود بزرگ بيني زبان دراز

هفته نامه آیینه یزد

طوطيان شكرشكن از راويان خوش سخن نقل كرده‌اند كه روزي زبان دراز دچار بيماري رايج توهم خود بزرگ‌بيني شد و گفت: من كجايم از دهخدا كمتر است اگر او« دخو» بود من «زبان دراز» من بعد«زدو» تخلص كنم چرا او لغت‌نامه داشته باشد من نداشته باشم پس قلم برگرفت و از صندوق شطحيات در معنا سفت، بدين شكل و با رعايت الفبا:


1- آزادي: به معني رهايي از بند و از دست و پا و دهان بند برداشتن: البته چيز خوبي است گروهي مي‌گويند نداريم و گروهي مي‌گويند داريم خوبش هم داريم چنانكه در جهان هيجا و هيچ كس مثل ما آزادي ندارد.


2- بيكاري: به معني نداشتن كار: گروهي هستند كه هر چه مي‌گردند كار نمي‌يابند البته در موقع انتخابات (چون همه جاي دنيا) همه قول رفع آن را مي‌دهند و پس از صبح پيروزي وقتي‌كه خود و دوستان سركار رفتند فكر مي‌كنند بيكاري رخت بربسته و ديگر وجود ندارد البته از حق نگذريم سعي مي‌كنند كه همه را «سر كار!!» بگذارند.


3- تورم: به معني باد كردن و ورم كردن است، قومي كه خود را اقتصاددان ناميده‌اند مي‌گويند اين ورم در بعضي نقاط اندام اقتصاد وجود دارد و در حال خفه كردن آن است بر عكس گروهي كه سياست خوانده‌اند مي‌گويند تمارض است و تورم اقتصاد به تحريك اجانب بوده و خود را به «ننه من غريبم» انداخته و تورم وجود ندارد.


4- گراني: به معناي افزوده شدن نرخ اجناس است، ‌مردم عامي از جمله ننه جان بنده هم آن را مي‌فهمند و البته آگاهان مي‌گويند اجناس گران نشده بلكه قيمت آنها اصلاح شده است!! و آنها كه مي‌گويند اجناس گران شده است جمله شان داراي آرايه ادبي (ايهام) است اجناس گران يعني اجناس سنگين و به همين خاطر است كه نمي‌توانند اجناس گران را !! به خانه ببرند.


5- مطبوعات يا كاغذ خبر: كه بر دو دسته‌اند، ‌دسته‌اي خودي و دسته‌اي غيرخودي. غيرخودي كه كاري جز سياه نمايي ندارند و دايماً ‌بايد اخطار و كارت قرمز بگيرند و از بازي اخراج شوند البته بعضي هم مي‌گويند آلرژي دارند و اينها بدنشان خارش دارد كه كنار خطوط قرمز گرگم به هوا بازي مي‌كنند البته بعضي مطبوعات خودي خدا خيرشان بدهد سر براهند.


6- هنر: يعني كار بزرگ كردن و كسي كه اينكار مي‌كند هنرمند است، ‌گروهي هنرمندان خوبند و گروهي كه زود بغض و قهر مي‌كنند! البته هنرمند، واقعا كسي است كه روز روشن زير نور خورشيد تابان يك پا بايستد و چنان با قاطعيت بگويد شب است كه تماشاگران باور كنند.


زبان دراز