زمان : 17 Tir 1401 - 16:41
شناسه : 174413
بازدید : 7961
بازهم قصه‌ای دیگر و سر سالم مانده زبان‌دراز بازهم قصه‌ای دیگر و سر سالم مانده زبان‌دراز زبان دراز هفته نامه آيينه يزد

خوانندگان عزیز همانطورکه ملاحظه فرمودند ما توبه کردیم و دیگر طنز نقادانه نمی‌نویسیم آخر پیری تاریخ روایت می‌کنیم یا قصه می‌گوییم اما قصه این هفته خدا قسمت کرد و باجناق سخاوت نمود و کل خانواده را به ویلای ییلاقیش که هر دهه یکبار درش به روی حقیر باز می‌شود دعوت کرد.

سر سفره ناهار بین عروس‌ها و خواهرشوهرها ازجمله عیال بنده آرامش حاکم، زیرا دست و دهان‌ها به قول معروف بند بود تا اینکه نوبت به چای بعد از ناهار رسید و خواهر عیال با نگاه به سینی دست عروسشان گفت: (بابا پسری بودند هم خانه بردند هم لوازم بابا را) و عروس هم گفت: همه اینها به اندازه سرویس نقره جهیزیه‌تان نشد که جنگ درگرفت تا اینکه خان‌عمو از بالاخانه گفتند: (خفه آرامش مرا بهم نزنید زهرمار کردید خفه بخوابید همسایه‌ها نفهمند اصلا قهر کنید).

با این توصیه سکوت برقرار شد حتی بچه‌ها هم که در باغ با سروصدا بازی می‌کردند باهم قهر کردند من که معمولا خارج گود می‌نشینم و فقط مسئول فوت کردن به آتش دعوا و باد زدن منقل کباب اختلاف هستم یواشکی می‌خندیدم و قند در دلم آب بود جالبتر جنگ سفره‌ای و میراث پدری!!

قهر و عدم صحبت بچه‌ها چشمگیرتر بود چون بچگانه! از ترس با ریاکاری! حرف‌هاشون را روی کاغذ می‌نوشتند و توسط واسطه به هم می‌دادند جمله اول نوشته‌شان این بود ما که قهریم دعوا هم سرجای خود ولی ببین…

مشغول‌الذمه زبان‌دراز باشید اگر قصه مهمانی و سفره را ربط به جنگ جناح چپ و راست قدیم و جدید و اصولگرا و پایدارجی‌های فعلی یا مذاکرت قطر که هیات ایرانی و امریکا در دو اتاق جداگانه از طریق نامه‌نگاری مذاکره می‌کنند بدهید گفته باشم مسئولیتش با ذهن خودتان که جای دیگر می‌رود!!

زبان‌دراز

لینک کوتاه: http://ayenehyazd.ir/BdleV