زمان : 29 Mordad 1394 - 15:29
شناسه : 109756
بازدید : 14553
 چطور روسها نسخه بافق را بر فراز کوه های قفقاز پیچیدند؟ چطور روسها نسخه بافق را بر فراز کوه های قفقاز پیچیدند؟ سید محمد میرسلیمانی بافقی

 

در اوج جنگ سرد بین روسها وآمریکاییها ، اسدالله علم مسئول دفتر محمد رضا شاه پهلوی  و همه کاره دربار، در خاطراتش ازروز۲۳/۸/۱۳۵۲ که همراه شاه به بافق می آید  چنین می نویسد: &حدود سالهای ۱۳۴۳ وقتی با شاه عازم مسکو بودیم در هواپیما ؛بر فراز کوه های قفقاز سفیر شوروی در تهران  گفت این پروژه عالی است که شما به ما گاز بدهید وما  بشماکارخانه  ذوب آهن  ولی آمریکاییها و اروپاییها نخواهند گذاشت! که من گفتم آن دوره ها دیگر گذشت که نمی گذاشتند و خواهی دید که انجام می شود…. و پیش بینی علم سالها بعد درست از کار در آمد و روسها برای مطالعه احداث کارخانه ذوب آهن وفولاد درایران دست بکار می شوند و بافق را بهترین نقطه ایران از نظر کمی وکیفی اعلام می کنند ولی با بی عرضگی فرماندار و استاندار وقت یزد و زرنگی اصفهانیها ، بجای انتقال آب از اصفهان به بافق ،مشقت احداث پر هزینه راه آهن  رابه دولت تحمیل کرده و کارخانه را در حومه اصفهان می سازند تا شاهد سی سال آپارتاید اقتصادی اصفهان و خفت کشی یزدی ها باشیم تا زمانی که با فریاد های آقای دکتر پاکنژاد و تهدید اصفهانی ها به بستن راه آهن چغارت به اصفهان ، انتقال آب به استان یزد عملی می گردد.از طرفی شاه و کارشناسانش که بیشتر روسی و آلمانی بودند طرحی دیگر متناسب با جایگاه استراتژیکی  ومنابع خدادادی بافق برای توسعه ورونق آن ارائه و حتی استارت کار هم زده می شود ولی آغاز نهضت انقلابی مردم  باعث توقف امور گشته و پس از استقرار نظام مقدس اسلامی، استاندارومسئولین وقت یزد برای دومین باز بی عرضگی خودرا نشان داده و اینبار طرح منطقه آزاد و گمرگ  چند منظوره بافق که  مقرر بود همراه با  طرحهای راه آهن بافق-بندر عباس و در ادامه بافق  زاهدان و بافق  مشهد-سرخس  و نیز بزرگراه چند بانده بافق- یزد اجرایی شود به مدد سادگی وخام انگاری مسئولین مرکز استان یزد و زرنگی کرمانی ها به زادگاه اقای میرزاده که مسئول دفتر مناطق محروم دفتر ریاست جمهوری وقت یعنی آقای هاشمی رفسنجانی  بود  برود و یزد بی کس و یاور سعی کند طرحی کوچک از آنرا  با عنوان بندر خشک بعد از سی سال در زادگاه نماینده اش که از شهری دیگر است! در گوشه شهر مهریز اجرا کند و دولت کریمه اقای هاشمی منطقه محروم را تنها در زادگاه مسئول همشهریش بیابد و بافق شایسته  تا به همین امروز حتی در حسرت دوبانده کردن جاده اش انگشت به دهان بماند!!! اصلا بنای خیلی از ظلم و تبعیض ها علیه بافق از زمان دولت سازندگی گذاشته شد.واقعا درد آور است که چغارت بافق در زمان  مهندس محلوجی ، باید  به میدان امام حسین  یزد  و دانشگاه تهران و دانشگاه کاشان (زادگاه محلوجی ) و توسعه فرودگاه یزد برای پرواز های شبانه و…. کمک کند و چادرملوی نازنینش را و دی نوزده دم دستش را با استاندار روسیای دولت ایشان از دست بدهد ولی شهر بافق در هشت کیلومترش هماره در زندان انفرادی محرومیت سر در گریبان به درگاه خدا روی آورد و بس.ای کاش آقای هاشمی که در نوق همسایه دیوار به دیوار خانواده ای بافقی بودند و مرحوم پدرشان در نوق بیشتر روزوشبش را با آن مرد شریف بافقی بسر میبرد کمی بیشتر دولت و استاندار روسیاه ومعاونش و فرماندار وقت بافق را که ملعون مردم بافق بوده و خواهند بود را می پاییدند تا آه ونفرین مردم باصفای بافق تقلیل می یافت وشعار های عدالت خواهی صاحب منصبان در ویترین سیاست خوشتر می درخشید. بهرحال آن جنگ سرد و حسن استفاده شاه پهلوی در ایجاد فولاد و بالطبع اکتشاف و استخراج چغارت و اطرافش خیلی ها رامایه دار کرد و خیلی ها را بدبخت و سرطانزده و شرمسار ولی همه آنها از شاه و رییس و وزیر و وکیل وخارجی و ایرانی و …. که به هوای پولهای سنگی چغارت آمدند و رفتند ،یا مهرشان بر قلب چغارت و چغارتیان باقی ماند و یا پولهای سنگی آنچنان داغی از نشان ظلم و تبعیض  به مردم بافق و قصور در وظایف  را بر پیشانیشان کوباند که تا روز رستاخیز هرجا بروند حتی در گوشه اوین هم ازشان جدا نخواهدشد.  و اما چغارت بلند آشیانه همچنان ریشه سترگش را برای مردم خدا باور بافق  به نامحرمان نشان نداده تا به فراخور مشیت الهی  دست خائنین و زیاده خواهان و صدالبته خادمین و صادقین به مردم را رو کند و هر کس را هر چه سزای اوست ارزانیش سازد.امید آنکه نیک اندیشان و زعمای قوم برای بار سوم دچار اشتباهات گذشته نشوند و هرآنچه استحقاق این شهر بلند آوازه و شکوهمند است را لباس عمل بپوشانند و تمامی معادن حوزه بافق از جمله دی نوزده را با صددرصد برداشت در اختیار بافق قرار دهند تا ایوان مدائنی  دیگربرای آیندگان دست وپا نکنند که عبرت از مدائن وآنان که پشت دیوار اوین به استغفار مشغولند، بهترین آموزگار تکوینی است:

هان ای دل عبرت بین از دیده نظر کن هان

ایوان مــــــــــــــدائن را آیینه عبرت دان

سید محمد میرسلیمانی بافقی