یک نظر سنجی و چند برداشت سطحی(قسمت دوم)

تکمله ای بر یادداشت نخست با نگاهی به یادداشت مجید جوادیان زاده مدیر کل اجتماعی، فرهنگی استانداری یزد با عنوان:
«متن کامل گفتگوی مدير كل دفتر امور اجتماعي و فرهنگي استانداري با یکی از پایگاه های خبری».                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                       رضا بردستانی

به جای مقدمه:

به گواهِ پیامک(همان وطنی شده ی اس.ام.اس) که یکی برای خودتان و دیگری برای معاون سیاسی امنیتی استانداری ارسال شد، خالصانه انتصاب شما را در پست جدید به دلیل سابقه ی خوب ذهنی که از شما داشتیم و نیز روحیه ی پژوهش محورانه ی شما، تبریک گفتیم و شک نداریم انتخاب شما به هر دلیل و بهانه ای که صورت پذیرفته است تأکید مؤکّدی است بر شایستگی و آشنایی شما با مقوله های اجتماعی و فرهنگی. در ادامه به گواه سابقه محفوظ و نه مضبوط! اینجانب همیشه از کسانی که در امور محوله، مطالعه و دانش را جایگزین سلیقه و نگاه های باری به هرجهت می کرده اند بنا بر وظیفه و دریافت های شخصی حمایت کرده ام که این مورد اخیر در زمان حضور شما در پست مدیریت بر روابط عمومی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی کاملا محسوس بود. اینها نه برای اظهار ارادت که شاهدی بر مغرضانه نبودن آن یادداشت و یادداشت اخیر است. شادمانیم و امیدوار حالا که بستری فراهم آورده اید تا شاید مسئله ای از مجرای گفتمان ختم به خیر شود، همه چیز بر سبیل آرامش و احترام متقابل در حرکت آید.

اگرچه نیازی نمی دیدیم تا یادداشت زیبای شما در قالب گفت و گو منتشر شود اما به دلیل اشراف و آشنایی به این مقوله خرده ای نمی گیریم و ایرادی وارد نمی دانیم زیرا، برخی یادداشت ها آن قدر زیبا است که دیگر آن را تغییر دادن و در قالب مصاحبه و گفت و گو منتشر کردن به واقع نوعی بد سلیقگی و بی انصافی است. تمامی آن یادداشت سابق، موضع گیری شما در آن جمع فرهنگی، هنری و خصوصی و این یادداشت ـ گفت و گوی اخیر مبنایی علمی دارد اما موضع شما و حرفی که ما زدیم از دو منظر قابل بررسی است.

این سخن را به خوبی می دانید که:

شاهـد آن نـیست که مویی و مـیـانـی دارد           بـنـدة طلـعت آن باش که آنی دارد

شـیـوه حـور و پـری گرچه لطیف اسـت ولی         خـوبی آنـست ولطافت که فلانی دارد

بـا خـرابـات نـشـیـنان ز کرامات مـلاف             هر سـخـن وقتی و هر نکته مکانی دارد

مثال :

حداد عادل را به خوبی می شناسید. نماینده ی مجلس، رئیس فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و... ایشان در بازدیدی که از نمایشگاه کتاب داشتند در گفت و گویی صمیمانه چنین اداعایی را مطرح کردند که:

1-    « قیمت کتاب با استطاعت مردم تناسب ندارد.»(ایسنا13/02/1393)

2-    « اگر تلویزیونی‌ها اجازه دهند،‌مردم مطالعه هم می‌کنند. تلویزیون با راه‌اندازی کانال‌های گوناگون و ایجاد برنامه‌های مختلف و...، اجازه کتابخوانی به مردم نمی‌دهد.»(فارس13/02/93)

3-    « من به طور متوسط روزانه 10 جلد کتاب به کتابخانه‌ام اضافه می‌کنم که ماهانه رقمی نزدیک به 300 جلد کتاب می‌شود.»(فارس13/02/1393)

یکی از صدها برداشتی که می شود کرد:

« روزانه 10 کتاب، ماهانه 300جلد، در سال بیش از 3500جلد کتاب خریداری می شود. از آن جایی که حوزه های مطالعاتی دکتر حداد عادل را می دانیم وایضاً قیمت های کتاب ها در آن حوزه ها را؛ با یک حساب سرانگشتی ایشان سالانه حدود یک میلیارد ریال(1.000.000.000)بابت خرید کتاب پرداخت
می کنندو این یعنی حمایت عملی از حوزه ی کتاب و نشر اما ... »

به نظر شما بهتر نیست در اظهارهایمان نظر دقت کنیم. حتما می پذیرید کسی با خرید سالانه ی کتاب حتی بیش از این رقم هم مشکلی ندارد اما وقتی پای تحلیل و بررسی های معنادار به میان می آید آن گاه باید کمی دقت کرد. کلام را به درازا نکشانیم. در آن یادداشت تمامی حرف ما که مغفول ماند و به نوعی پاسخ داده شد که گویی ما امار و ارقام ارائه شده توسط شما را رد می کنیم این نکته بود؛ حتی به فرض اثبات تمامی آن داده های آماری بازهم بر اساس آن داده ها و نتایج و نیز با تکیه بر آمار و ارقام ارائه شده نمی توان حکم کلی صادر کرد مضافا این که حضرتعالی در جلسه ی مذکور تنها دو ادعا را بدون ذکر مأخذ مطرح کردید:

-         «طبق آمار، آستانه تحمل اجتماعی مردم یزد پایین تر از میزان استاندارد است»

-         «استان یزد از نظر افسردگی در سطح بالای افسردگی قرار دارد»

در برابر ارائه ی این دو ادعا آن هم بدون ذکر مأخذ، دستگاه بررسی کننده و جایگاهی که این دست آمارها بررسی، تحلیل و منتشر شده است تنها شما را به دقت در اظهار نظر فراخواندیم واگرنه کم نیستند آمارهایی که با عرضه ی آن در جامعه ی«غیر هدف» خواهید دید چه عواقبی در پی خواهد داشت. در همان یادداشت به راهکاری هم اشاره کردیم که به جای طرح چنین ارقام و اعدادی که می تواند تحلیل های گوناگونی در پی داشته باشد بیایید در جایی مناسب تر و با تأثیرگذاری ملموس تر، آن امارها و مواردی از آن دست را مطرح نمایید تا:

نخست:

ـ امکان سوء برداشت و تحلیل های غیر علمی و مسئله دار از بین برود

دوم:

ـ از مجموع این آمار و ارقام ، نتیجه ای، راهکاری یا دست کم افقی گشوده و حاصل شود.

در همان یادداشت اخیر(قسمت اول همین یادداشت) تأکید کردیم بر این مهم که:«در این یادداشت سعی نداریم سخنان گفته شده را رد یا فرد مسئول گوینده را تخطئه کنیم اما هم من و شمای خواننده و هم آن عزیز اظهار نظر کننده به خوبی می دانند بدون اعلام منشاء خبر، میزان صدق و کذب نتیجه ی اعلامی و بدون بررسی های عمیق علمی نمی توان مردمان یک جامعه را به افسردگی یا برخوردار بودن از میزان پایین تر از حد استانداردی از آستانه ی تحمل محکوم کرد زیرا نتایج برجای نهاده، غیر قابل تصور و دور از اهداف بیان کننده ی همان آمار دم دستی و غیره است مضافاً این که اساساً سوء برداشت از برخی آمارهایی که مسئول یا مسئولانی برای تبیین منظوری خاص بیان می کنند، بسیار بالا و محتمل است.»

در همان یادداشت با نگاهی منصفانه به نکته ی مهمی اشاره کردیم که خیلی راحت از کنار آن گذشتید:« نگاه ما به این دو مقوله نه احساسی است نه انفعالی حتی اگر بپذیریم که اظهار نظر آن مسئول محترم کاملا صحیح و مبتنی بر یکسری آمارهای تأیید شده هم هست، مجال بیان چنین حرف هایی که جامعه ی مخاطب را هدف فشارهای تحلیلی که کاملاً نگاهی سطحی دارند قرارداده، التهاب و حرف و حدیث ایجاد می کند؛ در رسانه ی دولتی یا خصوص نیست بلکه این آمارها باید به عنوان دغدغه، هشدار، سرفصل هایی قابل تأمل و در نشست هایی کاملاً علمی و تخصصی تبیین و تفسیر شود.»

در جایی دیگر که متاسفانه بازهم مورد غفلت واقع شده است تأکید کردیم:« این مبحث قطعا جایی در بین یک دیدار کاری با برخی از فعالین حوزه ای خاص در امور فرهنگی ندارد بلکه مجال طرح آن در یک هم اندیشی علمی و با حضور اساتید علم روانشناسی و معماری و شهرسازی است که البته ماحصل آن نشست نه به عنوان یک تیتر خبری که می تواند به عنوان راهکاری در تدوین نقشه و چشم انداز آینده ی شهرسازی این استان مد نظر قرار گیرد.»

و اما در یادداشت اخیرتان که با عنوان نا مأنوس:« متن کامل گفتگوی مدير كل دفتر امور اجتماعي و فرهنگي استانداري با یکی از پایگاه های خبری.»بر روی خروجی سایت یزدفردا  قرار گرفته است به نکاتی برجسته و در حالتی شتابزده و اندکی با عصبانیت اشاراتی کرده اید که در ادامه آن را بررسی خواهیم کرد. در همین مجال اندک امیدوارم کسانی که در گذشته ی خود، پژوهش، تحقیق و بررسی های جامع را سرلوحه ی تصمیمات حتی اداری اشان قرار داشته است همچنان و بر همان مدار حرکت کنند و تغییر جایگاه شغلی منجر به تغییر دیدگاه، برخورد و زاویه ی دید نشود. همچنان اعتقاد داریم شرف مکان به مکین است نه شرف مکین به مکان!

شما نوشته اید:

«بحث نشاط اجتماعی در جامعه در حوزه جامعه شناسی به عنوان شاخص های جامعه خلاق و پویا به آن استناد می شود.رصد شادکامی در یک جامعه و دغدغه داشتن نسبت به آن وظیفه مسئولان است ولی متأسفانه بحث شادکامی در یزد در حدود یک سال و نیم اخیر شکل و شمایل سیاسی به خود گرفته و از سیر علمی خارج شده است.»

پاسخ:

نشاط اجتماعی از مقوله های بینا رشته ای است و در گستره ی جامعه شناسی، روانشناسی، مدیریت، معماری و شهر سازی و حتی بخش مهمی از شاخه های گسترده ی علوم انسانی قابل طرح و بررسی است زیرا در تعریفی که از نشاط اجتماعی ارائه داده اند حتی رد پای اقتصاد و سیاست هم دیده می شود. در ادامه به سیاسی شدن مبحثی علمی دست گذاشته اید که ایرادی دو سویه است: اظهار نظر کننده از جایگاهی سیاسی به طرح موضوعی علمی پرداخته است یا اظهار نظر کننده اساساً فاقد صلاحیت علمی ابراز و اعلام فرضیه ای علمی بوده است.

شما نوشته اید:

«در مورد «شادکامی» در استان یزد چهار پژوهش علمی انجام شده که...» و در ادامه آورده اید: یکی از آنها مربوط به سال ۱۳۹۱ تحت عنوان میزان شادکامی مردم ایران و عوامل موثر بر آن؛ ... پژوهشی نیز در سال ۱۳۹۲ با عنوان «برنامه راهبردی ارتقای نشاط اجتماعی در استان یزد» انجام شد. ... هم چنین نتیجه پژوهش سال ۱۳۸۸ با عنوان «بررسی وضعیت سلامت عمومی و شادکامی در دانشجویان دانشگاه یزد»... در پژوهشی که با عنوان جایگاه اعتکاف در آموزه های دینی و تأثیر آن بر افزایش شادکامی

درخواست:

چهار پژوهش فوق را به صورت کاملا شفاف با نتایج و طریقه ی اجرا معرفی نمایید(دستگاه سفارش دهنده، دستگاه مجری، محدوده ی پژوهش، سؤالات ارائه شده، گروه استخراج کننده ی جواب ها، گروه تحلیل گر داده های نهایی و مواردی از این دست). برای نمونه:

بررسی عوامل موثر بر نشاط اجتماعی (با تاکید بر استان تهران)

جامعه آماری تحقیق حاضر شامل افراد 15 تا 65 سال ساکن در استان تهران است و حجم نمونه تحقیق 2000 نفر می شود. موارد مورد بررسی: */ نشاط اجتماعی*/ امید به آینده*/  مقبولیت اجتماعی*/ ارضای نیاز عاطفی*/ احساس محرومیت*/ احساس عدالت توزیعی.

ایراد:

شادکامی(Welfare)، نشاط اجتماعی(Social vitality)، سلامت عمومی(Public Health) و حتی جایگاه اعتکاف در بررسی های فوق حداقل از منظر تعاریف علمی خیلی همپوشانی ندارند مضافا بر این که تأکید شما بر شادکامی است که این واژه هم The Health را شامل می شود هم
  Happiness, and fortunes of a person or group را زیرا ادامه ی توضیحات شما تفکیک مقوله های فوق را تقریبا مشکل کرده است

شما نوشته اید:

ما گفتمان اجتماعی فراگیر نداریم، بعضی واژه‌ها معنای درستی ندارند و مورد قبول عامه پژوهشگران نیست. در متون علمی هم وقتی نمی توانند معادل فارسی یک اصلاح لاتین را بگذارند توضیح می دهند که این کلمه مقابل یک کلمه دیگر به کار رفته است و معادل فلان کلمه لاتین است.منظور ما از شادکامی معادل فارسی واژه Happiness است و نقطه مقابلش را گاهی افسردگی می گویند اما کلمه دقیقی نیست. بهتر است ناشادکامی بگوییم هر چند تلفظش دشوارتر است.

پاسخ:

نخست این که نویسنده ی محترم موارد فوق هم اساساً با مرز بندی های مشخصی طرح مبحث نکرده است اما در باره ی واژه ی Happiness :

Happiness از ریشه ی Hap و از گروه اسم هایی است که به انگلیسی میانه مربوط می شود یا در اصطلاح فرهنگنامه ای(ME) که نزدیک ترین واژه به آن را می توان(Convenient*مناسب/ راحت*) و یا (Suitable*شایسته*) دانست. این واژه ریشه ای هند و اروپایی یا همان(IE) دارد که از واژه ی kob که ما امروزه در فارسی از آن در معنای«خوب»یاد می کنیم مشتق شده است.

این واژه در تحول زبانی کم کم معادل هایی همچون: chance یا Luck را نیز پذیرفته است. Happiness مورد بحث جنبه ای روحی روانی نیز در تحولات واژه ای به خود افزوده است تا جایی که این واژه نه در معنای خوشی، خوبی، آرامش یا نظایر این ها که در معنای احساس خوشی، احساس خوبی، احساس آرامش و غیره کاربرد پیدا کرده است. از همین جا باید خاطر نشان کرد اساساً Happiness معنای نشاط یا شادکامی کمترین مجانست را دارد به عبارت ساده تر Happiness بیش از آن که بتواند شادی یا نشاط معنا شود معادل مناسبی است برای یک احساس خوشآیند.

در تعریف Happiness می شود گفت:

Generally suggests a feeling of great pleasure contentment, etc.

«نشان دهنده ی احساس رضایت یا لذتی متحیر کننده و غیر قابل وصف»

از همین معنای ساده  شاید بتوان نتیجه گرفت افسردگی در تضاد با معنای Happinessهرگز معادل رضایتمندانه ای را به خواننده ارائه نخواهد کرد. افسردگی(Depression)به آن اندازه ای که(Happiness) ریشه در تخیلات و تفکرات حتی کاذب دارد نمی تواند برگرفته از یک نوع سرخوشی بی دلیل و منطق باشد زیرا افسردگی عارضه ای تثبیت شده در حالات روحی روانی است. قدر مسلم ابراز شادمانگی بسیار ساده تر فرو رفتن در نقش یه افسرده ی تمام عیار است.

شما نوشته اید:

«  همه عواملی از جمله تولید علم، تولید ثروت که می‌گویید درست است، ولی نتایج تحقیقات علمی نشان می دهد میزان شادکامی متناسب با امکاناتی که داریم نیست. بسیاری از مردم یزد از داشته هایشان لذت نمی برند. اگر به یک شهروند نگاه کنیم سرمایه هایی را در اختیار دارد اما نمی تواند کمال استفاده بهینه را داشته باشد و شاد باشد. بحثی که وجود دارد این است که چه راه کارهایی را می‌توان پیدا کرد تا شهروندان یزد با وجود همه تمکن‌های خدادادی  اعم از علمي و مالي شادتر باشند.»

و نیز شما نوشته اید:

«  هم چنین دارا بودن ۲۰ سال رتبه اول کنکور در کشور و یا بعضی از مظاهر توسعه که در استان یزد است لزوماً بسیاری از آنها موجب «شادکامی» نیست. علی رغم اینکه رتبه‌های اول کنکور موجب افتخار است؛ ولی در کنارش خیلی چیزها را فدا کردیم.»

پاسخی برای تأیید گفته های شما:

دو نکته ی قابل تأمل در یادداشت اخیر شما مورد قبول ما نیز هست زیرا اعتقاد داریم ثروت، توالی بیست ساله ی برتری در کنکور، برخورداری از برخی نشانه های بی نیازی و مواردی از این دست هرگز جایگاهی در شادی یا ناشادی افراد ندارد. این تعبیر معادل بسیار ساده ای دارد:«پول خوشبختی نمی آورد» یا این که پول شاید شخصی را آرام کند اما هرگز به او آرامش را هدیه نخواهد کرد. در مقوله ی کنکور که خود جای بحث هایی فراوان دارد به همین مقدار بسنده می کنیم که افتخار به یک معادله ی ساده ی ریاضی یعنی تقسیم تعداد شرکت کننده بر آمار قبولی در دانشگاه بدون در نظر گرفتن کیفیت های علمی، رشته های پذیرفته شده، دانشگاه های درجه ی یک، دو یا...، میزان علاقه مندی، و دست آخر خروجی و محصول نهایی همانا سرپوش نهادن بر بسیاری از کاستی ها و عقب افتادگی ها است که امید می رود در جایگاهی که قرار دارید ان را به درستی به چالش بکشید. این مانور آماری حتی بر بدنه ی آموزشی آموزشگاه های ما نیز تأثیر منفی گذاشته است و ارائه ی آمارهایی گاه در محدوده ی 100%قبولی در دانشگاه ابزاری شده است برای درآمدهای کنترل نشده و بی بازده.

شما نوشته اید:

« بخشی از نیروی کار در حوزه صنعت مشغول هستند که حوزه صنعت سختی‌ها و مشکلات خاص خودش را دارد. این در حالی است که در همه دنیا همه کسانی که در حوزه صنعت هستند زمان‌هایی را برای اوقات فراغت و تفریح اختصاص می دهند ولی ما نسبت به توسعه صنعتی کمتر به این موارد توجه کردیم.»

شما نوشته اید:

« از لحاظ تاسیسات صنعتی و اقتصادی آیا در کنار توسعه صنعتی ما به لوازم اجتماعی و فرهنگی مثل تفرجگاه ها، مراکز فراغتی و فرهنگسراها اهمیت داده ایم؟»

پاسخ:

از همین جا نقش و جایگاه مدیریتی شما تبیین می شود. یعنی دست گذاشتن بر مقوله های مغفول مانده و ارائه ی راهکارهایی مناسب. این ها از جمله مواردی است که سالیان سال است در محدوده ی اجتماعی فرهنگی استانداری بی هیچ توجهی به امید خدا رها شده است.

شما نوشته اید:

« ببینید یکی از فلاسفه آلمانی به نام هگل می گوید در جوامع شرقی به علت مشکلات اقلیمی مثل همین کم آبی هنر در مسیر زندگی طبیعی افراد قرار می گیرد.یعنی مثلا یک یزدی در طول تاریخ ذوق زیبائی شناسی و هنریش را در معماری مصرف می کرده است.به عبارتی مجبور بوده که خانه اش را بسازد تا از گزند بلایای طبیعی در امان بماند و اگر ذوقی هم داشته در معماری و کاشیکاری به کار ببرد.حالا وقتی سبک زندگی ما عوض شده این هنر هم دچار تلاطم شده است.یعنی قبلا یک فرد یزدی در مسجد جامع،در میدان امیر چقماق یا در بعضی از خانه های زیبای قدیمی ذوق زیبائی خواهیش را ارضا می کرده است.امروز آن سطح هنر هم دیگر نیست.اکنون در یزد با انبوه سازی هایی روبروئیم که شما در آنها چیزی جز سنگ و چوب و آهن وفولاد نمی بینید.معنایی وجود ندارد.ما می گوییم این خلا را باید از طریق هنر و معنویت پر کنیم.»

 

پاسخ:

گفته ی فیسلوف آلمانی و دغدغه هایی که مطرح کرده اید در بستری پژوهش محور قابل بررسی و تا اندازه ای پتانسیل برطرف شدن دارد اما امیدوارم این یادداشت ها و پاسخگویی ها مجالی فراهم کند تا بدون حب و بغض، دیدگاه های افراد مختلف بدون در نظر گرفتن«با ما یا بر ما بودن های» بی فایده به سرمنزل نتیجه بخشی رهنمون شود واگرنه دوصد خروار از این یادداشت ها و نوشته ها، گوشه گوشه ی کتابخانه زیر لایه ای از غبار فراموشی در حال نابودی معنوی است.

شما نوشته اید:

« ما دو نوع برخورد می توانیم در برابر آسیب های اجتماعی داشته باشیم : اول اینکه سیاست انکار را در پیش بگیریم و به خاطر اینکه شاید بعضی از فرصت هایمان را از دست خواهیم داد دچار فراموشی انتخابی شویم.راه دیگر این است که وقتی بعضی از مسائل اجتماعی به سطح هشدار رسیدند تلاش کنیم از طریق یک ادبیات غیر بحران زا جامعه را با آن مشکل مواجه کنیم و از این طریق آگاهی و مشارکتش را به دست آوریم و مشکل را حل کنیم.برخی از افراد بدون جهت طرح این گونه مسائل را با بحران روبرو می سازند و به خود بحران دامن می زنند. یک مشکل طبیعی را بیش از اندازه بزرگ کردن و از آن طریق نتایج گاهی منطبق با منافع شخصی گرفتن بیشتر مشکل ایجاد می کند.آیا ما که در بخش دولتی قرار داریم نباید به این مسائل رسیدگی کنیم؟آیا ما که داریم مسائل را رصد می کنیم و می بینیم که بعضی از شاخص ها به طور نگران کننده ای در حال افزایش و یا کاهش هستند،نباید وارد عمل شویم و اقدام کنیم؟اگر چنین نکینم چه کسی باید این کارها را انجام بدهد؟و اما صحبت آخرم این است که ما از همه نخبگان ،روحانیون، رسانه ها و مردم می خواهیم که برای حل این معضلات با دولت همگامی و همفکری داشته باشند ؛ چه در جهت تبیین درست مسئله و چه در جهت حل مسئله.»

پاسخ:

ما نیز با شما عزیز بزرگوار همراه و هم عقیده ایم تنها زاویه ی دیدی که محل اختلاف است مجال و مأوای طرح برخی مسائل است واگرنه از همان ابتدا هم به استحضار رسانیدیم که از انتخاب کسی که اهل درس و بحث است بسیار هم خرسند شدیم و اگر صلاحیتی تشخیص داده شود و توانایی داشته باشیم همه گونه همراهی و همکاری را به کار خواهیم بست. اساساً محل طرح چنین مباحثی همان جایی است که فعلاً شما قرارگرفته اید اما تمام دغدغه ی ما برخوردهای غیر رسانه ای و منطبق بر روش های علمی و آکادمیک است واگرنه چنانچه مصاحبه می توانست به حل معضلی کمک کند مواردی چون؛ آسیب های اجتماعی،
سرانه ی مطالعه، سرانه ی فضاهای تفریحی، سرانه ی کتابخانه و اماکن فرهنگی و صدها مورد از این دست در قالب مصاحبه های و اظهار نظرهایی رنگارنگ حل و فصل شده بود! زیرا معتقدیم: دو صد گفته چون نیم کردار نیست!

 

سخن پایانی:

انظار می رود حالا که مجالی برای گفت و گوهایی اینچنین فراهم شده است همدیگر را به صفاتی ناخوشآیند همچون جبهه گیری، خودنمایی، تعارض و تقابل متهم نکنیم. می خوانیم و می شنویم که فلانی یادداشتش بوی تفاخر می دهد، بوی تسویه حساب و باج خواهی و غیره می دهد یا این که قصدش از طرح موضوع به رخ کشیدن دانش و آگاهی است در حالی که بر ندانستن های بی پایان خود معترفیم و با احدی مشکلی نداشته ایم و تنها بر حسب احساس وظیفه و ادای دین است که ساعت ها وقت می گذاریم و می خوانیم و آنگاه می نویسیم که اگر قرار بود همین گونه و از سر میل و خواسته ای ناجور دست به قلم ببریم به تذکری شفاهی یا پیامکی کوتاه اکتفا می کردیم. نمی گوییم معترض به پاره ای مسائل نیستیم اما حتما و تحقیقاً با هیچ کسی دعوا نداریم، با دوستان قدیم و سابق خود که اصلاً و ابداً.

                                                  برای همه ی خدمتگزاران و دلسوزان این مملکت آرزوی سلامتی و موفقیت داریم

 

 

 

 

 

 

 

> مطلب این صفحه را به زبان دلخواه خود ترجمه کنید

 

این خبر را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا