حسن نقاشی مستند ساز یزدی در گفتگو با یزدفردا :

مستند شاه جهان موضوعی گمشده در تاریخ را جستجو می‌کند اما در عهد معاصر ، درایام مشروطیت


یزد"علیرضا نقلی "سرویس فرهنگ و هنر یزدفردا :مستندهای او را می دیدم و دنبال می کردم، اهل یزد بود اما او را کمتر  در یزد می دیدیم  عاقبت روزی او را در مسجد جامع کبیر دیدم. از او خواستم تا گفتگویی انجام دهیم. گفت: برای چه؟ گفتم: تا مردم بیشتر شما را بشناسند. پذیرفت و مرا به خانه مادریش مهمان کرد. خانه ای کوچک و محقر بانارنجی پیر. ما در کتابخانه ای که یادگار پدرش بود نشستیم و گرم صحبت شدیم که چکیده از آن را برای خواننده در ادامه مکتوب می‌کنم.


یزدفردا : خودتان را معرفی می کنید تا خوانندگان یزدفردا بدانند که ما قرار است با چه کسی هم کلام شویم؟

حسن نقاشی"حسن نقاشی هستم فرزند پرویز ، در دوم امرداد 1354 در شهر یزد به دنیا آمدم و این بالاترین افتخار من در زندگیم بود، چون در سرزمینی به دنیا آمدم که خاک مقدس ، خاک یزدان و دیار فکر و اندیشه و خیال است . مادرم یزدی و پدرم خوانساری بود و دستی در هنر داشت ، گاهی ضرب می زد، گاهی خطاطی می کرد و گاه در حسرت این بود که چرا هنر اجدادش که نقاشی بود را ادامه نداد؟!

از همان کودکی برایم بیهقی می خواند، سلامان و ابسال، ابوریحان، عطار. مثنوی معنوی را بهانه می کرد تا با حفظ آن به ما جایزه دهد و جایزه او یک کتاب بود، اولین کتابی که از او به یادگار گرفتم بوستان و گلستان سعدی بود.

یادش به خیر سعدی در میان گل و بلبل به من می خندید، برایم نمایشنامه می خواند، مجله فیلم می خرید ، دایره المعارف سینما، شرح حال بزرگان هفت هنر و عاقبت مرا تشویق کرد یا هنر اجدادی را که نقاشی بود ادامه دهم و یا وارد سینما شوم. از نیک روزگار مدرسه سمینا در یزد تأسیس شد.

هرگز آن روز را فراموش نمی کنم مرا به نزد مرحوم هاشم ارکان برد،بااو دوستی دیرینه ای داشت و اینگونه شد که در هنرستان سینما مشغول به تحصیل شدم. او تنها مشوق من بود، فیلمنامه ای که می نوشتم می خواند و ویرایش می کرد.

پدرم آرزوهای بر باد رفته خود را در من یافته بود. عاقبت دوره 4 ساله مدرسه سینما به پایان رسید و در دانشگاه، گرایش ادبیات نمایشی را انتخاب کردم.


یزدفردا :- از استادان خود در دانشگاه بگویید و اینکه از آنان چه آموختید؟


حسن نقاشی"در دانشگاه در محضر استادانی چون شمس لنگرودی، مرحوم ابراهیم کریمی، اسماعیل همتی، عبدالحی شماسی ، محمد صالح اعلا به تجربه هایم افزوده شد. آموخته های آن دوران برایم مثل یک گنج عزیز است ، آنجا فهمیدم سینما مخلوطی از همه هنرهاست ، باید از هر هنر تجربه ای داشت تا سینماگر موفقی شد. از همان دوره به آثار مستند علاقه مند شدم، سینمای مستند یک ویژگی ممتاز دارد که سینمای قصه گو از آن محروم است و آن چیزی نیست جز انعکاس حقیقت .

مستندساز مکاشفه می‌کند و گاهی مثل یک مورخ هزاره ها را در می نوردد تا همراه با قهرمانان و ضد قهرمانان تاریخ به کشف حقایق و ماجراها بپرازد. مستند ساز فیلسوف است ،شاعر است ، دفتر و دیوانش فیلمی ست که اندیشه هایش بر آن ثبت می‌شود، باید از خود بپرسیم در هزاره سوم اگر سینمای مستند نبود چه پدیده ای حقایق جامعه ای که در آن زندگی می‌کنیم کشف و ثبت و به آیندگان انتقال می داد ؟

فقط کافی است یکبار در آرشیوهای تلویزیونی و مؤسسات دولتی و غیردولتی قدم بزنیم آنچه از باورهای کهن سرزمین ایران ، موضوعات معاصر و هزاران مورد دیگر باقی است در قالب آثار مستنداست که گاه در حق این آثار اجحاف شده است و گرد و غبار سالیان بر آن نشسته است . خدا می داند سازندگان آن فیلم ها اینک کجایند ، اما یادگار ارزشمندی برایمان به جا نهاده اند که قدر دان آن نیستیم ...


می دانم و دیده ام که در همین یزد مشتی از بهترین آثار سینمای مستند ایران در بار اندازها و انبارهای فرسوده و متروکه از بین رفت .


یزدفردا :- اولین فیلم مستندی که ساختید چه نام داشت و بعد از آن چه آثاری تهیه کردید؟


حسن نقاشی"بعد از پایان تحصیلات به این نتیجه رسیدم که باید فیلم ساخت و نگرش خود را از زندگی به تصویر کشید، این بود که به ساخت آثار مستند روی آوردم و اولین مستندی که ساختم سوشیوس نام داشت ، سوشیوس به آیینی کهن در کویر می پرداخت و شرح حال مردمانی بود که با آیین و باورهای خود سعی در حفظ و حراست از قنات و آب داشتند .

مشی و مشیانه، دا، درخت پارسیک ، زروان ، تیشتر، باژوبرسم ،هوم ، مهرا و وایو دیگر آثاری بود که در طول این سالیان ساختم. در این آثار سعی کردم به باورهای اساطیری ، ملی و معنوی جغرافیای کویر به ویژه شهر یزد بپردازم.


یزدفردا : چرا با وجود سوژه های فراوان در سینمای مستند ،چرا  یزد  ؟


حسن نقاشی"هر چند فیلم هایم با ابراز لطف علاقمندان و منتقدان روبرو شده است ، اما همیشه این سئوال از من پرسیده شد که چرا یزد ؟ جواب من این بود: وقتی یزد با پیشینه چندهزار ساله ، با فرهنگ و هنر معماری سنتی و بکر ، با مردمی اشراقی قابلیت تصویرگری و مستند سازی دارد چرا نادیده گرفته شود؟

من حیطه زندگیم را خوب می شناسم، با کوه و دشت و بیابانش آشنا هستم و با قصه و افسانه هایش خو کرده ام ، کویر آدمی را متعالی می‌کند. باید به یاد داشت هنری عمیق و به یاد ماندنی ست که هنرمند با آن زندگی کند بی شک من یزد را بهتر از هر جای ایران می شناسم.


یزدفردا : در مورد آخرین کار خود یعنی" مهرا " می توانیم اطلاعات بیشتری داشته باشیم ؟


حسن نقاشی""مهرا" فیلمی در ستایش مسجد جامع کبیر یزداست و موضوع آن از یزد فراتر رفت .در این فیلم بر آن شدم تا برای معرفی نگاره های مسجد جامع یزد به ادوار کهن تری از تاریخ مثل نگاره های معابد هخامنشی ، اشکانی و آتشکده های ساسانی رجوع کنم . به همین دلیل بخشی از این فیلم را در فارس و اصفهان به تصویر کشیدم.


یزدفردا : چرا اغلب آثارت در خصوص اساطیر پیش از اسلام است؟


حسن نقاشی"ادبیات نمایشی ریشه در هزاره های دور دارد، یادم می آید یکبار استاد تاریخ نمایش برای ما به آب و تاب ریشه پیدایش نمایش را توضیح می داد ،او سر آغاز هنر نمایش را از یونان و آیین های دیو نیروسی می پنداشت .

اینکه وقتی دیو نیروس خدای رستاخیز از دنیا می رفت برای او سوگواری برگزار می شد و این سوگواری ها موجب رستاخیز دوباره دیونیوس می شد .

استاد نمایش ما هم با این استدلال که در تمام کتب نمایشی جهان آمده است برای نمایش پیشینه ای می جست .این افتخار کمی نبود یونان هم زادگاه فلسفه و هم نمایش به شمار می رفت اما واقعیت ماجرا اینگونه نیست .

ما باید تاریخ را واکاوی می کردیم باید به تفسیر جدید می رسیدیم . من سئوال های زیادی داشتم که استاد نمایش حوصله پاسخ به آن را نداشت، گاهی هم کاسه صبرش لبریز می شد.

اما باید قبول کرد تاریخ هنر هر ملت وام گرفته از پیشینه همان ملت است . ما همچون هند و یونان و بابل ، ادبیات منحصر به خود داشتیم ، در ادبیات اوستایی و پهلوی که اوج آن به عهد اشکانی و ساسانی ست زبان دراماتیک غنی داریم، استاد نمایش ما جنبه های نمایشی شاهنامه را فراموش کرده بود، روایت عظیم و پیچیده اسطوره تیشتر واپوش را ، یادگار زریران و درخت آسوریک را از یاد برده بود، نمی دانم آیا رساله ماتیکان یوشت فریان را خوانده بود یا نه.


در این متن ها که یادگاری از ایران باستان است ما با مجموعه ای از نمایشنامه های غنی و مفهومی روبرو بودیم، برخی محققان و مورخان از این فراتر رفته و گاتهای زردشت رانمایشنامه ای عظیم و پیچیده خوانده اند . به همین دلیل پایان نامه ام را به همین ماجرا اختصاص دادم و تلاش کردم تا در فیلم هایم این مفاهیم را به تصویر درآورم.


یزدفردا :  مشغول کار جدیدی هستید به نام" شاه جهان "که موضوع آن نسبت به سایر آثارتان متفاوت است ،می توانیم ،بدانیم موضوع چیست؟



حسن نقاشی"بله مستند شاه جهان با سایر آثارم فاصله دارد ، اما آن هم چون سایر آثارم موضوعی گمشده در تاریخ را جستجو می‌کند اما در عهد معاصر ، در ایام مشروطیت .


یزدفردا :چرا در عهد مشروطیت ؟


حسن نقاشی"مشروطیت نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران است ، مردم ایران در ایام مشروطه هویت تازه ای را طلب می کردند ، اینکه بقا و سرنوشت خود را از سلطنت قاجاریه به شورای ملی و ایجاد مجلس و عدلیه طلب می‌کردند، در آن دوران در گوشه و کنار ایران خیزش های مردمی شکل گرفت و می دانیم که تبریز و گیلان و بختیاری این خواسته جدی تر بود و شاید به همین دلیل شهرهای دیگر از قلم افتاد. مثلاً یزد ،هر چند ستارخان و باقرخان سردار اسعد بختیاری نداشت اما بزرگانی چون پرویز شاه جهان داشت که با تهیه تفنگ و فشنگ در راه مشروطه و مبارزه با استعمار انگلیس قدم های جدی برداشت.

در این فیلم تلاش کردم تا پرویز شاه جهان برای علاقمندان تاریخ معاصر ایران بازخوانی شود، به حق تجربه خوبی بود، هرگام که پیش می رفتیم چیزهای تازه یافت می شد (عکس- سند و ...) و اینک امیدوارم این کار هر چه سریع تر به سرانجام رسد.


یزدفردا :و سخن آخر ؟


حسن نقاشی"آخری نیست ، همیشه باید پیش رفت ، دیگرانی بودند و به زحمات شبانه روز تاریخ پر شکوهی برایمان به یادگار گذاشتند ، وظیفه ما هم حفظ و حراست و انتقال آن به آیندگان است . ای کاش مطالعه می کردیم ، می خواندیم و می دانستیم چه گنج عظیمی را به دوش می کشیم و از آن غافلیم ...

سرویس عکس یزدفردا :

یزد:پشت صحنه مستند شاه جهان



  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا