زبان دراز هفته نامه آيينه يزد

آن قدیم قدیم‌ها در محله قدیمی میدانشاه یزد «میرزا جعفر حلاج» با ده سر عائله در همسایگی ما زندگی می‌کرد گاهی وقت‌ها شب که به خانه برمی‌گشت با یکی از مغازه‌داران یا همسایه‌ها و یا عیال مربوطه یک جدال لفظی پر هیاهویی راه می‌انداخت که همگان چند ساعتی ساکت می‌شدند. یک روز از «بی‌بی‌قمر» همسایه پرسیدم در این جاروجنجالی که میرزا راه انداخته شما چرا لبخند می‌زنی؟ گفت: هر روزی که آقاجعفر لحافدوز کسب و کار و درآمدی نداشته و دست خالی به خانه می‌آید نمی‌تواند جواب وعده وعیدهایی که صبح به همسر و فرزندانش داده یا پول طلب نسیه‌هایش به مغازه‌داران را بدهد یا بچه‌ها شیطانی کرده و شیشه یکی از همسایه‌ها را شکسته‌اند برای اینکه (جوابگو) نباشد معمولاً دعوای لفظی راه می‌اندازد نگران نباش این سروصداها برای مصرف داخل محله یا خانه است برو ننه جان برو خانه‌تان!
خوانندگان عزیز فقط نقل خاطره بود به فردی یا سخنرانی کسی و یا به مطلبی مثل اظهارنظر بعضی از دولتمردان ربط ندهید.

زبان‌دراز

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا