بیانات حضرت آیت الله سیّد محمّدرضا مدرّسی یزدی دام ظلّه در ابتدای درس خارج فقه، سه‌شنبه 26/10/96

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

والْحَمْدُ لِلَّهِ وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرینَ

بیانات حضرت آیت الله سیّدمحمّدرضا مدرّسی یزدی دام ظلّه در ابتدای درس خارج فقه، سه‌شنبه 26/10/96 در انتقاد بر افرادی که نقد بر نبی اکرم صلی الله علیه و آله و معصومین علیهم السلام را مجاز و مفید دانسته‌اند

در نهج‌البلاغه و کتاب کافی و امالی شیخ صدوق; و ... چنین نقل شده است که وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام به پایان کلامشان در خطبه‌ی متّقین رسیدند:

فَصَعِقَ هَمَّامٌ صَعْقَةً كَانَتْ نَفْسُهُ فِيهَا؛

پس همّام بيهوش گشت و در آن بيهوشى جان داد.

بعد از این قضیه امیرالمؤمنین علیه السلام فرموند:

أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ كُنْتُ أَخَافُهَا عَلَيْهِ؛

به خدا قسم از چنين پيشامدى بر او مى‏ترسيدم‏.

و سپس فرمودند:

هَكَذَا تَصْنَعُ الْمَوَاعِظُ الْبَالِغَةُ بِأَهْلِهَا؛

پندهاى رسا با آنان كه شنواى آن هستند چنين كند.

در این‌حال یکی از حاضران  از حضرت پرسید:

فَمَا بَالُكَ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِين؟‏

خودت چه حالى دارى؟‏

به اصطلاحِ بعضی، گویا می‌خواست یک نوع نقدی نسبت به حضرت داشته باشد. ظاهراً می‌شود دو وجه برایش ذکر کرد که فعلاً مهم نیست؛ بلکه مهم، پاسخی است که حضرت به او می‌فرمایند:

وَيْحَكَ إِنَّ لِكُلِّ أَجَلٍ وَقْتاً لَا يَعْدُوهُ وَ سَبَباً لَا يَتَجَاوَزُهُ؛

واى بر تو! هر اجلى را وقت معيّنى است كه از آن نمى‏گذرد، و علّتى است كه از آن تجاوز نمى‏كند.

سپس فرمودند:

فَمَهْلًا لَا تَعُدْ لِمِثْلِهَا؛

آرام باش! مثل این را دیگر تکرار نکن.

فَإِنَّمَا نَفَثَ الشَّيْطَانُ عَلَى لِسَانِك‏؛

همانا شیطان بود که این حرف را بر زبانت جاری کرد.

(الكافی(ط - الإسلامية)، ج‏2، ص230؛ الأمالی، ص574؛ نهج البلاغة، خطبه‌ی193، ص306)

خوب به برخورد حضرت دقّت کنید!

باز هم نظیر این مطلب در نهج البلاغه وجود دارد؛ روزی حضرت بالای منبر کوفه خطبه می‌خواندند ـ که به حسب آن‌چه که شراح گفته‌اند، این خطبه درباره‌ی قضایای اجتماعی و سیاسی و نظامی بوده است ـ در این‌حال، اشعث بن قیس لعنة الله علیه آن‌جا خواست که به تعبیر بعضی‌ها نقدی بکند و چنین گفت:

هذه علیک لا لک؛

 اين سخن به زيان تو است نه به سودت.‏

حضرت نگاه تندی به او کردند و فرمودند:

مَا يُدْرِيكَ مَا عَلَيَّ مِمَّا لِي؛

تو چه می‌دانی كه چه چيزى به سود، يا زيان من است؟

عَلَيْكَ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ لَعْنَةُ اللَّاعِنِينَ ...؛

لعنت خدا و لعنت لعنت كنندگان، بر تو باد!

(نهج البلاغة، خطبه‌ی19، ص61)

این هم یکی دیگر از نقدهای بر معصومین:.

باز هم در کتاب شریف نهج‌البلاغه آمده است که شخصی به نام برج بن مُسْهِر طائی در تعریض به امیرالمؤمنین علیه السلام شعار خوارج را سر داد؛ حضرت در جوابش فرمودند:

اسْكُتْ! قَبَحَكَ‏ اللَّهُ‏ يَا أَثْرَمُ!

خاموش باش! خدا تو را بشکند! اى دندان پيشين افتاده.

 فَوَاللَّهِ لَقَدْ ظَهَرَ الْحَقُّ فَكُنْتَ فِيهِ ضَئِيلاً شَخْصُكَ خَفِيّاً صَوْتُكَ حَتَّى إِذَا نَعَرَ الْبَاطِلُ نَجَمْتَ نُجُومَ قَرْنِ الْمَاعِز؛

به خدا سوگند آن‌گاه كه حق آشكار شد تو ناتوان بودى، و آواز تو آهسته بود و آن‌هنگام كه باطل بانگ بر آورد، چونان شاخ بز، سر بر آوردى.

(نهج البلاغة، خطبه‌ی184، ص268)

برخی مثل شاخ بز می‌مانند، دلشان می‌خواهد شاخ بزنند؛ ملاک که ندارند!

این ها نمونه‌هایی است که در کتاب نهج‌البلاغه ما دیدیم که خواسته‌اند مثلاً بر امام معصوم علیه السلام نقدی وارد کنند.

از این مطلب بالاتر آن جایی است که به عنوان پیشنهاد و مشاوره، خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام مطلبی را عرضه می‌داشتند؛ مشاوره ای که مطلوب است. در این‌حال ببینید حضرت با کسی‌که توقّع بی‌جا دارد چگونه برخورد می‌کند؛ آن هم با شخصی مثل عبدالله بن عباس. وقتی ابن عبّاس پیشنهاد و مشاوره‌ای به امام علیه السلام داد حضرت فرمودند:

لَكَ‏ أَنْ‏ تُشِيرَ عَلَيَّ وَ أَرَى فَإِنْ عَصَيْتُكَ فَأَطِعْنِي‏؛

بر تو است كه رأى خود را به من بگويى، و من بايد پيرامون آن بينديشم، آن‌گاه اگر خلاف نظر تو فرمان دادم بايد اطاعت كنى.‏

(نهج البلاغة، حکمت321، ص531)

با آن‌که همه می‌دانند حضرت در پذیرش حقّ، هیچ کُندی نداشت:

وَ لَا تَظُنُّوا بِي اسْتِثْقَالاً فِي‏ حَقٍّ‏ قِيلَ‏ لِي‏؛

و گمان نكنيد كه شنيدن سخن حق بر من سنگين است.‏

(نهج البلاغة، خطبه‌ی216، ص336)

آیا تسلیم‌تر از حضرت در مقابل حقّ، سرغ دارید؟

واقعاً جای تعجب است که برخی یک امر واضح در نزد عموم که دارای ادلّه‌ی متعدّدی از کتاب و سنّت است زیر سوال می‌برند و بلکه معکوس جلوه می‌دهند، و تجویز نقد پیامبر صلی الله علیه و آله و معصوم علیه السلام می‌کنند. به آیات قرآن شریف مراجعه کنید! مسلمان کسی است که از هر نظر هم تسلیم خدا باشد و هم تسلیم رسول خدا صلی الله علیه و آله. اصلاً تسلیم رسول خدا بودن یعنی تسلیم خدا بودن:

مَنْ‏ يُطِعِ‏ الرَّسُولَ‏ فَقَدْ أَطاعَ اللهَ وَ مَنْ تَوَلَّى فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفيظاً؛ النساء : 80

هر كه از پيامبر اطاعت كند، از خدا اطاعت كرده است. و آنان‌كه سرباز زنند، پس ما تو را به نگهبانى آن‌ها نفرستاده‏ايم.

إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ‏ اللهَ فَاتَّبِعُوني‏ يُحْبِبْكُمُ اللهُ‏؛ آل‌عمران : 31

اگر خدا را دوست مى‏داريد از من پيروى كنيد تا او نيز شما را دوست بدارد.

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ‏ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم‏؛ النساء : 59

اى كسانى‌كه ايمان آورده‏ايد، از خدا اطاعت كنيد و از رسول و اولو الامر خويش فرمان بريد.

این‌ها قید دارد؟ أَطيعُوا الرَّسُولَ قید دارد؟ مطلق است. اصلاً همه پیامبران این‌چنین بودند:

وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِيُطاعَ‏ بِإِذْنِ‏ اللهِ؛ النساء : 64

هيچ پيامبرى را نفرستاديم جز آن‌كه ديگران به امر خدا بايد مطيع فرمان او شوند.

وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ يَعْصِ اللهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبيناً؛ الأحزاب : 36  

و هيچ مرد مؤمن و زن مؤمنى حقّ ندارد كه چون خداوند و پيامبرش امرى فرمايند آنان را در كار خود اختيار باشد؛ و هركس خداوند و پيامبرش را نافرمانى كند مسلّماً به گمراهى آشكارى گرفتار شده است.

در مقابل حکم خدا و رسول خدا، برای هیچ‌کس حقّ انتخاب نیست حتی در آن‌چه مربوط به خودشان است.

فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا في‏ أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْليماً؛ النساء : 65  

به پروردگارت سوگند كه آن‌ها مؤمن نخواهند بود، مگر اين‌كه در اختلافات خود، تو را به داورى طلبند؛ و سپس از داورى تو، در دل خود احساس ناراحتى نكنند؛ و كاملاً تسليم باشند.

می‌فرماید در جانشان هیچ سختی و ناراحتی از حکم تو پیدا نشود؛ چه رسد به این‌که مخالفت زبانی کنند و چه رسد به این‌که مخالفت عملی نمایند.

اصلاً النَّبِيُ‏ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِم‏ الأحزاب : 6 یعنی چه؟ اولی است از جان تو به تو. کسی فکر بکند که بیاید در مقابل حضرت ایستادگی کند و بگوید من قبول ندارم. خیلی حرف زشتی است. آیه شریفه‌ی مَا آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ‏ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا الحشر : 7 دلالتش واضح است. ذیل این آیه‌ی شریفه روایات متعدّدی وارد شده است و در یکی از آن‌ها که دارای سند معتبر و متقن است و درکتاب شریف کافی است این چنین آمده است:

إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ كَانَ‏ مُسَدَّداً مُوَفَّقاً مُؤَيَّداً بِرُوحِ الْقُدُسِ؛

پيامبر خدا صلی الله علیه و آله هدايت‌شده و توفيق‏يافته بود و به وسيله‌ی روح القُدُس تأييد و كمك مى‏شد.

لَا يَزِلُّ وَ لَا يُخْطِئُ فِي شَيْ‏ءٍ مِمَّا يَسُوسُ بِهِ الْخَلْق‏؛

در هيچ امرى از امور اداره‌ی مردم، دچار لغزش و خطا نمى‏شد؛

(الكافی، ج‏1، ص266)

رسول خدا صلی الله علیه و آله مسدّد و موفّق و مؤیّد به روح القدس بود. این مطلب خیلی جالب است که در هیچ‌چیز از امور اداره‌ی مردم یعنی همان امور اجتماعی، هیچ زلّه و خطایی نداشت.

در کتاب کافی روایتی از امام صادق علیه السلام نقل شده است که:

نَحْنُ خُزَّانُ عِلْمِ اللَّهِ نَحْنُ تَرَاجِمَةُ أَمْرِ اللَّهِ‏ نَحْنُ قَوْمٌ مَعْصُومُونَ‏ أَمَرَ اللَّهُ‏ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِطَاعَتِنَا وَ نَهَى عَنْ مَعْصِيَتِنَا نَحْنُ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ عَلَى مَنْ دُونَ السَّمَاءِ وَ فَوْقَ الْأَرْضِ؛

ما گنجینه‌داران علم الهی، مترجمان دستور خدا، ما افراد معصومی هستیم که خداوند تبارک و تعالی دستور داده است که همه از ما اطاعت کنند، و از نافرمانی ما خودداری نمایند. ماییم حجّت رسای خداوند بر تمام آن‌چه که زیر آسمان و بالای زمین قرار دارد.

(الكافی، ج‏1، ص269)

اصلاً این لفظ معصوم و چهارده معصوم گفتن در شبانه‌روز برای ما عادی است و تبرک به این اسمای متبرکه جستن کار همیشگی ماست؛ این باور، از همین روایات گرفته شده و تفسیر شده است که معصوم از هر گناه و خطایی هستند و از این‌جهت، به طور مطلق امر به اطاعت و نهی از عصیان آن‌ها شده است. در کتاب علل الشرایع شیخ صدوق;، ج1، ص124 از امام باقر علیه السلام چنین نقل شده است:

هُمُ‏ الْمَعْصُومُونَ‏ الْمُطَهَّرُونَ الَّذِينَ لَا يُذْنِبُونَ وَ لَا يَعْصُونَ وَ هُمُ الْمُؤَيَّدُونَ الْمُوَفَّقُونَ الْمُسَدَّدُونَ؛

ايشان معصوم و پاك هستند (از هر رجس و پليدى و اعمال زشت) و مرتكب هيچ گونه گناهى نشده و نمی‌شوند و نافرمانى خدا را نمی‌كنند بلكه مؤيّد من عند اللَّه و در راه و طريق صواب و صلاح می‌باشند.

بِهِمْ يَرْزُقُ اللَّهُ عِبَادَهُ وَ بِهِمْ تُعْمَرُ بِلَادُهُ وَ بِهِمْ يُنْزِلُ الْقَطْرَ مِنَ السَّمَاءِ وَ بِهِمْ يُخْرِجُ بَرَكَاتِ الْأَرْضِ وَ بِهِمْ يُمْهِلُ أَهْلَ الْمَعَاصِي وَ لَا يُعَجِّلُ عَلَيْهِمْ بِالْعُقُوبَةِ وَ الْعَذَابِ؛

و به سبب ايشان خداوند بندگان خود را روزى می‌دهد و شهرهايشان را آباد می‌گرداند، و به واسطه‌ی آن‌ها باران از آسمان می‌بارد و بركات از زمين خارج مى‏شود، و به واسطه‌ی وجود ايشان است كه به گناهكاران مهلت داده شده و تعجيل در عذاب و عقوبت ايشان نمی‌شود.

لَا يُفَارِقُهُمْ رُوحُ الْقُدُسِ وَ لَا يُفَارِقُونَهُ وَ لَا يُفَارِقُونَ الْقُرْآنَ وَ لَا يُفَارِقُهُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِين؛‏

و روح القدس از ايشان دقيقه و آنى جدا نمی‌گردد و ایشان هم از او جدا نمی‌شوند، و ايشان از قرآن جدا نيستند و قرآن هم از ايشان جدا نيست، صلوات اللَّه عليهم اجمعين.

اهل بیت: عِدل قرآن هستند و مصون از خطا، و این را از روایات متعدّده‌ای می‌توان استفاده کرد، این از یک طرف؛ و از طرف دیگر، اگر کسانی مخالفت کنند و شَاقُّوا اللهَ وَ رَسُولَه ‏الانفال : 13 بر آن‌ها صادق باشد ببینید که چه وعده‌های عذابی به ایشان داده شده است. مشاقّه‌ی با رسول یعنی در مقابل رسول خدا صلی الله علیه و آله و شِقِّ دیگر قرار گرفتن و مخالف حضرت بودن:

وَ مَنْ يُشاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدى‏ وَ يَتَّبِعْ غَيْرَ سَبيلِ الْمُؤْمِنينَ نُوَلِّهِ ما تَوَلَّى وَ نُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصيراً؛ النساء : 115  

كسى‌كه بعد از آشكار شدن حقّ، با پيامبر صلی الله علیه و آله مخالفت كند، و از راهى جز راه مؤمنان پيروى نمايد، ما او را به همان راه كه مى‏رود مى‏بريم؛ و به دوزخ داخل مى‏كنيم؛ و جايگاه بدى دارد.

هم‌چنین خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید:

فَلْيَحْذَرِ الَّذينَ‏ يُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصيبَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ؛ النور : 63

پس آنان‌كه فرمان او را مخالفت مى‏كنند، بايد بترسند از اين‌كه فتنه‏اى دامنشان را بگيرد، يا عذابى دردناك به آن‌ها برسد.

باید حَذَر کنند کسانی‌که با امر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله مخالفت می‌کنند؛ مفسّرین نوعاً ضمیر أَمْرِهِ را به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بر می‌گردانند. و در روایتی از امام صادق علیه السلام چنین آمده است:

إِنَّكُمْ قَدْ رَأَيْتُمْ أَنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ لَمْ يَجْعَلْ لِأَحَدٍ مِنَ النَّاسِ فِي خِلَافِنَا خَيْراً إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ يَقُولُ: فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ‏ أَنْ تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ‏؛

شما به خوبى ديده‏ايد كه خداى عزّوجلّ براى هيچ‌كس در مخالفت با ما خيرى قرار نداد، همانا خدای عزّوجلّ می‌فرمايد: « پس آنان‌كه فرمان او را مخالفت مى‏كنند، بايد بترسند از اين‌كه فتنه‏اى دامنشان را بگيرد، يا عذابى دردناك به آن‌ها برسد.»

(الكافی، ج‏8، ص88)

خداوند متعال برای هیچ‌کس در مخالفتِ با ما و رسولش خیری قرار نداده است.

آن وقت کسانی بیایند و نقد کردن و مخالفت در حکومت معصوم علیه السلام و در مقابل پیامبراکرم صلی الله علیه و آله را که اساس عصمت است تجویز کنند! واقعاً جای تأمّل است. چه انگیزه‌ای باعث چنین افکار و سخنانی می‌شود؟ اگر کسی یک مقدار تعهّد داشته یا یک مقدار به مسائل اجتماعی توجّه داشته باشد، چنین مطلب واضح دینی و مورد قبول عامّه ـ چه رسد به اهل فن و متخصصین در مسائل ـ را زیر سؤال نمی‌برد چه رسد به این‌که آن را معکوس جلوه دهد! واقعاً باید تحلیل شود. چرا چنین کاری از کسی سر می‌زند؟ به چه انگیزه‌ای؟ از جهل است؟ از عدم تعهّد است؟ از القائات دشمنان است؟ و یا ترکیبی از این‌هاست؟ علاجش چیست و چگونه باید جبران بشود؟ یک امر واضحی که این همه آیات و روایات درباره‌ی آن وجود دارد و امری که مورد قبول همه‌ است، معکوس جلوه داده شود!؟

باید به مثل این افراد، نصیحت کرد که هرچه دیگران به دهنتان می‌گذراند تکرار نکنید و هرچه را که در گوشتان می‌خوانند باور نکنید. از امام حسن مجتبی علیه السلام  چنین نقل شده است:

عَجَبٌ لِمَنْ يَتَفَكَّرُ فِي‏ مَأْكُولِهِ‏ كَيْفَ لَا يَتَفَكَّرُ فِي مَعْقُولِهِ فَيُجَنِّبُ بَطْنَهُ مَا يُؤْذِيهِ وَ يُودِعُ صَدْرَهُ مَا يُرْدِيهِ؛

شگفتا از كسى‌كه در آن‌چه می‌خورد فكر نموده و می‌انديشد چگونه در آن‌چه بايد بفهمد و بداند نمی‌انديشد؛ پس همانا شكمش را از آن‌چه به آن اذيّت و آزار می‌رساند باز داشته و دور می‌گرداند، و سينه‏اش را می‌سپارد به آن‌چه آن را هلاك و تباه می‌سازد.

(بحار الأنوار، ج‏1، ص218)

شگفتا از کسی‌که در خوردنی‌های خودش فکر می‌کند که آیا عاری از باکتری مضرّ و سموم مضرّه هست؟ و ...؛ اما آن‌چه که به ذهنش القا می‌کنند، بدون برآورد و بررسی دقیق و کارشناسانه بپذیرد و بعد طوطی صفت، تکرار کند. وقتی که در یک مسأله‌ی مهمّ و اساسی در اسلام چنین واقعه‌ای اتفاق می‌افتد آن وقت ببینید در مسائلی که این حسّاسیت را ندارد چه خبر است؟ در مسائل سیاسی، حقوقی، اقتصادی و در روابط بین الملل؛ چرا آدم این نقدی را که باید برای مصالح مردم و به خصوص در مقابل بیگانگان به کار ببرد نابه‌جا به کار ببرد؟ ‌آیا بهتر نیست به جای این‌که تجویز نقد حکومت زمان معصوم و تجویز نقد پیغمبر بکنیم یک مقدار هم به طور جدّ، تجویز نقد لائیک‌ها و سکولارها بکنیم؛ نقد افکاری که از ماورای مرزها به روش‌های متعدّد القا می‌شود را تجویز کنیم. آن هم تجویزِ به جدّ نه صوری و نمایشی. وقتی تجویز جدّی بکنیم باید یک مقدار هم در اعمال و گفتار و تصمیماتمان اثر بگذارد. اگر بناست که ما فقط نقد را تجویز کنیم امّا هیچ اثری نداشته باشد و نه پاسخ درست و نه عمل درستی طبق نقد داشته باشیم، آن وقت چه می‌شود؟

اگر ما گوش شنوایی نسبت به نقد داشتیم و همه باید نقد بشوند آیا واقعاً در این اجتماع ما ناقدی خبیرتر، دلسوزتر و عالم‌تر از مقام معظم رهبری دام ظلّه سراغ داریم؟‌ چقدر در سال‌های اخیر و نیز قبلش در زمینه‌های مختلف، دلسوزانه، مشفقانه و عالمانه نقد و نصیحت کردند و مشورت دادند. چقدر به این نصیحت‌ها و راه حل‌ها عمل شد؟‌ چقدر آن‌ها در رفتار ما تأثیر داشت. آیا به اندازه‌ی کافی تأثیر داشت؟ ‌اگر تأثیر داشت چرا باید مقام معظم رهبری در آن بیانشان اشاره بفرمایند که بیش از این‌که علنی تذکّر داده‌ام تذکّرات و اوقات تلخی‌ها در مجالس خصوصی بوده است. کسی‌که واقعاً استوانه‌ی حلم و تحمّل و صبر است، چرا باید تذکّری را که همراه با اوقات تلخی باشد بدهد؟ یعنی به آن تذکّرات، ترتیب اثر داده نشده است.

شعار این که نقد باید باشد و دلسوزانه باید باشد و گوش شنوا باید باشد، اثرش کجاست؟ ‌این همه نقد دلسوزانه‌ای که مراجع و حوزه‌های علمیّه و جامعه‌ی مدرّسین و آحاد مردم داشتند، چقدرش عمل شد؟ و چقدرش هباء منثورا شد؟

امیدواریم که خداوند متعال همه‌ی ما را متنبّه کند و گفتار و کردارمان هردو بر محور حقّ باشد و فعلمان تصدیق گفتارمان کند:

إِنَّمَا شِيعَةُ عَلِيٍّ علیه السلام مَنْ صَدَّقَ‏ قَوْلَهُ‏ فِعْلُهُ؛

مؤمن و شیعه‌ی امیرالمؤمنین علی علیه السلام کسی است که کردارش، گفتارش را تصدیق کند.

(الكافی، ج‏8، ص228)

به خداوند متعال پناه می‌بریم و به درگاهش ابتهال و تضرّع می‌کنیم که ما را مورد بخشش خودش قرار بدهد.

رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ إِسْرافَنا في‏ أَمْرِنا وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرين؛ اللّهُمَّ لَا تُؤَاخِذْنَا بِما فَعَلَ‏ السُّفَهاءُ مِنَّا؛ اللّهُمَّ لا تَمْنَعْنا بَرَکاتِکَ؛ اللّهُمَّ اَنْزِلْ عَلَینا مِنْ بَرَکاتِکَ و هَبْ لَنا مِنْ رَحْمَتِکَ و رَأفَتِکَ؛ ربَّنا اغْفِرْ لَنا وَ لِوالِدَینا وَ لِمَنْ وَجَبَ حَقُّهُ عَلَینا وَ لا تُسَلِّطْ عَلَینا مَنْ لا یَرْحَمُنا وَ اکْفُفْ عَنَّا أَعْدائَنا. اللّهُمَّ اَنْزِلْ عَلَینا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَکاً وَ اسْقِنا غَیثاً وافِراً نافِعاً بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِه الطاهِرینَ وَ بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ

 

منبع: سایت موسسه پرتو ثقلین http://www.qommpth.ir











  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا