رضا بردستانی با نگاهی به آینده، تصمیمی کاملا مبتنی بر فرهنگِ احترام به جامعه ی فرهنگ محور اتخاذ نماییم.

 رضا بردستانی :«ابلاغ رحیمی به وزیر ارشاد برای ساخت محل دایمی نمایشگاه کتاب تهران؛ معاون اول رئیس جمهور در مراسم اختتامیه نمایشگاه کتاب تهران از وزیر ارشاد خواست حداکثر تا اول خرداد امسال مقدمات کلنگ‌زنی محل دایمی نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران را فراهم کند.»(خبرگزاری مهر23اردی بهشت 1391)
این خبر به فاصله ی چند دقیقه در صدر اخبار فرهنگیِ آن روز و روزهای پس از آن قرار گرفت و آنانی که در جریانِ فعل و انفعالاتِ فرهنگی هستند را با علامتِ سوالی اساسی رو در رو ساخت. نمایشگاه بین المللی کتاب تهران که 25 سالگی اش را امسال پشت سر نهاد، یکی از شاخص ترین رویدادهایی است که علیرغم تمامی کمی ها و   کاستی ها! در حال حاضر به مُعظم ترین حرکت فرهنگی در حوزه ی کتاب و مطالعه مبدل شده است. انتقادات گسترده ای که همه ساله به این رویدادِ بزرگ می شود و حجم مطالب و مصاحبه هایی که روی خروجی خبرگزاری ها قرار می گیرد تماماً بر این اصل تأکید می نماید که نمایشگاه بین المللی کتاب تهران با هر شکل و شمایلی و در هر محدوده ی زمانی، بزرگترین، موثرترین و الزامی ترین رویدادی است که اساساً فرهنگی است و باید تمامِ نگاه ها و تصمیماتِ اتخاذ شده در موردِ آن نیز فرهنگی باشد زیرا طیِ تمامی این  سال ها عمدتاً بخش عظیمی از چرخه ی فرهنگی، علمی و مدیریتی را نه در مدّتِ ده روزه که ماه ها به خود مشغول داشته است.

http://www.yazdfarda.com/media/news_gal/file_3789.jpeghttp://www.yazdfarda.com/media/news_gal/file_3799.jpeg


انتقالِ نمایشگاهِ کتاب از محل دائمی نمایشگاه های بین المللی(که هنوز عده ای دلایل هر چند منطقیِ آن چون؛ ترافیک و سختی دسترسی را نپذیرفته اند)به مکانِ فعلی، قول هر ساله برای احداث محلی دائم و اختصاصی برای نمایشگاهی که منحصرا تمامی پارامترهای برگزاری یک نمایشگاه درخور و کاملا علمی ـ فرهنگی را دارا باشد و انتقادات گسترده ی اهالی فرهنگ، پزوهش و چاپ و نشر به کمی ها و کاستی ها و مواردی از این دست خود حکایت هزار و یک شب است و به قول عزیزی از جامعه ی نویسندگان متعهد، قصه ی نمایشگاه کتاب از هر زاویه که نگاشته شود قصه ی پرغصه و تلخی است.

           http://www.yazdfarda.com/media/news_gal/file_3798.gifhttp://www.yazdfarda.com/media/news_gal/file_3794.jpeg


اساساً ایراد گرفتن از یک رویدادِ مُعظمِ فرهنگی چندان نمی تواند سخت باشد! ازدحام و شلوغی، ترافیک و راه های سخت دسترسی به نمایشگاه، تهویه نامطلوب و گرما(تنها مسئله ای که شاید رحیمی را مجاب کرد دستور احداثِ سریعِ نمایشگاه را صادر فرماید!)، فضای نامطلوبِ مراجعین و  برخی از این دست گلایه ها و ایرادات، نحوه ی چینش ناشرینِ عزیز و نگاه اقتصادی به رویداد فرهنگی تماماً ایراداتی است که در نگاه ِنخست کاملاً منطقی و پذیرفتنی است اما؛ برخی ایرادات و انتقادات اساساً به قیاس هایی باز می گردد که چندان به اصلِ موضوع مرتبط نیست از آن جمله؛ مقایسه ی ساختاری و محتوایی نمایشگاه بین المللی کتاب تهران با نمایشگاه فرانکفورت! پیشنهادِ نهادینه کردنِ نگاه صرفاً نمایشگاهی و نه فروشگاهی که بعید می دانم ناشرینِ محترم نیز به این پیشنهاد روی ِ خوش نشان دهند،(رقابتی کردن نمایشگاه کتاب حال که به این مقوله ی فرهنگی نگاه های اقتصادی نیز معطوف است برای استفاده ی بهینه از قدرت منور بیشتر برخی از ناشرین نیز پیشنهاد می شود!) تشبیه نمایشگاه با عبارتِ سخیف به شنبه بازار! و چند شنبه بازار و از این گونه سخنانِ باری به هر جهت باید پذیرفت نمایشگاهِ بیست و پنج ساله ی کتابِ تهران در حالِ حاضر ویترینِ تمام نمای فعالیت های علمی، فرهنگی، پزوهشی در حوزه ی کتاب و نشر می باشد که با همین شکل و شمایل باید آن را پذیرفت و تنها کاری که در کوتاه زمانِ پیش رو تا نمایشگاه بیست و ششم باید انجام داد، در نظر گرفتنِ مکانی است دائمی، درخور با کمترین ناهنجاری و مشکلات پیش پا افتاده مثلِ اسکانِ موقت، پذیرایی، بهداشت و ...
در چندین سالِ گذشته با وجود تغییرات وسیع در حوزه ی وزارت فرهنگ و ارشادِ اسلامی از رأسِ هرمِ وزارت تا معاونت ها (خاصه فعالینِ طبقه سوم وزارتخانه) شاهد آن بوده ایم که در کم و کیفِ برگزاری تحوّلاتِ اساسی صورت نپذیرفته است و اگر تغییر و تحوّلی هم بوده است بیشتر سلیقه ای و مربوط به حوادث ورویداد های زمانِ برگزاری بوده است. این که یک سال غرفه های از «آ» تا «ی» و سال بعد از «ی» تا «آ» مرتب شود، این که برخی ناشرین بیایند و یا برخی دیگر مجوزِ حضور دریافت ننمایند، این که کتاب یا کتاب هایی از پیشخوانِ برخی ناشرین جمع آوری شود! این که غرفه هایی نمادین برای برخی تحولات ِ جهانی و منطقه ای برپا شود، این که مثلا ً از روسای قبلی نمایشگاه تقدیر هایی نصفه و نیمه انجام شود حرکت هایی زود گذر، بی تأثیر و کاملاً سلیقه ای است و ارتباطِ چندانی به اصل و اساس نیازهای واقعی نمایشگاه بین المللی کتاب ندارد. در چندین سالِ گذشته با یک «ارزیابیِ شتابزده»شاهد خواهیم بود نمایشگاه کوچکترین تغییرِ محتوایی به خود ندیده است و تنها در ظاهر برخی فعالیت ها با صرف هزینه هایی گاه بی مورد و کاملاً جنبی! اضافه و کم شده است. ارائه ی آمارهای گوناگون از بازدیدهای چندین میلیونی وقتی ناشرین و شرکت کنندگان اظهار رضایت ننمایند و یا مردم دستِ خالی نمایشگاه را ترک نمایند چه بازخوردِ مثبتی در حوزه ی نشر و ایجاد انگیزه در فضای کتاب و کتابخوانی می تواند داشته باشد؟
از این ها که بگذریم؛ متأسفانه همیشه شاهد بوده ایم برخی جهت گیری های سیاسی تأثیراتِ خود را تا حوزه ی کتاب و فعالیت های فرهنگی نیز بسط داده است و تصمیماتی کاملاً سیاسی و حزبی، حوزه ی کتاب و نشر را بعضاً دچار چالش هایی گاه عمیق و بازدارنده کرده است. عمر بیست و پنج ساله ی نمایشگاه کتاب گواه این مهم است حد اقل سه دولت درگیرِ بحث برپاییِ نمایشگاه کتاب بوده اند؛ دولت سازندگی با معیارهای اقتصادی و عمرانی هاشمی رفسنجانی و تیمِ اجراییِ ایشان، دولت اصلاحات و جهت گیری های خاتمی و مدیرانِ فرهنگی ایشان و دولت عدالت محور با سکان داری احمدی نزاد و حلقه ی متغیرِ مدیران فرهنگی، یکی از بزرگترین کارهای فرهنگی که هر ساله به آن می پرداخته اند همین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران بوده است. تعیین ده ها و شاید صد ها مکانِ پیشنهادی برای ساخت و برپایی نمایشگاه، تشکیل هزاران ساعت جلساتِ نهایتاً بی نتیجه در همین زمینه و مصاحبه های رنگارنگ و باری به هرجهت خود مثنوی هفتاد من کاغذ شده است. در این میان حتی شاهد آن بوده ایم توصیه ها و ابرازِ نگرانی هایِ گاه و بیگاهِ مقام عظمای ولایت که خود از پیشاهنگانِ جبهه ی فرهنگی و کتابخوانی محسوب می شوند و در همه ی اوقات، خود پشتیبانی صبور و مهربان برای این جامعه ی بزرگ به شمار می روند نیز چندان به جد مورد توجه قرار نگرفته است هر چند تعبیر رویاگونه ی ایشان مبنی بر داشتن محلی دائمی برای نمایشگاه کتاب در اردی بهشت سال 1375؛«باید یک نمایشگاه دائمی کتاب داشته باشیم، تا به طور مستمر تازه‌های کتاب و عناوین مهم در محلی که در دسترس مردم باشد، عرضه بشود و مردم از آن مطلع گردند...» می رود تا با تکمیل و افتتاح «باغ کتاب» به واقعیتی زیبا و دوست داشتنی بپیوندد اما هنوز اگر و امّاهایی در این رابطه دلآزردگی ها و دلنگرانی هایی پیرامونِ پروزه ی باغ کتاب به همراه دارد. دستور صریح معاون اول رئیس جمهور اگرچه محترم است اما بنای آن داریم تا از مقام وزیرِ فرهنگ و ارشاد اسلامی جناب دکتر حسینی که خود از چهره های خدوم و دانشگاهی محسوب می شوند بخواهیم این بار اندکی دست نگه دارند زیرا در این رابطه حرف داریم...!

                                                    http://www.yazdfarda.com/media/news_gal/file_3796.jpeg


از برخی اختلاف دیدگاه ها و تفاوت سلیقه ها که بگذریم تهران حالا دیگر یکی از اَبرکلان شهرهایی محسوب می شود که با جمعیتی بالای 13 میلیون نفر!! علیرغم ثابت ماندن برخی امکانات و زیر ساخت ها روزانه پذیرای سیل عظیمی از جمعیتِ در حال آمد و شد است که بنا به ارتباطاتی که دارند چندین ساعت، روز و شاید هفته و سال را موقتاً در این شهر سپری می نمایند از این دست رفت و آمدها بخشی به همین  موضوع انواع و اقسام نمایشگاه ها، همایش ها و جشنواره ها مربوط می شود که فشاری گاه ویران کننده بر برخی زیر ساخت های ناقص و نارکارآمد وارد می سازد. رئیس جمهوری فعلی این شانس را داشته است تا دوسال انتهایی دولت اصلاحات در سمَتِ شهردار همین شهر برخی از معضلات و نابسامانی ها را از نزدیک مشاهده و حتی لمس نماید؛ حمل و نقل و ناوگانِ کم توانِ آن، گلوگاه های ترافیکی و جمعیتِ موقّتی که برای برنامه هایی ملّی و بین المللی تمامِ برنامه های روزمرّه را ظرف چندین ساعت و یا چندین روز تحت الشعاع قرار می دهند و برای ساکنینِ دائمی این شهر مشکلات، مزاحمت ها و گاه معضلاتی را فراهم می سازند. مدیریت شهری مثل تهران که خود «اَبرکلان شهر»ی محسوب می شود حتما ساز و کارهای خود را می طلبد که با مدیریت بر دیگر     شهر های ایران اسلامی تفاوتی فاحش دارد.  احمدی نزاد قطعاً در دو ران دوساله ی شهرداریِ تهران با معضلات و مشکلات نمایشگاه بین المللی کتابِ تهران رو به رو شده است و از نزدیک در جریان بارِ سنگینِ این رویدادِ فرهنگی بر پیکره ی شهر تهران قرار داشته است و نیک می داند تصمیمی به غایت اندیشمندانه و با افقی بسیار بلند برای همیشه این شهر را از این معضل رها خواهد نمود. از این ها که بگذریم مراحل ابتدایی احداث پروزه ی باغ کتاب هم در دورانِ تصدی ایشان بر مدیریت شهر تهران شکل گرفته است حال چگونه است که تمامِ گزینه ها برای احداثِ محل دائمی نمایشگاه بین المللی کتاب روی میز قرار می گیرد به جز «باغِ کتاب»؟! این عدم توجه مجموعه سوالات و ابهاماتی را ایجاد می نماید که چندان خوشآیند نیست.
با مراجعه به حافظه ی کوتاه مدت؛ برخی مناقشات دولت و شهرداری تهران ریشه هایی به غیر از آنچه تفاوت دیدگاه در اِعمالِ سلیقه ی مدیریتی، در ذهن متبادر می سازد، تجهیز ناوگان اتوبوسرانی، دومیلیارد دلارِ مترو که تا مجلس نیز کشیده شد، منوریل و دیگر مسائل ریز و درشت نشان می دهد برخی جبهه گیری های سیاسی و اختلاف نظر های عمیق باعث شده است دولت، نگاهِ مهربانی به بدنه ی مدیریتی شهرداری تهران نداشته باشد. نزدیک ترین مسئله به ذهن در حوزه ی فرهنگی که دولت خود را حامی بلامنازعِ آن می داند عدم توجه به پروزه ی عظیم «باغِ کتاب» و اعلامِ مکان های گوناگون و گاه کارشناسی نشده برای ساخت و احداث نمایشگاه بین المللی کتاب می باشد که آخرینِ آن دستور معاون اول رئیس جمهور در مراسم اختتامیه ی بیست و پنجمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران به وزیر محترم ارشاد برای کلنگ زنی تا اوایل خرداد می باشد.

                                                                       


به دور داشتنِ هدف غایی از احداث «باغ کتاب» و نادیده انگاشتنِ میلیاردها تومان از پول بیت المال که صرف این سازه ی مهم و موثر فرهنگی شده است چیزی به جز یک بد سلیقگی به شمار نمی آید. در مسئله ی مترو حضور فرزند هاشمی در رأس مدیریت بهانه ی کمک نکردن بود که بعدها دیدیم و شنیدیم آن اسم بهانه ای بیش نبود و با رفتنِ ایشان نیز کمکی به مجموعه ی مترو نشد و کار به صحنِ علنیِ مجلس و سوال از رئیس جمهور کشید. حالا دیگر باید باور کنیم اختلاف! ریشه در جایی دیگر دارد. هم اکنون و برای چشم پوشیدن از گزینه ی «باغِ کتاب» به منظورِ برپاییِ نمایشگاه بین المللی کتاب؛ به بهانه ی وجود چه کسی می تواند باشد؟ معیارهای فنّی برای ایراد گیری اساساً منتفی است زیرا این طرح در نهایت دقت و انجام کارهای کارشناسی به اینجا رسیده است از سوی دیگر حضور یکی از فرهنگی ترین چهره های انقلابی و مدیریتی در این پروزه خود تضمین بسیار بزرگی است که ذهنیتِ حاکم بر این پروزه کاملا مهندسی شده و فرهنگی است مگر این که خواسته باشیم عدم تمدید حکمِ اشعری در کتابخانه ملی و مرکز اسناد و حضور ایشان در پروزه ی«باغ کتاب» را به نوعی به هم ربط دهیم.
آن چه مسلم است چه این دولت و چه دولت های بعدی با مدیریت شهر تهران سر ناسازگاری داشته باشند یا نداشته باشند، شهرداری تهران موظف به ساخت و ساز زیر ساخت های مهم فرهنگی، خدماتی و اجتماعی می باشد حال اگر در این میان تمام همّ و غمّ این باشد که به هر دلیلی این امکانات بلا استفاده بماند جای بحث و بررسیدقیق تری دارد. سوال اساسی اینجاست پروزه ای که تاکنون بیش از هفت سال زمان صرف آن شده است و میلیاردها تومان پول! اگر نتواند دو ماه در خدمت جامعه ی فرهنگی و قرآنی کشور باشد باید در چه زمانی و برای کدامین منظور از آن بهره گیری نمود. نمایشگاه بین المللی کتاب اگرچه به ظاهر ده روزه است اما نیمی از سال جلسات متعددی در طبقه ی سوم وزارت خانه فرهنگ و ارشاد اسلامی پیرامون آن رویداد برگزار می شود. نمایشگاه قرآنی که همه ساله در ماه مبارک رمضان برپا می شود و نمایشگاه هایی چون رسانه های دیجیتال، مطبوعات،صنعتِ چاپ و بسته بندی و حتی نوشت افزار هم را اگر به این مجموعه از نمایشگاه های صرفا فرهنگی اضافه نماییم آن وقت خواهیم دید منتظر ساخت و ساز مکان نمایشگاه ماندن با وجود پیشرفت بالای هفتاد درصدی «باغ کتاب» اصلا عاقلانه، به صرفه و صلاح نیست.
امید می رود دولتی که آخرین ماه های حیات خود را سپری می کند و تنها باید مدیریتِ یک نمایشگاه دیگر را در اوج رقابت های ریاست جمهوری سال آینده بر عهده بگیرد و آن را اجرایی سازد به جای دخالت دادن دیدگاه های حزبی و سیاسی با تشکیل اتاقی متشکل از چهره های مدیر و مدبّر در امور فرهنگی و با در نظر گرفتن استقلال ِو سیاست های کلانِ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی یکبار و برای همیشه بحثِ فرسایشی و دراز مدّتِ نمایشگاه بین المللی کتاب را برای همیشه ببندد و تمام همّ و غمّ خود را معطوف به حمایت از ناشرین و فعالین عرصه کتاب و توسعه ی فضای کتابخوانی نماید. توصیه های اکید رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار امسال معظم له از نمایشگاه کتاب و اشاراتی در زمینه های ذیل برای دوران باقیمانده از عمر دولت دهم چنانچه به آن اهتمام ورزد راهگشا تر خواهد بود:
-     برنامه‌ريزی در فضای كتابخوانی كشور به منظور توسعه و تعميقِ آن
-    لزوم ارزیابی محتوای همه ساله نمایشگاه کتاب به وسیله ی افرادی کارشناس و صاحب صلاحیت
-    اهتمام وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با کمک دولت در رفع موانع تولید و نشر کتاب
-    نگاه به تولیدات امتداددار به منظور حمایت از تولیدات داخلی به طور خاص رفع مشکلات کارخانجات تولید کاغذ و کمک به ارزان شدن آن.
-    تبدیل جاده ی یکطرفه ترجمه به جاده ای دوطرفه و سعی در ترجمه آثار فارسی به زبان های دیگر در بخش های مذهبی، تاریخ، ادبیات و علوم
-    لزوم دقت در ویرایش ، صفحه آرایی و چاپ کتاب های از هر نظر آراسته و بدون غلط

http://www.yazdfarda.com/media/news_gal/file_3790.jpeghttp://www.yazdfarda.com/media/news_gal/file_3793.jpeg   


در نهایت با توجه به آنچه در این چند سال بر سرِ حوزه ی کتاب و کتابخوانی آمده است و نیز لزوم آسیب شناسیِ جدی در بحث برگزاری نمایشگاه های فرهنگی به ویزه کتاب و محصولاتِ قرآنی امید آن می رود وزیرِ محترم این بار کمی دست نگه دارد و به جای کلنگ زنی محورهایی که در کلام رهبری به روشنی به آن اشاره شده است را پیش روی خود قرار داده، در یکسال باقیمانده از عمرِ دولتِ دهم به کار بندد. بدیهی است چه دولت بخواهد و چه نخواهد حال با دلیل، و حتی بدونِ دلیل مجموعه ای عظیم به نامِ «باغِ کتاب» در بهترین جای ممکن در تهرانِ بزرگ و با رعایت تمام اصولِ مهندسی و معیارهای فرهنگی در حال تکمیل و آماده سازی است که شهرداری این مجموعه را تنها به منظور استفاده ی فعالین حوزه نشر و کتاب آماده ساخته است و این هنر و تیز هوشیِ مدیرانِ فرهنگی است تا از این مجموعه بیشترین و بهترین استفاده را ببرند. بد نیست به یاد داشته باشیم؛ استفاده از تجربه، سرمایه و علمِ دیگران برای وصول به موفقیت از معیارهای هوشمندی و نخبگی است پس آقای وزیر:
                                                             لطفاً کلنگ نزنید!

 

 

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا