مختار الهامی اصل

یزدفردا:حاج محمد عاشقی اسکویی در سال ۱۳۰۳ در اسکو بدنیا آمد
کودکی و نوجوانی خود را در شرایط سخت اقتصادی بعد از دوره قاجار و اوایل پهلوی در کنار پدر با کار کشاورزی و بافندگی گذراند.
روابط اقتصادی ایران و روسیه و رفت و آمد اهالی آذربایجان و بخصوص اسکو به آران(جمهوری آذربایجان) آنها را با شرایط اجتماعی و سیاسی جدید دنیا آشنا ساخت.
نقل است که در ایام کاری و  حضور اهالی اسکو در شوروی هیچ مردی در اسکو باقی نمی ماند مگر بیماران و سالخوردگان و کسانیکه فاقد توانایی جسمی بودند.

در چنین شرایطی محمد که نام خانوادگی را بخاطر صدای خوب پدر بزرگش و اشتهار به "آشیق حسن"، "عاشقی"  انتخاب کرده بودند با مسائل سیاسی اجتماعی خصوصا عقب ماندگی اقتصادی جامعه ایران آشنا شد و وارد فعالیتهای سیاسی گردید.

او که قحطی و گرسنگی بعد از جنگ اول جهانی را لمس کرده و خاطرات تلخ سالهای جنگ را شنیده بود چاره رهایی عامه مردم بخصوص روستائیان از فقر را در آگاه سازی مردم می دانست و علیرغم سواد اندک با بهره گیری از افکار و اشعار افرادی چون" معجز شبستری" که از دیوانش مخفیانه نگهداری می کرد مردم را به کسب سواد و علم تشویق می کرد.
   پس از جنگ جهانی دوم ، شوروی به عنوان یکی از فاتحان آن، خط مشی توسعه طلبانه را در خصوص ایران در پیش گرفت که تشکیل حکومتهای خودمختار آذربایجان و کردستان  از پیامدهای آن بود.
فعالیت های عوامل شوروی در ایران و گسترش نارضایتی اجتماعی و ضعف شاه جوان ایران موجب گردید که جعفر پیشه‌وری در سال ۱۳۲۴ با حمایت سیاسی و نظامی شوروی به تبریز آمد و با تنی چند از دیگر فعالان سیاسی آذربایجانی فرقه دموکرات آذربایجان را تأسیس و با انتشار بیانیه دوازده شهریور اعلام موجودیت کرد.

 اختیارات گسترده‌تر محلی از لحاظ اداری، تدریس زبان ترکی در مدارس در کنار زبان فارسی و اصلاحات ارضی و اقتصادی از جمله مهمترین خواسته‌هایی بود که با خواسته های مردم هماهنگ بود.

در چنین شرایطی محمد نیز بدون اطلاع از مرام ایدئولوژیک فرقه دموکرات وارد آن شد و به" میرابی"  بخش اسکو منصوب گردید.
منطقه اسکو گستره وسیعی بود که بخش مرکزی اسکو  بخش خسروشاه و ایلخچی کنونی و قسمتهایی از دامنه سهند در منطقه باسمنج  و سردرود را در بر می گرفت.

او فعالانه در کنار اشخاص نامداری چون برازنده اسکویی ( که توسط عوامل دولتی کشته شد ) ، یدالله کلانتری و ... قرار گرفت و به ساماندهی امور کشاورزی که رکن اصلی اقتصاد ایران بود پرداخت.

او با پای پیاده به تمام روستاها سر می زد و اربابان را به رعایت حقوق مردم وا می داشت  و در این راه گاهی تا پای مرگ پیش می رفت.
عمر دولت خود خوانده پیشه وری اندک بود و طی مذاکرات با دولت مرکزی، ایران را ترک کرد و در آذر سال ۱۳۲۵ فرقه دموکرات از هم پاشید و آذربایجان به دامان دولت مرکزی ایران بازگشت.
پس از سقوط فرقه دموکرات، دولت قوام سیاست سرکوب عوامل پیشه وری را در پیش گرفت و تعداد زیادی را دستگیر و به اعدام محکوم کرد.
 محمد در شرایطی که سه نفر از همرزمان اسکویی اش اعدام شده بودند و او نیز بطور غیابی به اعدام محکوم شده بود زندگی مخفیانه را آغاز کرد و پس از ناکامی دولت از دستگیری محمد عاشقی حکم تیر صادر گردید تا هر کجا او را یافتند اعدام کنند.

  بعد از صدور حکم اعدام و فراری شدن از آذربایجان مدتی را در تهران به کافه داری مشغول شد سپس به مدت هفت سال در اصفهان زندگی مخفی داشت.  در اصفهان توسط ساواک دستگیر شد ولی با زرنگی خاص از دست مامورین فرار نمود و با منحرف کردن ذهن ساواک توسط یکی از مخبرین عازم یزد گردید و از سال ۱۳۴۰ مخفیانه در یزد زندگی کرد.
او منحرف کردن ساواک را چنین بیان می کند که بعد از فرار از دست ماموران ساواک به منزل فردی که احتمال می دادم مخبر ساواک است و او مرا لو داده مراجعه و اطلاع دادم که عازم آبادان هست تا از ایران خارج شوم.
بدینگونه ساواک فریب خورده و مامورین خود را  عازم آبادان می کند غافل از اینکه ایشان به یزد رفته بودند .

او سالها در یزد به کار بافندگی و طراحی ترمه مشغول بوده و یکی از استادکاران بنام ترمه محسوب می شده است.
او که بافنده ای ماهر بود برای اولین بار در کارخانه معروف حاج خلیل خجسته موفق به نصب ژاکارد (جعبه) بر روی ترمه شد و تولید اندک ترمه را به اوج رساند و انقلابی در بافت و تولید ترمه بوجود آورد.

زندگی آرام و بدور از هرگونه فعالیت سیاسی در یزد ادامه داشت که ساواک متوجه حضور او شده و در سال ۱۳۵۵ شناسایی و دستگیر شد.
او روزها و هفته های متوالی در ساواک مورد بازجویی قرا می گیرد و بعلت سپری شدن زمان طولانی و عدم فعالیت مثمر مورد عفو قرار گرفته و اجازه می یابد به موطن خود مسافرت نماید.
در آغاز انقلاب ساواک او را از فعالین سیاسی محسوب می کرد لذا مدتها تحت تعقیب و مراقبت قرار گرفت.


حاج محمد عاشقی فردی مذهبی و علاقه مند به اهلبیت عصمت و طهارت بود و در ایام جوانی در محرم حسینی، در شبیه سبزه میدان اسکو نقش" حر" را داشت و با صدای خوبی که داشت در هیئت آذربایجانی های مقیم یزد نیز به نوحه خوانی می پرداخت.

او به تلاوت و قرائت قران علاقه وافری داشت و با صوت زیبایی قران می خواند و در طول حیات خود بارها قران را به همراه ترجمه آن ختم نمود.

با اینکه فقط چند سال شبانه در کلاسهای بزرگسالان درس خوانده بود در مطالعه کتاب بویژه قرائت اشعار ترکی توانایی فوق العاده ای داشت و دیوان معجز شبستری و دیوان قمری را که کتاب نوحه و مراثی بود مدام مرور می کرد و در سالهای پایانی زندگی که بینایی اش کم سو شده بود اشعار آنها را از حفظ می خواند.

بعد از پیروزی انقلاب به همراه تنی چند از آذربایجانی های مقیم یزد به تاسیس هیئت عزاداران آذربایجانی های مقیم یزد اقدام نمودند و از طریق آیت الله شهید صدوقی قطعه زمینی در خیابان کاشانی به هیئت اختصاص یافت و حسینیه باشکوه و فعالی در آن تاسیس گردید تا آذربایجانیهای مقیم یزد اجتماعات و برنامه های مذهبی خود را در آن برگزار نمایند.

او در کمک رسانی و جمع آوری کمک های مردمی برای تاسیس بیمارستان خیریه سیدالشهدا در یزد نیز سهیم بود و ماهانه مبلغی از حقوق کارگریش را به بیمارستان پرداخت میکرد و کمک های مردم را نیز جمع آوری می نمود.

بالاخره حاج محمد عاشقی اسکویی در سال ۱۳۹۲ به موطن خود بازگشت و در ۲۵ مرداد ۱۳۹۷ به رحمت ایزدی پیوست و همانگونه که آرزو داشت برایش مراسم تشییع و مجالس باشکوهی برگزار گردید.

روحش شاد و جنت جایگاهش باد.


شهریور ۱۳۹۷

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا