فرامرز آصف خوانندهٔ سبک پاپ و ورزشکار سابق ایرانی است. وی مدال برنز بازی‌های آسیایی ۱۹۷۴ تهران در رشته پرش سه‌گام را کسب کرده و حد نصاب ۱۶ متر و ۷ سانتیمتری او به مدت ۳۲ سال رکورد پرش سه‌گام ایران بود.

وی متولد دزفول و پدرش مرحوم کریم خان آصف از خان های قدیم دزفول است. او به دنبال کسب مدال برنز در رشته پرش سه گام در بازیهای آسیایی سال ۱۹۷۴ در تهران و رکورددار پرش سه گام ایران، دانشگاه جنوب کالیفرنیا به فرامرز آصف بورس تحصیلی ورزشی اعطا نمود و بدین طریق وی راهی آمریکا شده و برای مدت چهار سال به تیم دوومیدانی این دانشگاه پیوست. در سال ۱۹۸۰ فرامرز با مدرک مهندسی در رشته معماری از دانشگاه جنوب کالیفرنیا فارغ التحصیل شد.

موسیقی فرامرز آصف در عین حال که از فرهنگ، هویت و میراث ایرانی الهام و تاثیر گرفته، دارای چاشنی های موسیقی آمریکای جنوبی و اروپایی نیز می باشد. آلبوم های از این خواننده انتشار یافته است.

به نوشته سایت معروف بانک اطلاعات اینترنتی فیلم‌ها فرامرز آصف در تاریخ ۲۵ جولای سال ۲۰۰۳ میلادی با یلدا آصف ازدواج نموده است.وی در حال حاضر در ایالت کالیفرنیای آمریکا مقیم است.

بهرام افشارزاده درباره او می گوید:"فرامرز آصف پسر تحصیلکرده ای بود که مدارج تحصیلی را تا بالاترین سطح گذرانده بود. ورزشکار خیلی خوبی هم بود . البته همان موقع هم ته صدایی داشت و کارهای هنری را هم دوست داشت. گاهی هم برای ما می خواند. البته وقتی این ها می روند خارج، جذب فضای آن فضا ها می شوند. به هر حال یک اتفاقاتی هم در آن سال ها افتاد.یکسری برخوردهای تند شد. این ها ورزشکار بودند ورفتند و بعد وارد فضاهای دیگری شدند. شاید اگر ما با رافت اسلامی بیشتری در راس ورزش کشورمان با قهرمان هایی از این دست برخورد می کردیم، می شد خیلی ها مثل آصف را هم برگرداند همین جا و کاری کرد که مواضع شان عوض شود."

فرامرز آصف قهرمان اسبق دوومیدانی ایران سال‌هاست که تبدیل به یک خواننده لس آنجلسی شده است.
 
بهرام افشارزاده مدیرعامل استقلال كه هم‌دوره آصف است، در گفت‌وگویی با خبرآنلاین تعریف كرد كه چگونه او از ایران رفت و خواننده شد.
افشارزاده در این مصاحبه گفت: «فرامرز آصف پسر تحصیلکرده ای بود که مدارج تحصیلی را تا بالاترین سطح گذرانده بود.
ورزشکار خیلی خوبی هم بود . البته همان موقع هم ته صدایی داشت و کارهای هنری را هم دوست داشت.گاهی هم برای ما می خواند. البته وقتی این ها می روند خارج، جذب فضای آن فضا ها می شوند.
به هر حال یک اتفاقاتی هم در آن سال ها افتاد.یکسری برخوردهای تند شد.
این ها ورزشکار بودند ورفتند و بعد وارد فضاهای دیگری شدند.شاید اگر ما با رافت اسلامی بیشتری در راس ورزش کشورمان با قهرمان هایی از این دست برخورد می کردیم، می شد خیلی ها مثل آصف را هم برگرداند همین جا و کاری کرد که مواضع شان عوض شود.»
 
افشارزاده ادامه داد: «واقعا همه آنها عاشق کشورشان هستند اما افتادند در مسیر دیگری. خودشان هم می دانند هیچ جای دنیا برای شان ایران نمی شود. این ها بچه های همین آب و خاک هستند. خودشان می دانند هیچ جا برای شان ایران نمی شود. این که بین مردم خودشان باشند ، مردم برای شان فریاد بزنند ، شان شان را حفظ کنند و دوست شان داشته باشند.
خارج از ایران ، کسی آنها را نمی شناسد. آنها شهروندانی معمولی هستند. یکی مثل آصف در رشته ورزشی خودش یک سرمایه بود. من کاری به ابعاد دیگر زندگی او ندارم. اما دیدید چقدر هم برای ورزش ایران خوب شد و هم برای خود محمد نصیری که توانستیم او را دوباره برگردانیم. محمد آمد تا بین مردمی باشد که دوستش دارند. راستش باز هم می گویم شاید اگر آن اوایل انقلاب کمی حواس مسئولان ورزش  بیشتر جمع بود با رافت اسلامی بیشتری با افرادی مثل آصف برگزار می شد، او و امثال او نمی رفتند خارج از کشور.»

افشارزاده و افشای نقش شاهپورغلامرضا درتعلیق ایران از المپیک 1980/فرامرز آصف،شیرانی وناگفته های ورزش

ورزش > مدیریت ورزش - بهرام افشارزاده ؛ حالا همه او را با هیاهوی فوتبال می شناسند.

فرهاد عشوندی مدیریت استقلال در یکسال گذشته سبب شده تا نام او بعد از عمری در ورزش به فوتبال گره خورده باشد. مردی که تقریبا از دهه 40 تا همین حالا همیشه بخشی اثرگذار از ورزش ایران بوده است. یک مدیر کاملا ورزشی با دنیایی از خاطرات کمتر طرح شده. مردی که هنوز هم بسیاری از بزرگان و قهرمانان بنام ایران از موحد و نصیری گرفته تا قهرمانان امروزی چون سلیمی و حدادی ، دوستش دارند و روی حرفش چیزی نمی گویند. این بار و به بهانه نوروز ، قرار ما با حاجی افشارزاده نه درباره کرار و قلعه نویی که حرف زدن درباره تاریخ ورزش ایران بود. از سال 1350 تا همین حالا. از فرامرز آصف تا مرادعلی شیرانی. از شاهپور غلامرضا تا شیخ احمد الفهد. از کارلوس کروش تا محمد نصیری.

او برای اولین بار از حقایقی گفت که پیش از این کسی مطرح شان نمی کرد. حتی اگر همین حالا جست و جویی در گوگل داشته باشید ، فکر می کنید ایران به بازی های المپیک 1980 نرفته چون بازی ها را تحریم کرده در حالی که در آن سال ها گروهی از داخل و البته حمایت شاهزاده مخلوع پهلوی سبب شده بود تا کاروان ورزش ایران به کلی محروم باشد. در این گفت و گو ، افشارزاده از یکی چون فرامرز آصف سخن می گوید. قهرمان تحصیلکرده ای که می توانست اینجا بماند و شاید حتی تا عالی ترین رده های مدیریتی ورزش پیش برود اما رفت و مسیر زندگی اش شده خوانندگی . آن هم خوانندگی نه چندان خوشایند لس آنجلسی. افشارزاده از اشتباهاتی می گوید که ورزش ایران ضربه زده .

بازی های آسیایی تهران و سیتسم عجیب توزیع مدال ها


من در بازی های آسیایی تهران دیگر ورزش نمی کردم. آن سال به عنوان داور بین المللی تا بازی فینال قضاوت داشتم . بازی حساس بین کره شمالی و کره جنوبی هم به جنجال کشید اما برگزار شد ، درحالی که دو کشور رابطه خیلی سردی داشتند. درباره شیوه توزیع مدال ها هم ما دخالتی نداشتیم. از قبل از بازی ها ، درباره شیوه توزیع مدال ها تصمیم گیری کرده بودند و همه تیم ها هم پذیرفتند. آن موقع میزبانی را مجمع عمومی به کشور میزبان می داد چون هنوز شورای المپیک آسیا نداشتیم. هر کشوری که میزبان می شد ، از صفر تا 100 کار بر عهده خودش بود. قبلا شورای المپیک آسیا نداشتیم. این شورا در سال 1982 هندوستان شکل گرفت. شیخ فهد این شورا را بنا گذاشتن. ما در بادن بادن آلمان سنگ بنای این کار را گذاشتیم و در 1982 این اتفاق افتاد. در آن سال ها کشوری که میزبان می شد یک ستاد برگزاری می گذاشت. آنها قوانین را می نوشتند و در مجمع عمومی به تصویب می رسید. دکتر رسولی و دکتر نمازی زاده ، آقای وصالی ، آقای فروغی و نصیری و گنجی هم بودند که در آن دوران مسئول برگزاری بازی های اسیایی تهران بودند. دکتر نمازی زاده ، پدر همین امید نمازی است که مربی تیم ملی فوتبال و دستیار کارلوس کروش بود. آنها برای ورزش های تیمی تعداد مدال ها را افزایش دادند. شاهپور غلامرضا آن سال ها رئیس کمیته ملی المپیک ایران بود. او دنبال پست تشریفاتی بود و پز بودن در ورزش اما ورزش ایران دست آدم های ورزشی از جنس همین هایی که گفتم می گشت. مرد شماره 2 ورزش هم دکتر رهنوردی بودند. امثال شاهپور غلامرضا هم که حتی صندلی آی او سی داشت بیشتر دنبال پز داشتن کرسی در ورزش دنیا بود. آن موقع بازی ها را فقط کشور میزبان برگزار می کرد و کلی هزینه برای بازی ها باید می شد. ایران در 8 سال تاسیسات بازی ها را ساخت. مجموعه آزادی ساخته شد ، تمام ورزشگاه ها بازسازی شدند و شهرک دهکده المپیک که الان مردم در آن زندگی می کنند خوابگاه ورزشکاران آن بازی ها بود. از نظر امکاناتی هزینه زیادی شد و در مجموع بازی ها را خوب برگزار کردیم. برای این بازی ها ایران برای اولین بار چین را به بازی های آسیایی دعوت کرد. قبل از این چین به این بازی ها نمی آمد و ما برای اولین بار دعوت شان کردیم. یادم هست در همان بازی ها تیمور غیاثی ما توانسته از سد نی چی چین که قهرمان المپیک بود بگذرد و قهرمان پرش در آسیا شود. روز اختتامیه بازی ها بود ، چه روزی شد آن مدال ، یادش بخیر. ولی خلاصه هیات ایرانی تصمیم گرفته بود که برای این بازی ها به هر ورزش تیمی ، به جای یک مدال ، به اندازه تعداد بازیکنان اصلی مدال بدهند و هر نفر یک مدال بگیرد. این را باقی کشورها هم پذیرفتند ولی در اداوار دیگر این اتفاق نیفتاد. ایران از نفوذش استفاده کرد ، توانست این کار را بکند تا تعداد مدال هایش برود بالا. این طوری بود که ما توانستیم در این بازی ها موفق باشیم.

فرامرز آصف این بار نه به چشم یک خواننده لس آنجلسی


فرامرز آصف هم یکی از آنهایی بود که در بازی های آسیایی تهران مدال مهمی گرفت. من سال ها با او در اردوها بودم. ما تیم ژیمناستیک بودیم ، آنها دوومیدانی. ما تقریبا هم دوره بودیم  . همیشه اردوهای مان با هم بود. من ، غیاثی ، انتظاری خدابیامرز ، آصف و خیلی های دیگر از بچه ها معمولا تو اردوها در شیرودی با هم بودیم . تمرین که تمام می شد یک بن غذا به ما می دادند که باید پیاده از امجدیه می رفتیم تا میدان فردوسی . 50 متر بعد از میدان یک غذاخوری بود که پله می خورد و می رفت پایین. برای همین نسل ما ، همه با هم بودیم و رفقای صمیمی .برای همین من یکی مثل فرامرز آصف را خیلی خوب می شناختم. او پسر تحصیلکرده ای بود که مدارج تحصیلی را تا بالاترین سطح گذرانده بود. ورزشکار خیلی خوبی هم بود . البته همان موقع هم ته صدایی داشت و کارهای هنری را هم دوست داشت. گاهی هم برای ما می خواند. البته وقتی این ها می روند خارج ، جذب فضای آن فضا ها می شوند. به هر حال یک اتفاقاتی هم در آن سال ها افتاد.یکسری برخوردهای تند شد. این ها ورزشکار بودند ورفتند و بعد وارد فضاهای دیگری شدند. شاید اگر ما با رافت اسلامی بیشتری در راس ورزش کشورمان با قهرمان هایی از این دست برخورد می کردیم ، می شد خیلی ها مثل آصف را هم برگرداند همین جا و کاری کرد که مواضع شان عوض شود. واقعا همه آنها عاشق کشورشان هستند اما افتادند در مسیر دیگری. خودشان هم می دانند هیچ جای دنیا برای شان ایران نمی شود. این ها بچه های همین آب و خاک هستند. خودشان می دانند هیچ جا برای شان ایران نمی شود. این که بین مردم خودشان باشند ، مردم برای شان فریاد بزنند ، شان شان را حفظ کنند و دوست شان داشته باشند. خارج از ایران ، کسی آنها را نمی شناسد. آنها شهروندانی معمولی هستند. یکی مثل آصف در رشته ورزشی خودش یک سرمایه بود. من کاری به ابعاد دیگر زندگی او ندارم. اما دیدید چقدر هم برای ورزش ایران خوب شد و هم برای خود محمد نصیری که توانستیم او را دوباره برگردانیم. محمد آمد تا بین مردمی باشد که دوستش دارند. راستش باز هم می گویم شاید اگر آن اوایل انقلاب کمی حواس مسئولان ورزش  بیشتر جمع بود با رافت اسلامی بیشتری با افرادی مثل آصف برگزار می شد ، او و امثال او نمی رفتند خارج از کشور .

چطور فرزند امام راحل نگذاشت ورزش منحل شود

قبل از انقلاب ورزش پر بود از ژنرال هایی که برای ژست شهرت سیاسی وارد ورزش شده بودند ، همیشه معاونان ورزشی خیلی خوبی داشتند اما امثال وصالی را در ورزش داشتیم. آدم هایی که در فدراسیون ها داشتیم ، ورزشی بودند. آدم هایی مثل مکری و برومند اگرچه درجه داشتند ، اما ورزشی هم بودند. مثلا همین امکاناتی که خسروانی برای استقلال گذاشته اگر بود الان تیمی مثل ما این قدر مشکل مالی نداشت. همین حالا اگر از همه املاکی که تیم استقلال در تهران و سراسر کشور دارد ، تنها باشگاه تنیس استقلال را به تیم بدهند فکر کنم با درآمدهایش بتوانیم خودکفا باشیم. حالا شما حساب کن ما استقلال جنوب ، این مجموعه ورزشی اداره کل استان تهران ، ورزشگاه دیهیم که خرابش کردند و مترو ساختند و کلی اراضی دیگر در شهرستان های مختلف مثل اصفهان را داشتیم که همه آنها از اموال باشگاه استقلال و متعلق به ورزش کشور بوده که دیگر در اختیار وزارتخانه و این باشگاه ها نیست. یا مثلا همان مجموعه بولینگ عبده اگر در اختیار پرسپولیس بود و می توانست از آن درآمدزایی کند دیگر این تیم نیاز به فروخته شدن نداشت. خودش می توانست توسط خود فوتبالی ها اداره شود و هزینه هایش را در بیاورد. اوایل انقلاب باید مدیران وقت ورزش بهتر از اموال ورزش و این دو باشگاه ، بهتر حراست می کردند.

یک زمانی وزارت ورزش باید آینده نگری می کرد و این اموال مختلفی که ارگان های مختلف گرفتند را حفظ می کرد. اگر اموال و دارایی هایش را نگه داشته بود الان این وزارتخانه یکی از پولدارترین بخش های دولت می شد. یعنی دیگر نیازی به فروختن برند این تیم ها نداشت. دیگر این همه انرژی و دعوا سر این دو تیم هدر نمی رفت. می شد این دو باشگاه را به کلوب هایی با قدرت جهانی تبدیل کرد و با آنها به ورزش ایران افتخار کرد اما این اتفاق نیفتاده و دارایی های این تیم ها به بخش های دیگری داده شده و همه باید مدام کاسه چه کنم دست مان باشد. مدام دنبال این اسپانسر یا آن یکی اسپانسر باشیم. مدام باید جواب طلبکار بدهیم و اصلا پولی نمی ماند برای هزینه در تیم های پایه . برای داشتن آکادمی یا انجام کار آموزشی. این هم میراثی است که از گذشته به جا مانده. ما الان یک میلیون دلار بدهی خارجی داریم. البته از حق هم نگذریم که با آن فضایی که در ابتدای انقلاب وجود داشت . خوشبختانه همان ابتدای انقلاب ، حضرت امام ره خیلی خوب با ورزشکاران برخورد کردند. چه در قم و چه در تهران ، بارها ورزشکاران هم توانستند به دیدارشان بروند. ایشان با آن جمله کلیدی من ورزشکار نیستم اما ورزشکاران را دوست دارم سبب شد تا نگاه ها عوض شود. به هر حال ورزشکار بودن سید احمد آقا هم خیلی کمک کرد تا ورزش لطمه نخورد. ایشان چه در بیت حضرت امام ، دیدارهای مهمی با قهرمانان هماهنگ کردند که نمونه اش همان دیداری بود که حضرت امام با محمد نصیری صحبت کردند و از قهرمانی هایش تعریف کردند یا در مقاطع دیگری در شورای انقلاب ، سید آحمد اقا در برابر افکار تندی که آن اوایل علیه ورزش وجود داشت ایستادند تا ورزش در ایران با وقفه روبرو نشود. اصلا آینده ورزش ما در همان زمان شکل گرفت. اگر آن حمایت ها در سال های 57 تا 59 از ورزش نمی شد ، شاید شرایط مان خیلی دشوار می شد.

گناه را نمی توان گردن امثال شاه حسینی انداخت

آقای شاه حسینی دور از ورزش نبود. او با مرحوم طالقانی خیلی نزدیک بود. او خودش هم بسکتبالیست بود ، این طور نبود که آدمی ناآشنا با ورزش را برای تشکیلات ورزش بگذارند. اگر الان برگردیم به آن تاریخ ، می شود یکی مثل شاه حسینی یا دیگران را محاکمه کرد و متهم به کم کاری. ولی این انصاف نیست.باید دوره مدیریت او را در ظرف زمانی خودش دید. در سال های ابتدای پیروزی انقلاب. هنوز دولت مستقر مرکزی مشکلات و تهدیدهای زیادی داشت. بقایای رژیم سابق بودند و کارشکنی می کردند ، کشور مشکلات مالی زیادی داشت. مشکلات امنیتی داشتیم و خیلی از مسائل دیگر . به نظرم اگرمنصفانه نگاه کنیم یکی مثل آقای شاه حسینی هم برای ورزش مان کم زحمت نکشیده اند. تازه این مشکلات داشت حل می شد که جنگ شروع شد. کلی از جوان های قهرمان ما رفتند و شهید شدند ، مجروح یا مصدوم شدند .شدند شهید زنده. یکی مثل مرادعلی شیرانی را برای تان مثال می زنم . بچه ای که من از نزدیک می شناختمش. یک شیرمرد اصفهانی . بچه مسلمانی که دانشسرای عالی ورزش را رها کرد چون می گفت مسائل مربوط به حجاب آنجا رعایت نمی شود و نباید این قدر زن و مرد در هم باشند. ان سال ها این چالش ها بود. دیدید که در دانشگاه ها چاره ای پیدا نکردند غیر از انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه ها ، یا در آموزش و پرورش همین طور. در ورزش هم اتفاقات این شکلی داشتیم. ولی چیزی که به ما لطمه زد ، به ورزش مان لطمه بزرگی زد ، در آموزش و پرورش اتفاق افتاد. این ادغام معاونت تربیتی و پرورشی با معاونت ورزش که باعث شد یک سری جوان که ورزش را نمی شناختند مسئول ورزش بچه های مردم بشوند و کارشان را هم درست انجام ندادند. کلی فقر حرکتی ایجاد شد و کلی مشکلات دیگر . آن یکی از بدترین تصمیم ها در ورزش ایران بود که لطمه بزرگی زد. این ها حاصل همان فضای بی اعتمادی اوایل انقلاب به ورزش بود. اصلا تفکر ی که بخواهد آینده نگری کند وجود نداشت.

شاهپور غلامرضا ایران را از المپیک محروم کرد

در سال 1980 ما نمی توانستیم به المپیک برویم. بلافاصله بعد از انقلاب ، آقای شاه حسینی یک مجمعی درست کردند تا کمیته ملی المپیک ایران ادامه حیات بدهد. آنها صورت جلسه ای به آی او سی فرستادند و اعلام موجودیت کردند اما کمیته بین المللی المپیک این مجمع را صوری تشخیص داد. متاسفانه عده ای از درون ایران نامه زدند و گفتند این کمیته صوری است. من آن آدم ها را هم می شناسم اما درست نیست که الان اسمیبگویم. نامه آنها دستاویزی شد برای شاهپورغلامرضا که اگرچه از ایران فرار کرده بود اما هنوز کرسی آی اوسی را داشت. او از نفوذش استفاده کرد و توانست ورزش ایران را در آن سال تعلیق کند تا ما نتوانیم به بازی های المپیک 1980 برویم. این هم ارتباطی به تحریم از سوی ما نداشت و در حقیقت ما تعلیق شده بودیم. ولی مسئولان وقت ورزش تصمیم گرفتند بگویند ما بازی ها را تحریم کردیم که حقیقت نداشت. ما سال 1980 اساسنامه ای را مصوب کردیم که آقای متقی ، مرحوم فکری و خانم شهبازی به مقر آی او سی بردند اما موفق به حل مشکل نشدند اما چند مدت بعد از این آقای داودی ، من و دکتر خیام باشی رفتیم و با مادام برلیو که دبیر وقت کمیته بین المللی المپیک بودند دیدار کردیم. بخشی از حرف های مان را پذیرفتند و بعد در اجلاس بادن بادن آلمان توانستیم مشکل تعلیق را حل کنیم و کمیته ملی المپیک ایران رسما کار بین المللی اش را شروع کرد. اگر نه حمله شوروی به افغانستان دلیل نرفتن ما به المپیک نبود.  البته آن اوج انقلاب و آن شور انقلابی که نشات گرفته از افراد دور از ورزش بود سبب شد که این ها به یک باور تبدیل شود. البته حقیقت این است که دولت موقت آقای بازرگان هم واقعا ورزش در اولویت هایش نبود. از بین تیم دولت موقت تنها یک نفر بود که خیلی به ورزش اشراف داشت و تلاش های زیادی هم کرد. او هم مرحوم سید صادق طباطبایی بود که هم زبان می دانست ، هم به اهمیت ورزش در صدور پیام انقلاب آگاهی داشت و چون مکاتبات بین المللی را می دانست در ماجرای حل مشکل تعلیق مان از سوی کمیته بین المللی المپیک هم کمک های زیادی کردند. خدا بیامرزدشان ، ایشان هم که به تازگی به رحمت خدا رفتند. ایشان و سید احمد آقا خمینی به واقع اشراف کاملی به ورزش داشتند.

قصه مراد علی شیرانی شجاع و سدی که شکست

شرایط جنگ طوری بود که نمی شد انتظار بیشتر از این داشت. بیشتر قهرمان های ما رفتند جبهه. من مدیرکل دفتر امور مشترک فدراسیون ها  بودم در آن سال ها و یادم هست همه استخرهای ورزشی را تبدیل کرده بودیم به محل آموزش غواصی رزمنده ها یا خیلی از استادیوم های مان شده بودند پادگان آموزشی یا محل نگهداری اسراء اولویت کشور در آن سال ها دفاع از خاک مان بود و طبیعی بود خیلی از اتفاقات دیگر مثل ورزش در سایه قرار بگیرند. روزی که مرادعلی شیرانی مجروح شد ، مادرش و همسر من این بچه روی دوش شان بود ، از این بیمارستان به آن بیمارستان می بردیمش تا حالش خوب شود. او هم شیرمردی بود که توانست آن جراحات را تحمل کند و هنوز هم با مجروحیتی که دارد ، روزی 2 تا 3 ساعت ورزش می کند و یک الگوی اخلاقی برای ورزش ماست. ولی حتی مرادعلی را گذاشتند رئیس فدراسیون کشتی. او خدمات زیادی در کشتی داشت. سد مبارزه با امریکایی ها را شکست اما خودش قربانی شد. مسئولان وقت ورزش چون با او مشکل داشتند به همراه گروهی از رسانه ها جوی را ایجاد کردند و دولت آقای موسوی هم با دخالتی آشکار در دوره آقای درگاهی ، او را برگنار کرد. یادم هست آنها مسابقات جهانی داشتند در آلمان که مرادعلی تصمیم گرفت بچه هایش با آمریکایی ها کشتی بگیرند و انصافا همه بچه های تیم توانستند آمریکایی ها را ببرند. بعد از برگشت تیم اما گفتند او چرا با آمریکا کشتی گرفته. همان جو احساسی که گفتم بود. می گفتند نباید با آمریکا ، روسیه ، آفریقای جنوبی و ... مبارزه کرد. حالا ماجرای رژیم اشغالگر قدس فرق داشت چون ما آن کشور را به رسمیت نمی شناختیم اما اگر قرار بود با بقیه کشورها هم بازی نکنیم که اصلا برای چی اعزام می شدیم؟ این ها رفتارهای غیر ورزشی بود که لطمه می زد. مرادعلی جلوی شان ایستاد و حذف شد.

خودمان توکل را عزل کردیم تا یک عراقی رئیس شود!


من کاری به مسائل سیاسی ندارم اما شیخ فهد خدمات بزرگی به ورزش داشت. او ورزش آسیا را از حالت آنارشیست در آورد. او و ژنرال مهتا کار بزرگی کردند که این شورا را تشکیل دادند. او یک عاشق ورزش بود و ورزشکار و سنگ بنای درستی گذاشت. واقعا دنبال سهم دهی به اعراب نبود. همه کشورها در ابتدا با هم سهم گرفتند. مشارکتی پیش رفتند. در همان زمان ما کرسی داشتیم . من شدم رئیس کمیته اطلاعات و آمار شورای المپیک آسیا که هنوز هم این کرسی را دارم. آقای دکتر سجادی عضو کمیته ملی شدند و دکتر خرمی هم عضو کمیته فنی. البته در سال های بعد این کرسی ها را از دست دادیم. اساسا ما ایرانی ها از سرمایه های مان استفاده نکردیم. همان سال ها دکتر توکل رئیس کشتی آسیا بود اما این قدر خودمان برایش کارشکنی کردیم که این کرسی را از دست بدهیم. مشکل توکل این بود که مدلش با ما فرق داشت و آن زمان گروهی با او مشکل داشتند. ما او را پایین کشیدیم و در همان بحبوحه جنگ «حقی» عراقی کرسی ایران را که خودمان از دستش دادیم ، گرفت. یک عراقی شد رئیس کشتی آسیا ، عراق که اصلا کشتی ندارد! به نظرتان این برای مان یک برد بود یا یک شکست؟ از این اشتباهات زیاد داشتیم. بعدا دوباره رفتیم دنبال همین آدم ها . امثال توکل و کدخدازاده را برگرداندیم که عاشقان ورزش و کشورشان بودند نه افکار سیاسی. ما اگر آن اشتباهات را نمی کردیم ، این قدر از نبود مهره های اثرگذار در تشکیلات بین المللی ضربه نمی خوردیم. همه دیدیم در المپیک لندن چطور برای نداشتن کرسی ضربه های سختی خوردیم.

 قصه شیخ فهد و پسرش  

شیخ فهد در جنگ با عراق ، تنها عضو خاندان کویتی بود که شهید شد. او خدمات زیادی به ورزش کرد. او همیشه می گفت ما هیچ وقت از ایران لطمه نمی خوریم چون ما یک رگه ایرانی مادری داریم اما از عراقی ها می ترسید و آخرش هم در ار حمله عراقی ها به شهادت رسید. بعد از او پسرش راه پدر را ادامه داد. شیخ احمدالفهد  از سیاست کویت جدا شد و چسبید به ورزش . به رغم حرف هایی که می گویند ، خیلی تلاش کرد که به ایران و دیگر کشورهای آسیایی کمک کند. در مجموع انسان مثبتی است. البته همیشه عاشق فوتبال بوده و کلا خیلی دوست داشت که در فوتبال باشد. یادم هست همیشه دوست داشت که نایب رئیس فیفا باشد. فوتبالیست های تکنیکی ایرانی مثل علی پروین خودمان را هم خیلی دوست دارد. او الان رئیس آنوک اتحادیه کمیته های ملی المپیک است و آرای زیادی دارد. به نظرم اگر اراده کند به سادگی می تواند رئیس فیفا بشود. شنیدم این بار برای تشکیلات فوتبال آسیا کاندیدا شده است. او دارد به سمت فوتبال می رود و به نظرم موفق هم می شود. در ماجرای تعلیق رشته های المپیکی مام ، آی او سی یا شورای المپیک آسیا مقصر نبودند. مشکل از تصمیمات احساسی خود ما بود.  یکبارشیخ احمدالفهد در ماکائو با علی آبادی و عباسی جلسه ای گذاشت. می خواست شرایط را ترسیم کند که ورزش مان تعلیق نشود. آنجا آقای عباسی مقایسه ای درباره بزرگی و کوچکی کشور کویت کرد و حرف هایش طوری بود که باعث شد شیخ احمد سیگاری روشن کند و با عصبانیت بکشد. خب باید از این حساسیت زایی ها پرهیز کنیم چون حاصلی برای ورزش مان ندارد.

درباره کروش

درباره کروش من نکاتی دارم . انتقادهایی هم دارم که به نظرم برای خودم باید بماند. ولی یادمان باشد همیشه نظر مردم باید مهم باشد. الان اگر مردم می خواهند او بماند باید این خواسته لحاظ شود اما اساسا ما نیاز به این داریم که یکسری نکات را در فضای کارشناسی بررسی کنیم. اتفاقا چند وقت پیش دیدم کروش در مصاحبه با خود شما گفته بود که نمی خواهد یکی از آنهایی باشد که به فوتبال ایران لطمه می زند. به نکته مهمی هم اشاره کرده بود که بهتر است خود شما روزنامه نگاران به آن توجه کنید. او درست می گوید. این قدر نباید غرق در آدم ها باشید. فقط از کروش یا آن یکی مربی می نویسید انگار هیچ اتفاق دیگری در ورزش مان نمی افتد . این نگاه افراطی و جانبدارانه یا از آن طرف منتقدانه به ورزش لطمه می زند. باید به هر چیزی به اندازه اش پرداخت و البته یادمان باشد که باید نظرات کارشناسان را درباره مشکلات هم توجه داشت .


 
  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا