محمدرضا قانع عزآبادی

چند روز پیش با آموزش یکی ازدوستان با فناوری نوین وی چت آشنا شدم (برای آن دسته از عزیزانی که با وی چت آشنائی ندارند مختصر بگویم وی چت نرم افزاری است که درگوشی تلفن همراه نصب می شود و کاربر می تواند پس از اتصال به اینترنت با افراد دیگری که این نرم افزار را درگوشی خود دارند بدون هزینه ، ارتباط کلامی ، متنی وتصویری برقرارکنندبا نصب برنامه  کسانی که به این نرم افزار متصل هستند وشماره آنان دردفتر تلفن شما باشد به شما نشان داده می شود )

گفتگو را با این عزیز آغاز کردم و هنوز قدم های اول کاربود که به یک گروه با نام "آبادیمان  "دعوت شدم  گروه متشکل بود از 15 ، 16 نفرازجوانان محل که برخی در ده بودند ، دیگری دریزد ، آن یکی درکرمان ، سومی در شیراز ، آن عزیز دانشجوی اصفهان والی آخر ولی لحظه به لحظه با هم درارتباط کلامی ، تصویری و متنی بودند

عزیزی از وقایع لحظه ای روستا گزارش می کرد وصدای اذان مأذنه مسجد را به گوش همه می رساند ، دوستی با هم کلاسی خود از درس ومشق می گفت ، بذله گوئی جک می فرستاد والی آخر ،  اندکی گذشت تا فهمیدم البته گروه برای خودش  قوانین ومقرراتی دارد و به این توصیه اسلام عمل شده است که هرجا چند نفر با هم شدید یک نفررا به عنوان رئیس انتخاب کنید این گروه هم برای خودش رئیس ، نایب رئیس ، مسئول روابط ، عضو و...دارد

با ورود وعضویت یک فرد همه به تکاپو می افتند و خیرمقدم ها با اشکال گوناگون آغازمی شود و افراد به هم پیوند می خورند

ساعاتی را با این گروه بودم و احساس می کردم همه این عزیزان درکناردیوار قلعه ابادی جمع هستند و با یکدیگر گفتگو می کنند ودرمباحث شرکت دارند

به یاد آنروزها افتادم ، آن ایام دورتر حتی خبری از برق هم نبود زمستان که ازراه می رسید دیواربلند قلعه بعد از نماز ظهر وعصر میعادگاه پهنا نشینان بود خدا بیامرزد همه گذشتگانی که نسل درنسل  برپهنای دیوار جای می گرفتند وصحبت ها درهمه زمینه ها گل می انداخت که قبلا درموضوع "سابات پاتوق های تابستانی "مفصلا به آن پرداخته ام

شوخی ها پهنا نشینان آن روزها نیز متفاوت بود یکی از شوخی ها ی که افراد مسن با هم داشتند درخصوص نوبت مردن بود آخر آن روزها مردن ها هم سنتی بود واز سرطان ، تصادفات وسکته و... خبری نبود  وبرسر این موضوع با هم شوخی ومناظره وگاه مشاجره می کردند و شوخی هم با این عبارت آغاز می شد  "حالا کلید دست کیه " یعنی نوبت مردن کیست ؟ !!!

بعضی ها که ازمردن می ترسیدند عکس العمل های دیدنی داشتند وآنهایی که بی خیال تر بودند چه شوخی ها که نمی کردند وچه وصیت های طنزی که دراین میانه مطرح نمی شد .

بگذریم ما که کوچکتر بودم کارمان جمع کردن هیزم بود وافرادی هم متخصص روشن کردن آتش ، آفتاب که کم سو تر می شد آتش جان می گرفت وبزرگترها نماز مغرب خوانده یا نخوانده راهی خانه می شدند و ان زمان ، جولان اتش بازی و شیطنت گروه جوان ونوجوان بود

مشتری ها این آتش، گاه تا نیمه شب هم از آن مواظبت می کردند هرچند هرچه از شب می گذشت حلقه  نشینان این جمع گرم کمتر وکمتر می شد

خانه ها خاموش بود ، از تلویزیون ، اینترنت ، چت ، بازی های متداول امروزی خبری نبود . روشنائی خانه به گردسوز بود وآنها که تمولی داشتند لامپا و چراغ پریموس !!!

اگر سرما سوز می کرد بازار دوستان کساد می شد واقامت اجباری درزیر کرسی ها را بدنبال داشت و هنوز ساعتی از شب نگذشته بود که روستا به خواب می رفت وجوانان ونوجوانان در رویاهای شیرین خود خواب اناق های روشن با برق وبخاری می دیدند

اثری از اثار این ارتباطات نبود وکسی هم به فکر ش نمی رسید که با گذشت کمتر ازنیم قرن ، دنیا این گونه پیش برود .

ارتباطات لاک پشتی بود ، از ارسال پیام با چاپار قدیم گرفته تا پیام رسانی های شخصی و نامه رسانی های پست وتلگراف .دراین زمینه ذکریک جریان خالی ازلطف نیست و آن هم درمورد سرعت پیام رسانی  ان روزها ،  آورده اند یکی از بزرگان آبادی می بایست پیام مهمی را برای یکی از صاحب منصبان دریزد که 6 فرسنگ فاصله داشت ارسال کند واز مردم آبادی سوال کرده بود چه کسی می تواند این پیام را درکمترین زمان ببرد وجواب بیاورد .علی حسین زین العابدین امین که بعدها به همین سبب به "علی فلفلی  "شهرت یافت .متقبل این اطلاع رسانی می شود وصبح به یزد می رود و  قبل از غروب افتاب جواب می آورد ورکورد ارتباط آن روز را می شکند و به "فلفلی (زبروزرنگ ) شهره می شود

براستی فلفل امروز کیست ؟ وچگونه باید از این فناوری های نوین بهره برد ؟ آیا دیدارهای  چهره به چهره  ، رفاقت ها بی غل وغش ، نظارت ها بی واسطه ، آموزش ها ساده ، ابزار ها ابتدائی وصدالبته مشکلات  فراوان دیروز را باید فراموشی کرد؟ وجوانان امروزی را از زندگی دیروز بی خبرگذاشت ؟ا

چگونه باید فرهنگ استفاده از این فناوری ها را به فرزندانمان بیاموزیم ؟ وظیفه پدران ومادرانی که خود دراین زمینه آگاهی ندارند چیست ؟

چه کنیم که از دنیای امروز وامکانات آن درست استفاده کنیم وخدای ناخواسته این فناوری آفت جانمان ، زندگیمان وبلای خانمان سوز فرزندانمان نشود ؟

مطلب این صفحه را به زبان دلخواه خود ترجمه کنید

 
  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا