مقدمه

ذوق سليم، سليقة لطيف، احساس خلاق، ادراك فعال، روح حساس، و عاطفة بارور را اگر به همراه زيبايي و زيباشناسي ذاتي در يك جمله خلاصه كنيم، جامع و مانعي مي‌شود از هنر غني و مجرد ايراني، اين تعريف شايد در نزد برخي از كارشناسان راه خلاف واقع وغلو را پيموده باشد اما در حقيقت اگر به خوبي مشاهده كنيم هر يك از اين عوامل و ابزارهاي معنوي و مادي را مي‌توان در جزء جزء نقش و نگارهاي ريز و ظريف دكوراتيوي كه به منظور آذين و آرايش آثار هنري ايراني بكار رفته‌اند در كالبدي جامع و فراگير مظاهر هنري، به خوبي و به وضوح نمايان است، مشاهده نمود. به واقع ادراك صحيح هنر خلاقة ايراني مستلزم تبيين همين مفاهيم مستتر در جوهر آثار خواهد بود. ذوق و خلاقيت هنري جوامع مختلف از سنن و آداب و بينش‌هاي فرهنگي و سوابق تاريخي و محيط طبيعي آن اقوام ريشه و الهام مي‌گيرد و غالباً اتفاق مي‌افتد كه يك قوم به جهت تبهر و مهارت جانانه‌اي كه در زمينة يك يا چند رشتة خاص از هنرهاي چندگانه (به ويژه هنرهاي سنتي، دكوراتيووتزئيني) تبلور و نمود يافته است، رقابت و برابري ديگر اقوام در آن زمينه‌ها با ملت فوق الذكر كاري عبث و بيهوده خواهد بود. اگر نخواهيم تمامي هنرهاي، هشتگانة معاصر و ديگر مظاهر ذوقي اقوام مختلف را مورد بررسي قرار دهيم و اگر تنها در يك مورد كار تحقيق و تفحص در جريان پيدايش، رشد و بالندگي هنري خاص را پي گيري كنيم و آن زمينه لزوماً موضوعي باشد كه عموميت بيشتري دارد يعني تقريباً نزد تمامي انباء بشري از گذشته‌هاي دور تاكنون جلوه گر ذوق و سليقه زيبايي دوستي باشد؛ مي‌توان هنرهاي صنعتي و صنايع دستي را ذكر نمود. هنرها و صفاعاتي كه در سرزمين كهن ايران به مرور زمان و در طي ساليان طولاني كه هم اكنون به يك چشم همزدني مي‌ماند، آنچنان راه كمال و ترقي را پيموده است كه بي اغراق هم چنان بي رقيب بر پهنة اين گونه از هنرهاي ممالك گوناگون مي‌درخشد و تجلي مي‌كند. دلايل اين شكوفايي و درخشش هميشگي را مي‌توان علاوه بر بالا بودن ميزان مهارت و استادي و همين طور ويژگي‌هاي ذاتي و حس زيبايي دوستي ايراني، طبع لطيف و روحاني هنرمند ايراني ذكر نمود زماني كه استاد كار بنا به هنگام كاركردن بر روي قسمتي از بنا يا استادكاري كه در گوشة خلوتي از يك مكان متبرك با صبر و تأني مثال زدني سرگرم نقش اندازي ديوار بوسية گچ‌بري، آينه كاري، كاشي و... مي‌باشد و زماني كه بهترين و زيباترين تجلي گاه‌هاي هنري دستي و معماري ايراني عجين و همراه با بهترين و زيباترين مظاهر ذهني و عاطفي از همين دين و آئين و مذهب يكتاپرستي‌اش باشد مسلم است كه هر چه دارد چون جان در طبق اخلاص مي‌گذارد. تا نه تنها يك اثر زيبا و دل انگيز مادي بلكه اثري سرشار و مملو از روح و جان الهي را خلق و ابداع نمايد و نسل به نسل به جاي اينكه به دين و مرامش در خدمت تعالي و ترقي او باشد او نيز در پيشرفت و گسترش آن به نوبة خود سهم و نقش ايفا مي‌كند. در اين ميان علاقه و پيوند عاطفي كه عموم مردم ايران با هنرها و ميراث‌هاي هنري و فرهنگي خود برقرار نموده‌اند به حدي بوده كه علاوه بر كمك به جريان رشد و تعالي هنرها، سبب ماندگاري آنها نيز شده است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

هنر پيش از تاريخ

هدف تاريخ هنر عبارت است از شناخت و ارزيابي هنر از هر زمان و مكاني كه آمده باشد. هنر و تاريخ تنها در عرصة فرهنگ اين چنين در كنار هم قرار مي‌؛يرند. هر اثر هنري رويدادي است پايدار؛ اين اثر متعلق به هر دوره‌اي كه باشد، تا مدت‌هاي مديد پس از روزگار خويش باقي مي‌ماند و به حياتش ادامه مي‌دهد. اثر هنري همزمان يك شيء و يك رويداد تاريخي به شمار مي‌آيد.

قدمت تمدن و فرهنگ در خطة فلات ايران به چند هزار سال قبل از ورود آريايي ها باز مي گردد.

اقوام آريايي، احتمالاً از اوايل هزاره اول ق.م در فلات ايران ساكن شده و نام خود را بر آن نهادند

واژه ايران مشق از صورت قديمي آريانا، يعني سرزمين آريايي هاست. بنابراين تاريخ هنر ايران آثار مصنوعي را از دوران هاي ما قبل تاريخ تا سده هاي اخير در محدوده اين سرزمين وسيع در بر مي گيرد. هنر ايراني داراي ويژگيهاي ماندگاري است كه آن را از

ساير هنرهاي جهان متمايز و مشخص مي سازد.

 اين سرزمين وسيع در بر مي‌گيرد. هنر ايراني داراي ويژگيهاي ماندگاري است كه آن را از ساير هنرهاي جهان متمايز و مشخص مي‌سازد.

هنر در نخستين سالهاي اسلام

آغاز دوران اسلامي را در تاريخ هجرت حضرت محمد (ص) به مدينه كه در 622 ميلادي اتفاق افتاد حساب مي‌كنند. اندكي بيش از بيست سال پس از آن تاريخ مسلمانان سوريه و مصر را از امپراتوري بيزانس وارث سرزمين رومي‌ها و شكوه و افتخار مردم روم، با از دست دادن دو ايالت بزرگ خود را از پاي در آمد، و نيروي عظيم ايران كه طي چهارصد سال مانع پيشروي رومي‌ها به سوي سرزمين‌هاي شرقي بود يكسره مقهور سپاه اسلام گرديد. گرچه ظهور اسلام آغاز مرحله‌اي تازه و بي‌نهايت مهم را در تاريخ جهان به ثبت رسانده است، ايالات فتح شده بيزانسي و شاهنشاهي فرسودة ساساني، ميراث فرهنگي عظيمي برجاي گذاشت كه تأثير آن تا چندين سدة بعد در جهان اسلام دوام يافت. در واقع تاجايي كه به هنر مربوط مي‌شد اين هر دو در ايران ميراثي بنيادي بود و اهميت آن در ابتدا فقط با اعمال نفوذ تفكر سامي و بعدها تا انداز‌ه‌اي كه سبك شيوة غيرتصويري شرق ايفا مي‌كرد، برابري داشت رواج اين گرايشهاي گوناگون و متفاوت، با پذيرفتن خط عربي كه يكي از انواع آن پيش از هر چيز ديگر عامل سبكي ممتاز در هنر جهان اسلام شد با هيچ يك از عوامل ويژة نژادي يا سياسي درون خود برخورد نكرد، مگر با وابستگي‌هاي عقيدتي، خلفاي راشيدين در مدينه مستقر بودند، ولي خيلي زود معلوم شد كه اين شهر گرچه به عنوان مركز ايمان مذهبي جايي مطلوب بود، ولي براي پايتخت اداري دولتي كه ظرف دو دهه به امپراتوري عظيمي تبديل شده بود چندان مناسب نيست. و آن گاه كه گروهي از مردم به اقامت در يك محل عادت كرده، زندگي فرهنگي با شرايط شهري و شهرنشيني به وجود آورده بودند ديگر امكان نداشت كه زندگاني كهنه اعرابي كه بر اساس تنوع طلبي و تا حدود زيادي بر پايه سودجويي ناشي از غارتها و چپاولهاي همسايگان ثروتمند و شادكام خود بنياد شده بود ادامه يابد در نتيجه پايتختي نوين و روشي تازه براي گذراندن حيات امري ضروري شد.

كيمياگران ايراني و اكتشافات آنان پيرامون رنگ و رنگسازي

با مطالعه شرح حال دانشمندان علم شيمي در جهان غرب و جهان اسلامي (مشرق زمين) و با مطالعه اكتشافات و تحقيقات آنها در زمينه مواد معدني براي رنگ سازي و ظروف و مواد آلي شيميايي و دارويي معلوم گرديد كه صنعت رنگ سازي ايران نيز مرهون زحمات دانشمندان علم شيمي در دوران قبل از اسلام و بعد از اسلام بوده است و كيمياگران كه در حقيقت اساتيد و علماي شيمي محسوب مي‌گرديده‌اند سهم به سزايي در اين مهم داشته‌اند. در بررسي اشياء يافت شده مربوط به زمان تيموريان كه با سبك و تكنيك مغولي همراه مي‌باشد، ظروف بدون لعاب كه داراي خمير نخودي رنگ است و گروهي از آنها داراي نقوش كنده‌كاري شده مي‌باشد مربوط به اواخر دوره ايلخانيان كشف و حفاري شده است. اين ظروف اغلب خمير قرمز و يا نخودي رنگ شوده و با رنگهاي سبز، زرد، قهوه‌اي، فيروزه‌اي بر روي لعاب شفاف‌ تزئين شده و نقوش هندسي و گياهي دارند كه با رنگ سياه بر بدنه ظرف نقاشي گرديده است. ارنست گروبه Ernest Groubee باستان‌شناس و مورخ مشهور عقيده دارد براي اولين بار در دوران خلفاي عباسي به ظروف آبي و سفيد مواجه مي‌شويم كه در قرن چهارم ميلادي به اوج خود رسيده بوده است. ساخت اين نوع ظروف در اواخر قرن هشتم هجري قمري دوباره در سوريه و ايران متداول گرديده است و عمدتاً رنگ آبي كبالت در چين در دوره سلسله مينك معمول بوده و در قرن چهاردهم ميلادي به بعد از چين به اروپا و ايران صادر شده است وبعدها در ايران ساخته شده‌اند.

ارنست گروبه عقيده دارد كه ظروف سبز رنگ باستاني‌تر از قرن 14 و 15 ميلادي يعني مربوط به قرن هفتم و هشتم هجري قمري مي‌باشد و ظروف سفيد و آبي مربوط به قرون هشتم و نهم هجري قمري مي‌باشد. از دوره تيموريان نقوش به رنگ سياه و آبي در زير لعاب ديده مي‌شود و مواد اوليه سفال گِل رس مي‌باشد و در دوران صفويه مواد اوليه مخلوطي از سيليس و شيشه است كه داراي نقوش اژدها گل شقايق و ابرهاي پراكنده بوده و تزيين شده‌اند و نيز ظروف آبي و سفيد تا قرن 13 هجري در ايران ادامه داشته است. از بناهاي تيموري كاشي شش ضلعي و مدور و لوزي شكل داراي لعاب فيروزي يا سفيد در آن به جاي مانده است. كه با رنگ يا خطوط طلاي به صورت گل و برگ تزيين يافته‌اند و كاشي‌هاي ملون معروف به قازمقازي در زمره آنها ديده مي‌شود (توضيحاً قازمقازي نوعي تلألو است كه با رنگ مخصوص صدف مانندي مي‌درخشد). از تجزيه و تحليل مواد به كار رفته در صنايع دستي ايراني كاملاً درك و استنباط مي‌شود كه كيمياگران كه اساتيد مسلم علم شيمي بوده‌اند در تهيه مواد رنگين سهم به سزايي داشته‌اند چنانكه: ابوبكر محمدبن ذكرياي رازي، ابوريحان بيروني، جابربن‌حيان بن عبدالكوني كه دانشمند اخير الذكر (جابر) افتخار نثاگردي حضرت امام صادق عليه السلام را داشته است و ابوعلي سينا از جمله شخصيت‌هاي علمي بوده‌اند كه به بشريت خدمت كرده‌اند و آنها با اكتشافات خودشان استادان رنگ سازي و رنگسازي را قدرت بخشيده‌اند. دانش كيميا chemistry در اسلام از يكسو به صورت فلزشناسي و داروسازي و از سوي ديگر به صورت عمل نيمه فيزيكي Eclectic تجلي نمود و آنها موفق به كشف عده‌اي از عناصر و مواد شيميايي جديد گرديدند. مسلمانان كه در شيمي صنعتي و شيمي پزشكي و كاني شناسي صاحب تحقيقات و تجارت بودند كارشان در زمينة قندسازي، كاشي سازي، چيني سازي ساختن شيشه‌هاي رنگي و كاغذ سازي و بسياري ديگر از رشته‌هاي صنعتي توسعه يافت. آنها انواع مرغوب‌ترين كاغذهاي الوان در (رنگين) را ساختند. از تهيه خمير كاغذ و سفيد كردن خمير كاغذ و باردادن به آن با چسب و رنگ كردن كاغذ اطلاع كافي داشتند. كاغذ سليماني، كاغذ طلحي، كاغذ لوحي، كاغذ فرعوني (كه مرغوب‌تر از پاپيروس مصر بود) و كاغذ جعفري و منصوري و صالحي و اقسام ديگر را به بازارهاي جهان عرضه نمودند.

كشف صمغ موديا كه مخلوطي از هيدروكربورها (Hydrocarboms) مي‌باشد و كشف خواص فيزيكي و شيميايي پارافين طبيعي ozokerit و آسفالت طبيعي Asphalt (كه نوعي فيرمتراكم و براق و بي‌شكل و با رنگ قهوه‌اي و سياه بوده است) توسط ابوريحان بيروني شيميست عاليقدر، و نيز عمل تقطير نفت سياه و تجزيه آن به نفت سفيد و سياه توسط ذكرياي رازي از اهم مسايل دانش كيمياگري بوده است.

شاردن سياح فرانسوي كه در سال 1631 ميلادي برابر با 1050 هجري به ايران مسافرت نموده نوشته است: در ايران نفت سياه و سفيد را در پوشش رنگ به كار مي‌برند و نوشته است سرانجام در ايران روغن يافت شده و براي ساختن رنگ همانگونه كه ما مي‌سازيم به كار مي‌برند. ايرانيان از تركيب برادة طلا Au3+ و سولفوره نقره SAg2  و فلز مس Cu++ و براده الماس C4+ شيشه‌هاي مرغوب مي‌ساخته‌اند كه به عنوان جواهر كاربرد داشته‌اند در ساختن دلبرباي بدلي كه امروزه آون تورن ناميده مي‌شود از مخلوط كردن شيشه با روغن تخم مرغ و ساير روغنها و يا مواد آلي و مس با عمل احياء در محيط مناسب انواع شيشه‌هاي اوتتورين (دلربا) را درست مي‌كردند كه از تجربيات رازي شيميست عالي مقام ايراني بوده است. ايرانيان در دوره نهضت و تمدن اسلامي با افزودن اكسيد قطع استاتيك اسيد sho2 به لعاب چيني و كشيدن رنگهاي آبي، ارغواني، زرد، سبز بر روي لعاب نپخته كه احتياج به قدرت و اطمينان صنعتگر هنرمند دارد عملاً صنعت لعاب صنعت لعاب دادن را انجام مي‌دادند و استعمال رنگهاي فوق الذكر نشان مي‌دهد كه صنعتگران اسلامي ايران در اين صنعت بخوبي از خواص اكسيد فلزات براي رنگ كردن لعاب چيني اطلاع كافي داشته‌اند. جابرابن حيان شيميست مشهور و مجريي بوده است. او براي اولين بار جوهر شوره (اسيد نيتريك) را از تقطير زاج سبز SO4 cn و شوره No3k به دست آورد تهيه شنگرف يا شنجرف كه به زبان لاتين سينا بر نام دارد و به فرمول Hgs مي باشد از دانش اين استاد بزرگوار است. تهيه سفيد آب سرب (مخلوط هيدرات و كربنات سرب) به فرمول pb(OH)2 مي باشد از شرح مطالب گوناگون فوق الذكر درباره تاريخ و تحول و پيشرفت دانش و صنعت رتگسازي و رنگرزي جهان و تاريخ رنگهاي سنتي ايران نتيجه مي شود كه كيميا گري اسلامي كه از مدتي مخصوص به خود برخوردار بوده است با ظهور خود در هر دوره تاريخ و در هر زماني خصوصيات سنتي خود را حفظ نموده است و توانسته طي چندين قرن برخي از بزرگترين شخصيت هاي علمي را به جهان مغرب و مشرق زمين صادقانه معرفي و عرضه نمايد.

نمونه اي از خدمات ايرانيان در زمينه كاربرد هنر نقاشي و خوشنويسي به اسلام

درباره فن نقاشي و خط قطب الدين قصه خوان در ديبا چه كتاب ساخته سال 964 هجري قمري در مورد خط 6 قلم اصل و در مورد فن يا هنر نقاشي 7 قلم اصل را ياد آور شده است و در گزيده اي از ديباچه قطب قصه خوان در رساله سته ششگانه و خطاطين كه نسخه اي از آن در دانشكده الهيات مشهد مي باشد نوشته شده است كه اولين خط يعني بهترين خط و زيبا ترين خط كوفي بوده كه در زمان حضرت رسول اكرم (ص) بوده است. بهترين اثري كه در تاريخ هنر خط و خوشنويسي و نقاشي و فن رنگ آميزي و رنگ سازي نوشته شده است كتاب گلستان هنر تاليف قاضي احمد قمي مي باشد لازم به ذكر است كه در هنر خوشنويسي و كتاب آرائي و نقاشي و مصور سازي، هنرمنديهايي شده است كه از آن جمله: قديمي ترين قرآن با خط كوفي متعلق به اواخر قرن سوم هجري مي باشد.

تحول خط كوفي به اشكال مختلف گوشه دار، برگدار، گره دار و غيره در بناها و بر روي ظروف و منسوجات و مانند آنها آرايش يافته است و بعدا خط نسخ جاي آن را در كتاب قرآن گرفته است و در قرون بعد به تدريج خطوط ديگري مانند ثلث و ريحان و تعليق و شكسته و نستعليق توسط خوشنويسان ايراني پديد آمد و تا مدتها پس از تكوين خط هاي عربي خوشنويسي مقامي بالاتر و والاتر از نقاشي داشته است رابطه خوشنويسي و نقاشي در دنياي اسلامي با پيوند دو هنر در كشور چين تفاوت داشته است زيرا در جهان اسلام خوشنويسي مجرد تلقي مي گرديد كه وسيله انتقال مفاهيم و هم عاملي براي تزئين و بروز هنر مي باشد. زيرا صورتگري در جهان اسلام مردود بوده است. از نقاشان شيوه سنتي عهد صفويه محمدي، آقا رضا، رضا عباسي را نام برد از آن زمان به بعد نقاشي ديگر خدمت كتاب آرايي نيست و شكل مستقلي به خود گرفته است از جمله هنرمنداني كه به اروپا رفته اند محمد زمان است كه نقاشي او بر اساس نقاشي غربي استوار است و در اغلب موارد نقاشي او رابطه اي با فرهنگ اسلامي، ايراني نداشته و در مواردي هم به جنبه هاي فرهنگي زمان خود متوجه و نظر داشته است در اين دوران نقاشي از طبيعت به تدريج رشد مي نمايد در نقاشهاي عهد قاجار هم گرايشهاي تزئيني هست و هم تمايل به طبيعت پردازي و نقاشي اكثرا شامل مذهبي و ادبي تصوير شده است. اين شيوه ها كه از اواخر عهد صفويه آغاز شده است به نام «گل و مرغ» مشهورند و از هنرهاي تزييني غرب زمين الهام گرفته اند در نقاشي گل و مرغ بيشتر از رنگهايي استفاده شده است كه منشا غربي دارد.

هنر پوستر سازي از جنبه گرافيكي توسط ايرانيان

تاريخچه پوسترهاي ايراني از آگهي هاي همگاني شروع مي شود اطلاعيه هاي اداره نظام وظيفه و تبليغات تجاري و غيره خود نوعي پوستر هستند. در پوسترهاي مصور نخستين ايراني از لحاظ هنر ارزش چنداني نداشتند و با محدوديت فن چاپ در آن دوره از تاريخ بر رشد پوستر سازي تاثير منفي مي گذاشت در طي سي سال گذشته همراه با گسترش امكانات چاپ و توجه به آموزش هنر گرافيك در مدارس به تدريج هنر پوستر سازي رشد كرده است. در اوايل پوسترهاي سياسي و فرهنگي كه عمدتا از جانب دستگاههاي دولتي چاپ و منتشر مي شد غالبا رسمي بوده و جنبه تبليغاتي آنها بر جنبه هاي هنري آنها رجحان داشت و لذا در پوسترها گرايش نقاشي يا نقاشانه مشهود بودكه به تدريج از ميان همين نقاشان كساني به سوي هنر گرافيك جلب شدند كه مرزهاي بين هنر گرافيك و نقاشي را شناختند و ويژگي هنر پوستر را دريافتند. توسعه تبليغات براي كار در نوسانات توليدي و خدماتي و غيره موجب رواج پوسترهاي تجاري گرديد و به موازات آن پوسترهاي جلب سياهان و فرهنگي و هنري رواج يافت و موسسات خصوصي و دستگاههاي دولتي با كاركرد اجتماعي اين هنر براي مقاصد تبليغاتي و بازار يابي هنر پوستر را به كار گرفتند و بدين منوال پوستر سازي گسترش يافت اما پوستر سازان ناچار به قعر بسياري بودند تا سليقه مشتريان را بپذيرند و لذا هنر و پوستر مانند ساير هنرها فارغ از تحميل نظريات سفارش دهنده نبوده است توضيحاً امروزه ديوارهاي شهرها را پيامهاي مذهبي و فرهنگي و اجتماعي و تجاري و تبليغاتي با پوستر پوشاند كه طبيعتاً با رشد جنبه هاي هنري پوستر سازي كيفيت هنري آنها اندك است اما از اينكه جامعه هنر را به خدمت گرفته است ارزنده مي باشد.

هنر معماري ايران

تاريخ هنر معماري ايران با دوران هخامنشي شروع مي شود. از قديمي ترين بناي كاخ كورش در پاسارگاد تنها يك ستون و از كاخ داريوش در تخت جمشيد تنها پايه هاي ستونها اما از دوران خشايار شاه چيزهاي بيشتري به جا مانده است. معماري كاخهاي هخامنشي تير پوشهاي ستون دار بوده است از ويژگي مهم آنها چهار ديواري بود كه در بين آنها تعدادي ستون قرار داشته اند و در جلو ساختمان ايواني ستون دار وجود داشته كه از دو طرف پله مي خورده است. اين ستونها از هر ستون مشهوري در يونان باريك تر هستند و فاصله آنها از هم نيز بسيار زياد و تعداد شيارهايشان نيز بيشتر است. پايه هاي آنها معمولا به شكل زنگ هستند . تعداد شيارهايشان در اصطخر از 32 تا 40 و در تخت جمشيد از 48 تا 52 عدد مي رسيد ولي شيارهاي ستون هاي يونان 16 تا 22 عدد است. كل ارتفاع آنها در تخت جمشيد 14/21 متر و فاصله بين آنها 4 تا 6 برابر قطر و يا اندكي بيشتر است ولي فواصل يوناني از هم 1 تا 2 برابر قطر بوده است. سر ستونها بسيار نو ظهورند. آنها از طومارهايي تشكيل يافته اند كه بر رويشان بخش جلويي يك جفت گاو و به صورت پشت به پشت قرار گرفته اند. بر روي پشت آنها تير حمالي قرار داشته كه از جلوي ستون بيرون مي امده تا نيروهاي عرضي سقف را نگه دارد.

نظم سيستم ايواني كه در مورد ستونها و پيشاني ساختمان هاي دوران هخامنشي به كار رفته دقيقا با آثار كهن يونان ارتباط دارد. تعداد زياد شيارهاي روي ستون در معبد قديمي ديانا در افسوس نيز به چشم مي خورد تزيين سر ستونها كه تعدادشان سه تاست به وسيله مهره و قرقره از هم جدا شده اند. در تمام سر ستونهاي يونيك مشاهده مي شود. نظير افسوس و تكرانيس اما گاوهاي قابل توجه بالاي ستون ها به نظر مي رسد كه اصيل باشد.

مناره هاي ايران از نظر فرم تنها اندكي با هم تفاوت دارند: استوانه بلندي كه از بالا باريك مي شود قديمي ترين مناره مناره علي در اصفهان است كه توسط ملك شاه- 92-1072 ساخته شد. و ايواني سر پوشيده در انتهاي براي اذان گفتن دارد اين ستونهاي بلند با نقوش هندسي و نوارهاي نوشته كه با خود آجر، كاشي، معرق و چيني بدل به وجود مي آمد به صورتي جذاب مزين مي شد. در قرن هفدهم در طي دوران سلطنت شاه سليمان پوشاندن گنبد، مقابر مقدس، با مس زر اندود (گنبد مقبره اما رضا در مشهد) رواج پيدا كرده.

شاردن كه در سال 1673 در اصفهان بوده است و ورقه هايي زر اندود را ديده كه اندازه آنها 25×45 سانتي متر و بهاي هر يك ده سكه پنج شلينگي بوده است. اين ابتكار همه جا گير شده و امروزه گنبد مرقد حضرت علي (ع) در نجف و اما حسين  و ... با اين شيوه آراسته شده است.

هنر قاليبافي در ايران

از ميان آثار هنري ايرانيان شايد هيچ كدام به اندازه قالي در ميان ايرانيان خاوستار نداشته يا توسط خارجي هاي مورد ستايش قرار نمي گرفته است بنابراين توجه به آن و تاريخ پيدايشش جالب ولي ممكن است. قالي هاي ايراني همگي به شكل مستطيل هستند، رنگ آميزي آنها غني و تند است و بدون اينكه سرد باشند تمايل به آبي دارند.

زمينه آنها اغلب سرخ يا ليمويي است. زرد- قرمزها- سبزها قهوه اي هاي آنها نسبتا نادرند و زردها گر چه زيبا مي باشند در قاليهاي قديمي معمولا پريده و خنثي شده اند. موادي كه در قالي مصرف مي شود متنوع است، اما قسمت اعظم آن را پشم تشكيل مي دهد كه به رنگهاي مختلف است. در بعضي از انواع به جاي پشم از ابريشم استفاده مي شود و گاهي هم نخهاي طلا و نقره در تركيب ان مي آيد. تار و پود آن از نخ پنبه اي است ولي در بعضي از انواع قديمي از ابريشم استفاده مي شده است.

نقوش

نقوش قاليهاي ايراني بيشتر گل و بوته است هر چند كه نقوش هندسي نيز در آنها پيدا مي باشد گاهي هم شكل مرد ، حيوان و ساير چيزها در آن به چشم مي خورد.

الف: نقش باغ : گفته مي شود كه در زمان خسرو اول فرشي وجود داشته كه تصوير باغي را نشان مي داده است اين موضوع كم و بيش تغيير كرده و امروز به صورت ديگري درآمده است.

با اين نقش فرش گاهي شكل نقشه به خود مي گيرد و در آن جاده،استخر، باغچه، و بيشتر از همه گلزار به چشم مي خورد به مرور زمان در اثر تمايل نظمي در ان پيدا شد گلها بزرگ شدند و قرار دادي تر گرديدند و ساقه هاي آنها شبكه اي از نقوش را به وجود آوردند. اين خصيصه را مي توان در اوايل قرن هفده مشاهده نمود. در قرن بعد و بعد از ان اين روند ادامه مي يابد و ساقه ها به گل و بته تبديل مي شوند و گلها منظم تر شده و دو يا سه نوع مي گردند بدين ترتيب نقوش ساده اي موسوم به هراتي و مينا خاني پديد آمدند .

ب: نقش شكارگاه: براي ايرانيان شكار نشان حركت و باغ نشان استراحت است و بدين ترتيب در بعضي نقوش فرشها حيواناتي نشان داده شده اند كه توسط انسان يا حيوان دست آموز دنبال شده اند فرش از اين دست كه نقش صحنه شكار دارد اكنون در مجموعه ملي بلژيك نگهداري مي شود.

ج: نقش ترنج: به دو نقش ديگر بايد نقش ديگري را كه در مركز و گوشه ها قرار مي گيرد و ترنج ناميده مي شود اضافه نمود چنين نقوشي انواع گوناگوني دارند و امروزه در فرشهاي بزرگ زياد از آن استفاده مي شود مطالعه اتفاقي از نقوش فرشهاي ايران نشان مي دهد كه ايرانيان اساسا از طبيعت الهام مي گيرند در اين مورد از هنر كشورهاي ديگر كمتر چيزي را اقتباس مي نمايند. اما يك مورد استثنايي وجود دارد و آن اقتباس از چين است. به طور قابل توجهي از ابرها كه از نقوش و نوع بافت آن چيزهايي به عاريت مي گيرد. با اطمينان مي توان گفت كه اژدها و ساير حيوانات چيني نيز در فرش راه پيدا كرده است هر چند كه در فرش هاي ايران پيدا نشده اند ولي در فرش هاي قديمي قفقاز كه خود تقليدي از ايران بوده اند ديده
شده اند.

ابريقهاي برنزه ايراني و اسلامي

به جز آثار عالي نقره و طلا مجموعه اي از ابريقهاي برنزي وجود دارد كه قديمي ترين آنها به زمان ساسانيان تعلق دارد و جديد ترين آنها تا دوران اسلامي ادامه دارد. ترئينات ابريق نيز در اغلب با تكنيك هاي قلم زني صورت مي گيرد طرح روي ظرف خانه هايي كه در آنها شكل حيوانات و انسان با شاخه ههاي قرار دادي شاخ و برگ درختان از هم جدا مي شوند.

اين ابريق ها صاف هستند ولي در ناحيه گردن بعضي از آنها يا قسمت پايه تزييناتي جزيي به چشم مي خورد گاهي تكمه اس نيز بر روي دسته جهت سهولت براي قرار گرفتن و ريختن ديده مي شود ابريقهاي برنزي كه تزيينات استادانه اي دارند نقوششان شبيه نقوش ابريقهاي نقره اي است و در آنها تصوير حيران و انسان كه در قالب قرار گرفته اند ديده مي شود. با توجه به اين آثار دقيقا مي توان گفت كه طراحان دوران اسلامي تا چه حد از نمونه هاي دوران ساساني استفاده مي كرده اند. ابريقهاي قديمي تر دسته اي ظريف و بلند و لوله اي باريك و طويل دارند كه بيشتر به فرم هلفي شباهت دارد و تنها تزوينات سطح آن كه با تكنيك حكاكي يا قلم زني مي باشد نقوش مشخص ساساني را نشان مي دهد ابريقهاي اوليه دوران اسلامي كه تقريبا به قرن هفتم و هشتم مربوط مي شوند از نظر سبكي متفاوت شده ولي بسيار ماهرانه تر ساخته شده اند. لوله بر روي بدنه است و نه در قسمت بالاي آن و گاهي هم شكل يك حيوان را به خود مي گيرد تكمه اي روي دسته كه عمل ريختن را به كمك شست آسان مي سازد باز هم شكل حيوان دارد نمونه هاي جالب اين گروه در موزه كايزر فردريك مجموعه  هارابي و درلوور يافت مي شوند.

هنر دوران آغازين اسلام در ايران

ايستادن در برابر خداوند و سخن گفتن با او 5 بار در روز اجتماع در مسجد، محلي كه نه تنها عبادتگاه بلكه مركز همه فعاليت هاي يك جامعه اسلامي است سبب شد كه بناي مساجد ايران به سرعت پا بگيرد اين بناها در آغاز بسيار ساده بودند و بر اسا فنون و مصالح ساختماني و سبك هاي محلي ساخته مي شدند. مساجد آغازين ايراني، نسبت يه ساختمان هاي ساساني چندان عظمت و ابهتي نداشتند. متاسفانه هيچ نمونه اي از اين مساجد بر جا نمانده است ليكن تاريخ نويسان آنها را بسيار وصف كرده اند مثلا اين مساجد غالبا ساختمان هايي بوده اند كه در آنها به جز نيايش پنج گانه روزانه به آموزش خواندن و نوشتن و تعليم تا مدارج بالاي علمي از صرف و نحو فلسفه و حكمت و حتي دانش هاي غير ديني پرداخته مي شد علاوه بر ان مسجد مركز تجمع سياسي اجتماعي مردم نيز بوده است، اطلاعات سياسي- نظامي و اجتماعي در مسجد در دسترس مردم گذارده مي شد از اين رو بايد روز به روز بر وسعت مساجد افزوده شود و نخستين مساجد ايراني، از سده اول هجري ساختمان هاي كاملي بودند كه براي ساختن آنها هزينه هاي زيادي صرف مي شد و بر اسا سقف كهن ايران در معماري آن تزئينات پر خرجي به كار مي رفتو با اين حال مساجد نقشه و طرح ثابت نداشتند و به طور كلي 3 گونه مسجد در سده هاي نخست اسلامي در ايران به وجود آمده بود: 1 مسجد قبه كنبدي بر بالاي اتاقي چهار گوش كه از آتشكده هاي ساساني (چهار تاقي ها) اقتباس شده بود، 2 ايوان باز با طاق ضربي ساده به سبك ايوان مداين، 3 صحن باز با رواق هايي در اطراف آن كه به سبك عربي مشهور است. اما سه گونه به زودي از ميان برفتند و طي 3 سده ي نخستين مساجد زيادي ساخته شد كه آنها از شيوه هاي معماري ساساني و مناسب با نيازهاي اسلامي استفاده شده بود.

از اين گونه مساجد آثار چنداني بر جا نمانده است ليكن تاريخ نويسان و جهانگردان توصيف هاي زيادي از زيبايي شكوه و ارايش چشم گير آنها كرده اند در ايران سده هاي نخست اسلامي معماري را چيره دست زيادي بودند كه مي توانستند سنت هاي معماري ساساني را در بناهاي گوناگون جاري و عملي سازند. به همين دليل در دو سده نخست از روش ها مصالح و سبك هاي ساساني استفاده شد و حتي تا سده هفتم هجري نيز مي شد بناهايي با شيوه و سبك ساساني در تمام ايران مشاهده كرد كه پيوسته الهام بخش ساختمان تازه و نو مي شدند. ليكن كهن ترين مسجد باقي مانده از سده هاي نخستين يكي مسجد فهرج در نزديكي يزد است كه بارها باز سازي شده و شكل آغازين خود را از دست داده است و ديگري مسجد «تاري خانه» يا تاريك خانه دامغان است كه خوشبختانه تا اندازه اي شكل نخستين خود را حفظ كرده است.

مساجد با معماري كاملا ايراني

مساجد با طرح و هنر ايراني در آغاز ساده بود. بيشتر چهار تاقي هاي ساساني و آتشكده ها بودند كه به مسجد تبديل شدند يعني يك چهار تاقي كه دهانه سمت قبله آن را مسدود كرده و در آن محرابي تعبيه كرده بودند. فضاي نيايش همگان نيز محيط وسيعي بود كه حياط اين چهار تاقي محسوب مي شد. مصلاي يزد يكي از اين نمونه مساجد است زمين هاي وسيع كمار شهرها ساخته مي شدند و هنوز هم در بخارا نمونه هايي از انها است ديوان بزرگي در جهت قبله و زمين وسيعي پيوسته به آن و مردم در برابر ايران به نماز مي ايستند. بنابراين امري بسيار عادي است كه ايرانيان پس از گرويدن به اسلام بناهاي مذهبي پيشين خود را به مسجد مبدل سازند. كهن ترين نمونه اي كه از اين گونه مي شناسيم مسجد چهار تاقي ايزد خو است در فارس است كه تا كنون بر جا مانده و مسلما اين تنها نمونه نبوده است. مسجد ايزد خو است يك چهار تاقي است كه دهانه سمت قبله بسته شده و در آن محرابي كنده اند و محراب و گنبدي بر فراز چهار تاقي قرار دارند. دو ديوار جانبي هم كه از ديوار قبله باريكترند دو دهانه كناري چهار تاقي را مسدود كرده اند و حياط كوچكي به اندازه تقريبا نيمي از چهار تاقي جلو آن ساخته شده كه يك ورودي بزرگ در ديدار رو به روي قبله و يك ورودي كوچك تر در طرف چپ مسحد تعبيه شده است. استفاده از بناهاي پيشين با تغييرات اندك و ايجاد مساجد به دست ايراني ها در خاور به صورت ايواني در باختر به شكل چهار تاقي هاي گنبد دار در جنوب به شيوه ي ايوان كرخه، يعني دالانهاي سقف با تاق استوانه اي با گنبدي در وسط آن بر اساس سنتهاي كهن معماري آن نواحي ساخته شد. در نواحي مركزي ايران تقليدهايي از نمونه هاي مختلف اين سه گونه ديده مي شوند. مثلا در محمديه در خاور اصفهان، در مسجد به شكل دالان گنبد دار وجود دارد مسجد ايوان دار نيز در نيريز فارس است گونه چهارمي نيز ديرتر به وجود آمد كه تركيب ايوان و شبستان گنبد دار است كه بي شباهت به دژ ساساني در فيروز آباد نيست و مسجد جمعه اردبيل از آن اقتباس شده است.

خصوصيات پايدار هنر ايران و هنرمند ايراني

به هر جال حتي يك آزمايش اجمالي تداوم هنر ايران را چه از نظر مفاهيم كلي و چه در جزئيات ثابت مي كند تفوق تمايل به تزيين كه مي توان آن را صفت برجسته و معيار خطا نا پذير هنر ايران دانست زمينه مشتركي را در تمام مراحل تغيير از ماقبل تاريخ تا دوره هاي جديد به دست مي دهد. و در نتيجه اين تمايل است كه كمال مطلوب در تزيين يعني وضوح، دقت، نظم طرح موزون و گويا و ريزه كاري و ظرافت آميخته به وسواس صنعتگران خود به خود حفظ مي شده است. علاوه بر اصولي كه به نظر مي آيد ايرانيان در تمام مراحل فرهنگ خود، بالطبيعه صاحب آن بوده اند استعداد خستگي نا پذيري هم در ابداع و قدرتي خود زا در طرح اشكال گيرا و شاد و بديع داشته اند كه به اين اصول نيرو مي بخشيده است. از اين گذشته تقريبا در تمام تركيبات نشان نوعي روحيه اشرافي حفظ شد اما اين مسئله يك محدوديت منفي به بار نياورده بلكه در آن عشقي براي خلق جلال و شكوه مشهود است كه گاه نيز چنان كه ديده شده از حد گذشته است. اگر پيراستگي مد نظر نبود توجه به شكوهمندي از اين نيز فراتر مي رفت .

رابطه بين دين و هنر در نزد ايرانيان

رابطه بين هنر و مذهب از آنجا كه هر دو از يك سر چشمه آب مي خورند هميشه  يكي از مسائل فهم تاريخ فرهنگ بوده است مذهب را نيروي الهام دهنده هنر مي شناسد و هنر را خادم ضروري مذهب و مورخان هميشه به ارتباط متقابل توجه داشته اند ليكن در دوره انحطاط مذهب اين ارتباط به راحتي ناديده گرفته مي شود. و يا حتي انكار مي شود. بررسي تاريخ اوليه هنر ايران به حل اين مشكل اساسي كمك خواهد كرد خلاصه آنكه با اين بررسي روابط مورد بحث بر كنار از قشر تداعي هاي مانوس و مزاحم آشكار خواهد شد. هنر آزاد و درخشان عصر حجر در اروپا و شمال آفريقا نشان مي دهد كه انگيزه زيبايي دوستي تا چه حد جزء ذات بشر بوده است. متاسفانه اين هنر زود پژمرده و دنباله اي نيافت و ناگزير تنها شواهد ناچيزي در زمينه ارتباط رواني و فرهنگي اين انگيزه را در ابتدايي ترين صورت خود به دست مي دهد. مي توان حدس زد كه محرك نقاشان غار، ايمان به جادو بوده است و اين اميد كورانه كه نظير به نظير منجر مي شود و تصوير زن بارداريا موفقيت در شكار موجب فراواني اولاد يا صيد مي شده است. هنر ايران بر خلاف مواردي كه ذكر شد از همان ابتدا رشته پيوسته اي بود كه مفهوم آن به تدريج روشن و روشن تر شده و بالاخره بدون آنكه اين رشته گسيخته شود با تاريخ مكتوب پيوسته است. البته هر چه بيان مفاهيم صراحت پيشتر يافته افكار نيز در عين حال پيچيده و مشخص تر شده است. به اين جهت نقوش و نشانه هاي آيماني سفال هاي ما قبل تاريخي شوش و حوزه تخت جمشيد نمي تواند با نقش اهورا مزداي زمان هخامنشيان يا ساسانيان كه مفهومي اخلاقي دارد و آفريده ذهني تكامل يافته است برابري كندو لي شواهد فراواني هست كه ثابت مي كند مجموع اين نقش ها و تزئينات را يك نظام مذهبي به وجود آورده است و خود اين شواهد تا اندازه اي مي تواد ارتباط ميان آيين واقعي و حضور سحر و جادو را در ذهن ساكنان فلات ايران در هزاره چهارم قبل از ميلاد نشان دهد از همين جا آشكار مي شود كه وقتي انسان تازه زندگي ابتدايي شهري شهري را شروع مي كرده مذهب و هنر به نحو تفكيك نا پذيري در ذهن او به هم آميخته بوده است. هنر براي توسل به نيروهاي مرموز بوده ولي هر نيايش در نقش ژي كه از حد ضروري براي تسلي و تسكين فراتر مي رته تجسم مي يافته است. يك خدنگ يا چليپاي ساده و يا طراح اجمالي يك گل و بوته مي توانست براي توسل به آسمان، ماه، يا نور خورشيد كافي باشد گويي سفالگران كه در تخت جمشيد قسمت قابل توجهي از جمعيت را تشكيل مي دادند، زيرا سفالگري بيشتر به توليد وسايل خانه مي پرداخته مجبور بوده اند دعاي خود را تا آنجا كه استعداد شان اجازه مي داد با صور زنده و بديع و موزون ترسيم كننده به اين ترتيب تاريخ بشر ايران، همبستگي هنر و مذهب را اثبات مي كند و نشان مي دهد كه چگونه هر دوي اينها در كشف و شهود فضيلت اعلي كه بالمال حقيقي تر و موثر تر و مقتدر تر از عالم محسوسات است به هم مدد مي رسانند.

هنرمندي هاي ايران در زمينه چوب

مانند معرق چوب، منبت و يا خاتم كاري و نازك كاري كه هر كدام شيوه اي خاص دارند كه در معرق چوب و نسبت مشترك است طرح و نقش آن است كه بيشتر از طرح ها و نقش هاي صفوي نقليد مي شود و اگر هم تغيير و تحولي يافته است باز هم در اصول از شيوه ي صفوي تبعيت مي كند در معرق چوب همانند معرق كاشي عمل مي شود بدين طريق كه نقش را بر روي كاغذ تهيه كرده و از چوب باريك بريده شده و يا از ورقه هاي چوبين مشهور به «سه لايي» آنها را بريده و بر روي طرح اصلي كه يك صفحه چوبي است مي چسبانند و پس از آنكه تمام طرح از چوبهاي مختلف بريده و چسبانده شد سطح آن را صيقل زده و با لايه هايي از لاك شفاف بي رنگ و يا رنگين مي پوشانند و شيشه اي مي كنند. براي انتخاب رنگ ها معمولا از چوبهاي مختلف با رنگ هاي متفاوت استفاده مي شود مثلا  براي زرد از چوب نارنج، قهوه اي از چوب گردو، سفيد از سپيدار با چنار سرخ از نوفل و سياه از آبنوس استفاده شده است. در منبت كاري چوب تور پر را كه معمولا آبنوس، نوفل يا گردوست انتخاب كرده بر ان طرح را منتقل مي كنند و سپس به شيوه كنده اري يا حكاكي قسمت هاي منفي يعني فواصل طرح را كند و بر مي دارند و اينگونه طرح به شكل برجسته به جا مي ماند . كار نسبت سابقه س بسيار طولاني در تاريخ هنر ايران دارد و به پيش از اسلام مي رسد.

 

 

 

 

 

 

 

 

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا