چرا در جامعه ما جوانان از دين فرار مي‌كنند؟


دنيايي كه در آن زندگي مي‌كنيم دنياي علل و اسباب است كه هر چيز متأثر از عواملي بوجود مي‌آيد و تحت تأثير عاملهاي ديگر از بين مي‌رود و بعد از تحقيق علت تامه، معلول محقق مي‌گردد. علت تمايل افراد جامعه به چيزي و روي گردان شدن آنها از چيز ديگر هم از اين قاعده مستثني نيست.

قبل از هر چيز به اين نكته توجه داشته باشيم كه نمي‌توان بصورت كلي گفت كه «جوانان از دين فرار مي‌كنند» چرا كه ما جوانان بسيار مؤمن، متعهد و دينداري در بين تمام اقشار جامعه داريم كه علاقه بسيار به دين مبين اسلام دارند و حتي حاضرند جان عزيز خويش را در راه آن فدا كنند. اين گوهرهاي ارزشمند و اين جوانان پرشور و شعور در بين اقشار مختلف وجود دارند و مناسبتهاي مختلف از جمله حضور در نمازهاي جماعت، حضور در نمازهاي جمعه، ايام سوگواري سالار شهيدان ايام اعتكاف و حضور در دعاهاي كميل و دعاي عرفه و... بهانه‌هائي است كه اين وجودهاي نوراني را در مكان يا زمان جمع كند و حضور چند صد هزار نفري بلكه ميليوني آنها تبلوري باشد از جوانان مؤمن و انقلابي. پس بهتر است كه بگوئيم چرا پاره‌اي از جوانان از دين فرار مي‌كنند.

اشاره به برخي علل

1. تقويت و تنبيه: يكي از اصول يادگيري بحث تقويت مي‌باشد. در روانشناسي مي‌خوانيم كه رفتار بواسطه تقويت تثبيت مي‌شود و بواسطه، عدم تقويت يا تنبيه رو به خاموشي مي‌گذارد، اين اختصاص به رفتارهاي مثبت ندارد بلكه يك قاعدة عمومي است كه هر رفتار كه در جامعه مورد تشويق قرار گيرد، توسط ديگران هم ياد گرفته مي‌شود و در رفتار كننده هم تثبيت مي‌گردد. يك زمان نماز شب، تشويق مي‌شد، ايثار و شهادت و جانبازي و معنويت و سلحشوري و پاكي و قداست در جامعه تشويق مي‌شد و همين فضايل انساني در جامعه به بار مي‌نشست و تثبيت مي‌شد، امروزه دستهائي در كار است كه رفتارهاي الهي و ديني را تنبيه مي‌كند و رفتارهاي حيواني و غربي را تشويق، حجاب را با انگِ «عقب افتاده» و «زشت» تنبيه مي‌كنند، امر به معروف و نهي از منكر را با كتكِ «فضولي در كار مردم موقوف» تنبيه مي‌گردد در عوض «ارتداد» با عنوان «آزادي انديشه» تشويق مي‌گردد، بي حجابي «عنوان تمدن و پيشرفت به خود مي‌گيرد» و... .

در نتيجه افرادي كه شخصيت آنها شكل نگرفته، به راحتي تحت تأثير قرار مي‌گيرند و كم كم متمايل به افكاري مي‌شوند كه دين را مانعِ بزرگي براي عادات و افكار زشت خويش مي‌بينند در نتيجه از آن گريزان مي‌گردند.

پس يكي از عوامل عمدة دين گريزي برخي جوانانِ كشور، «بي‌ديني» بعضي از مسئولين است كه اين لاابالي‌گري و اباحي‌گري آنها در گفتار و كردار آنها نيز نمايان است و بواسطة برخي رسانه‌ها تبليغ مي‌گردد وقتي كه مسئولين فرهنگي و ملوك فاسد شدند، مردم هم از آنها پيروي مي‌كنند. چرا كه «الناس علي دين ملوكهم»[1] و «الناس بامرائهم اشبه منهم بابائهم»[2] يعني مردم بر دين ملوك خويشند و مردم به اميرانشان شبيه‌تر هستند تا به پدرانشان. اكنون كه بعضي از مسئولين دنبال جامعة مدني غربي هستند و آزادي بي‌بند و باري را ترويج مي‌كنند و علناً در سخنان خود نكاتي را مي‌گويند كه با صدها گزارة ديني در تضاد است، جوانان هم متأثر مي‌شوند و به آن سمت حركت مي‌كنند.

2. عامل ديگر نقد بودن اميال و خواسته‌هاي حيواني در جوانان و مخفي بودن تمايلات انساني همچون ميل به پرستش و عبوديت و عروج معنوي، مي‌باشد. يك جوان اگر بخواهد نماز واجب خود را سر وقت بخواند يا روزه بگيرد و يا جهاد كند يا انفاق كند، بايد خيلي از معارف براي او روشن گردد، خيلي كار فرهنگي مي‌خواهد تا دفينه‌ها و گنجينه‌هاي عقول استخراج گردد و آن كمالات معنوي شكوفا شود، ولي ميل جنسي كه ديگر معونه‎اي ندارد كه شكوفا گردد. هر جوان سالمي كه به پانزده سالگي برسد ميل جنسي در او شكوفا مي‌شود بنابراين به خواسته‌هايي كه مناسب با شكم و شهوت باشد به راحتي پاسخ مي‌دهد ولي به خواسته‌هايي كه احتياج به زحمت، فعّاليّت فرهنگي و كند و كاو دارد به اين سادگي جواب نمي‌دهد و افراد بي‌هنر و بي‌مسئوليتي در كشور وجود دارند كه براي اين زندگي چند روزه و بخاطر حب جاه و مقام، از اين نقطه ضعف جوانان سوء استفاده كرده و فعاليتهايي در جهت تأمين اميال شهواني انجام مي‌دهند و تعارض بين دين و اين اميال القاء مي‌كنند و در نهايت تصريح مي‌كنند كه ما «ديني مي‌خواهيم كه به ما آزادي بدهد» و وقتي كه حركات و سكنات آنها را بررسي مي‌كنيم مي‌بينيم اينها ديني مي‌خواهند كه افراد آزاد باشند با هر كس كه خواستند رابطه جنسي برقرار كنند، هر سخني را به عنوان آزادي بيان و انديشه بر زبان و قلم جاري سازند و هر كاري خواستند بعنوان آزادي انجام دهند، كه اين كارها واقعاً با دين در تضاد است، در نتيجه جوانان را اغفال كرده و دين آنها را مي‌گيرند. بدين ترتيب وقتي كه مروجان اسلام ناب مسائل ديني را بيان مي‌كنند، و آنها مي‌بينند دين دست و پاي آنها را از تمام اين غلط‌كاريها مي‌بندد، از دين فرار مي‌نمايد تا به شهوات و آزاديهاي خود برسند.

3. شيوع مراكز بي‌بند و باري و فحشاء:

خداوند متعال براي اينكه افراد جامعه در مسير كمال انساني قدم نهند تدابيري بكار برده است از جمله اينكه در انسانها ميل به كمال نهاده است و فطرت الهي و عقل را كه حجت خداست در وجود هر كس به وديعه نهاده است و پيامبران را براي استخراج اين گوهرها و اجراي احكام الهي، تبليغ دين و اجراي آن در جامعه و برچيدن مظاهر خلاف شرع فرستاده است «ليقوم الناس بالقسط» و حكومت اسلامي هم بايد اين وظيفة انبياء را به انجام برساند و احكام الهي را جاري سازد و هنجارشكنان و آنها كه برخلاف احكام و مقررات الهي عمل مي‌كنند را تنبيه سازد، براي تحقق اينست مالي دست دزدان را ببرد و براي حفظ ناموس و امنيت عرضي افراد جامعه، افراد هرزه و بي‌بند و بار را طبق دستور خدا حد بزند. تعطيل شدن حدود و تعزيرات در جامعه هم مي‌تواند يكي از عوامل شيوع گناه و بي‌بند و باري و اباحيگري و بي‌ديني در جامعه باشد، كه اكنون بعضي از مسئولين مرعوب غرب از تعطيل حدود حمايت مي‌كنند.

4. ترك امر به معروف و نهي از منكر

جبهة نفاق وقتي كه بسياري از پستهاي مملكت را در اختيار گرفت، اجراي حدود الهي را خشونت اعلام كرد و امر به معروف و نهي از منكر را فضولي در كار مردم لقب داد در نتيجه مردم نسبت به ديگران بي‌تفاوت شدند و اين فريضة مهم را كه فرايض ديگر بواسطة آن‌ها برپا مي‌شود تضعيف شد و همين امر باعث تضعيف دين در جامعه شده است.

5. يكي ديگر از عوامل عمل كردن برخي به ظاهر دين داران است كه موجب نارضايتي برخي جوانان از دين شده است.

البته بررسي مفصل موضوع مجال ديگري را مي‌طلبد ولي بايد به عرض برسانيم كه خداوند دين را براساس تأمين سعادت دنيوي و اخروي وضع نموده است و دين هماهنگ با طبيعت و فطرت بشر است و هر كار خلاف آن باعث، هرج و مرج، ناامني، اضطراب، قتل و غارت، و غير قابل تحمل شدن زندگي مي‌گردد كه همين امر باعث مي‌شود، افراد جامعه چون ما‌هي‌هايي كه دنبال آب حياتند به دنبال اسلام بيفتند و دوباره بساط ننگين و ضد ديني افرادي كه چون سنگهايي مسير حركت آب حيات اسلام به جامعه بشري را سدّ مي‌كنند برچيند و آنها را كنار بگذارند. چرا كه اسلام حيات واقعي انسان را تأمين مي‌كند «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ» (سوره انفال، آيه 24) اي كساني كه ايمان آورده‌ايد، اجابت كنيد خدا و رسولش را آن زمان كه شما را دعوت مي‌كنند به آنچه كه باعث حيات شما مي‌باشد.

منبع براي مطالعه بيشتر:

1. تهاجم فرهنگي و راههاي مقابله با آن، علي يوسف وند، قم، دارالنشر اسلام، 1377.

2. تهاجم فرهنگي، محمد تقي مصباح يزدي، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، 1376.

3. فرهنگ و تهاجم فرهنگي، برگرفته از سخنان مقام معظم رهبري، تهران، سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي، گروه انشارات، 1373.

پی نوشت:

[1] . بحار الانوار، علامه


مجلسي، ج 10، ص 8.

[2] . بحار الانوار، علامه مجلسي، ج 78، ص 46، روايت 57، باب 16.

منبع:اندیشه قم
  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا