عباس ابراهیمی خوسفی

نمی دانم  کدام شیر پاک خورده ای من و گروهی از دوستانم رو با فضای مجازی آشنا کرد و گفت مقاله بنویسید و تحلیل کنید ؟

کاش هنگامی که می خواستیم مطلبی بنویسیم و حرفی بزنیم به عواقب نوشته و حرف خود کمی فکر می کردیم و قبل از اینکه به مدرکمان بنازیم به درکمان افتخار می کردیم

کاش در مسیر نوشتن و گفتن ثبات رای و نظر داشته باشیم و به شهید دکتر شریعتی قلم که توتم و جد ماست ارزان نمی فروختیم  و هزاران کاش های دیگر

چند روزی است نویسندگان بافقی در سایت هایی که مانند قارچ می رویند و هروز بر تعدادآنها افزوده می شود تیشه را برداشتند  و نا آگاهانه     بر ریشه ی بافق و بافقی را می زنند و خیلی راحت بر طبل نفاق و تفرقه می کوبند

اینان نمی دانند که هیچ چیز مانند تفرقه نمی تواند ریشه های یک ملت را بخشکاند راستی مگر تاریخ  را نمی دانند؟ و یا می دانند خود را به نادانی زدند؟همین تاریخ بافق پر از چوب هایی که به خاطر تفرقه خوردیم وهمیشه دیگران امدند و بر اسب زین شده ی بافقی ها سوار شدند و چهار نعل تازیدند

دوستان عزیز و سروران محترم در طول تاریخ خلقت به جز ائمه ی معصوم و پیامبران خدا تمام کسانیکه در مصدر کاری قرار گرفتند اشتباهاتی داشته اند چه کسی می تواند ادعا کند که تمام کارهایش صد در صدر درست بوده ؟ولی چه فایده دارد امروز برای رسیدن به مقاصد گروهی یا شخصی خود ذره بین برداریم و دنبال نقاط ضعف دیگران در بیست سال قبل بگردیم

امروز و در شرایط کنونی که شهرستان بافق یکی از حساس ترین روزهای خود را می گذراند هیچ چیز مانند وفاق و همدلی نمی تواند مردم بافق را از این گردنه ی خطرناک عبور دهد  دشمنان بافق و بافقی مانند پلنگی تیز پا در گوشه این دشت کمین کرده اند تا از غلفت ما نهایت سوء استفاده را بنمایند

دوستان عزیز دشمنان ما می خواهند ما را به دست خودمان نابود کنند اول می ایند فرزندان بافقی را بایکوت می کنند بعد خود بر سفره ی رنگین سنگ آهن می نشینند و بر نادانی ما می خندند

مافیای فولاد می داند تا جواد عسکری ، دکتر یار احمدی ، محمدرضا صباغیان در بافق باشند وهمراه مردم .هرگز نخواهند توانست به اهداف شوم خود برسند اینان که طمع کورشان کرده اول می آیند بچه های بافق را از بافقی ها می گیرند بعد با خیال آسوده منابع خدادای ما را به یغما می برند

امروز که عده ای بر طبل قلعه ای و لردی می کوبند یادشان رفته که در اردیبهشت 90 همین بچه های قلعه بودند که مردانه همراهی بچه های لردی کردند و تا کتک خوردن و زندان پیش رفتند سیاسان بی کیاست نباید یادشان برود که بچه های با مرام مهدیه و خیابان لرد در انتخابات مجلس با همت بلند خود بچه قلعه ای را سرافراز کردند

من ایمان دارم بافق و بافقی به جواد عسکری ها ، محمدرضا صباغیان ها و دکتر یاراحمدی و.... نیاز دارد بیایید با احترام به قانون  بدون زنده  باد و مرده باد و حمایت از استاندار محترم  ، معاونت سیاسی امنیتی، امام جمعه محترم ، فرماندارمحترم و اعضای شورای شهر نگذاریم کسانیکه از وجدان بی بهره هستند خواسته و یا ناخواسته ما را به گرداب نابودی بکشانند و کاری کنند که دیگر هیچ بچه بافقی جرات نکند در گرداب حوادث از جایش بلند شود و حرف حقی بزند در پایان این شعر را از شاعر گرانقدر مجتبی کاشانی تقدیم سروران عزیزم می کنم تا شاید تلنگری باشد بر خواب غفلت دوستان

هیچ کس جز تو نخواهد آمد

 

هیچکس جز تو نخواهد امد

 

هیچکس بر در این خانه نخواهد کوبید

 

شعله روشن این خانه تو باید باشی

 

هیچکس چون تو نخواهد تابید

 

سرو آزاده این باغ تو باید باشی

 

هیچکس چون تو نخواهد رویید

 

چشمه جاری این دشت تو باید باشی

 

هیچکس چون تو نخواهد جوشید

 

باز کن پنجره صبح امده است

 

در این خانه رخوت بگشای

 

باز هم منتظری؟

 

 هیچکس بر در این خانه نخواهد کوبید

 

و نمی گوید برخیز

 

که صبح است

 

بهار آمده است

 

خانه خلوت تر از آن است که می پنداری

 

سایه سنگین تر از آن است که می پنداری

 

داغ، دیرین تر از آن است که می پنداری

 

باغ، غمگین تر از آن است که می پنداری

 

ریشه ها می گویند

 

ما تواناتر از آنیم که می پنداری

 

هیچکس جز تو نخواهد آمد

 

هیچ بذری بی تو

 

روی این خاک نخواهد پاشید

 

خرمنی کوت نخواهد گردید

 

هیچ کجا چرخی بی چرخش تو

 

هیچ کجا چرخی بی چالش و بی خواهش تو

 

بی توانایی اندیشه و عزم تو نخواهد چرخید

 

اسب اندیشه خود را زین کن

 

تک سوار سحر جاده تو باید باشی

 

و خدا می داند

 

و خدا می خواهد

 

تو خدایی باشی

 

بر پهنه خاک

 

نازنین

 

داس بی دسته ما

 

سالها خوشه نارسته بذری را بر می چیند

 

که به دست پدران ما بر خاک نریخت

 

کودکان فردا

 

خرمن کشته امروز تو را می جویند

 

خواب و خاموشی امروز تو را

 

در حضور تاریخ

 

در نگاه فردا

 

هیچکس بر تو نخواهد بخشید

 

باز هم منتظری؟

 

هیچکس بر در این خانه نخواهد کوبید

 

و نمی گوید بر خیز

 

که صبح است بهار امده است

 

تو بهاری، اری

 

خویش را باور کن

                 

اشتراک و ارسال مطلب به:
 

> مطلب این صفحه را به زبان دلخواه خود ترجمه کنید

 
  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا