محمود ملک ثابت

زمیـن غـــزه رنگیـن است از خــون کبــوتــرهـا

به روی دست هــا مـانده است پیکـرهـای اصغرها

صدای  ضجــه زن های کــودک مــرده می آیـد

یقین در خاک و خون افتاده مرواریــد و گوهــرهـا

میان نعـره دیـــوان و هـــل مــن نــاصر مظلوم

نمی دانـم چــرا خـوابند  یــوسف را بـــرادرهـــا

نبــردی نــابـرابـر مشت بـــا شمشیرهـایـی تیـز

در این دنیای نامـردی و ایـن از پشت خنجــرهــا

فضـای کـور دنیـا غـزه را ویـــرانــه  می خـواهد

فلسطین هست و مـا هستیـم و سنگرها و سنگرها

من از شیخ و عـرب هایی که  می تـرسند  بیـزارم

فـــدای نــام  حــزب الله و  آن میـر غضنفـرهـا

همـان روزی که ملت ها به پا خیزند نزدیک  است

بـه آتـش می کشنــد آن روز  بنیــاد ستمگــرها

سکــوت مــرگبــار حــاکمان  ظلــم  مـی میرد

شبی ویران شـود کاخ ستمکـاران و  کــافــرهــا

یزد – محمود ملک ثابت

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا