بعد از جنگ برادران بزرگتر ما را به چاه انداختند/ دوست دارم در دریا شهید شوم/ در انتخابات با رمز یا ابوالفضل وارد می شوم

هاشمی حرف جدیدی ندارد و حرف او قدیمی است چون تخصص شان این نیست و وقتی هم تخصص نباشد همه حرف ها شعاری می شود.

 
محسن رضایی را قدیمی تر ها بیشتر با لباس سبز سپاه می شناسند و اینکه عکس هایی داشته باشد با کالک های عملیاتی و البته دوستان شهیدش. اما نسل جوان "آقامحسن" را بیشتر در قامت دبیر مجمع تشخیص مصلت نظام دیده اند.

در روز های پس از ثبت نام کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری و قبل از اعلام نظر نهایی شورای نگهبان به سراغ این داوطلب انتخابات ریاست جمهوری رفتیم.

سوالاتمان گاها اینقدر شفاف می شد که احساس می کردیم شاید به مصاحبه شونده که تنها یکی از مسئولیت هایش فرماندهی سپاه در جنگ 8 ساله بوده بربخورد، ولی رضایی تاکید داشت که هرچه در دلمان است بپرسیم و ما هم البته به دلیل کمبود وقت سعی کردیم سوال های جمع و جور بپرسیم.

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام همان قدر که ما در سوالاتمان صراحت داشتیم در بیان نظرش صراحت داشت. در ادامه مشروح این گفت و گوی خبرنگاران مشرق با محسن رضایی را می خوانید:

بعد از جنگ برادران بزرگتر ما را به چاه انداختند

به عنوان اولین سوال لطفا محسن رضایی را تعریف کنید. چه تعریفی از خودتان دارید و فکر می کنید چه خصوصیات ویژه ای دارید که شما را مجاب کرده تا وارد عرصه انتخابات ریاست جمهوری شوید؟

من بیشتر خودم را یک مهاجر فی سبیل الله می دانم. یعنی هر جا که خطر بوده من به آنجا مهاجرت کردم. از سال 50 تا 59 چون فکر می کردم که باید رژیم استبدادی شاه را سرنگون کنیم و به جایش یک نظام اسلامی برقرار کنیم، وارد عرصه سیاست شدم.

سال 52 دستگیر شدم و سال 55 که برای بار دوم آمدند تا مرا دستگیر کنند، مخفی شدم و زندگی مخفیانه در پیش گرفتم و به فعالیت سیاسی خودم ادامه دادم تا اینکه انقلاب پیروز شد و جمهوری اسلامی تاسیس شد. در حالی که همه به دنبال انتخابات و رفتن به دولت و وزیر شدن و وکیل شدن بودند، چون دیدم کشور ناامن شد لباس سیاست را در آوردیم و لباس نظامی گری پوشیدیم و با کودتا ها ، منافقین ، جنگ و درگیری های داخلی روبرو شدیم و با آنها مبارزه کردیم. حدود 18 سال طول کشید تا ما دوباره لباس سیاست به تن کنیم و مهاجرت کنیم به دنیای سیاست.


همان احساس خطر را در عرصه سیاست دیدم که کشور گرفتار یک گردنه سخت اقتصادی در آینده خواهد بود و آمدم تا خطری که در آینده می خواهد به وجود بیاید را دفع کنیم. هرجا احساس خطر کردم به آنجا رفتم.

شمخانی که کاندیدا شد گفتند چکمه پوش ها آمدند!

این آقای رضایی که در تبلیغات مردم می بینند با خود واقعی شما چقدر تفاوت دارد و در واقع ضریب تفاوت «بود» و «نمود» در شما چقدر است؟

بالاخره از بعد از جنگ و رحلت حضرت امام (ره) برادران بزرگتر، برادران کوچکتر را در چاه انداختند و کاری که در زمان یعقوب انقلاب نتوانستند انجام بدهند، بعد از امام (ره) انجام دادند. لذا نگرانی هایی که نسبت به ما داشتند منجر به تخریب ما شد. هم دولت آقای هاشمی، هم خاتمی و هم احمدی نژاد به شکل های مختلف ما را تخریب کردند.

مثلا در دولت آقای هاشمی به یک شکلی تخریب می کردند، در دولت آقای خاتمی می گفتند که چرا جنگ اینقدر طول کشید؟ چرا بعد از خرمشهر صلح نشد؟ منظورشان رزمندگان بودند.

در دولت آقای احمدی نژاد هم می گفتند که چرا شما جام زهر به امام دادید؟ هیچ دولتی نبوده که بعد از رحلت حضرت امام (ره) تا کنون به بچه های انقلاب و فرزندان کوچک امام (ره) اهانت و تهدید نکرده باشد.

 یا مثلا در دولت آقای خاتمی وفتی که آقای شمخانی کاندیدا شد، گفتند که چکمه پوش ها آمدند. این حرفی بود که مشارکتی ها می زدند.

لطفا واضح تر بفرمایید که این برادران بزرگتر چه کسانی بودند؟

همان کسانی که دولت ها را شکل می دادند و کشور را اداره می کردند.

یعنی روسای جمهور؟ منظورتان آقای هاشمی است؟

همه بودند. کسانی که دولت و مجلس را اداره می کردند و امور اجرایی سیاست دست شان بود.

شما که خودتان جزو بزرگان بودید و منصوب حضرت امام (ره) بودید. چطور جزو برادران کوچکتر محسوب می شدید؟

خب من 27 سالم بود که فرمانده سپاه شدم. جوانترین مسئول کشور بودم.

آقای هاشمی به چه علتی شما را تخریب می کردند؟

تنها آقای هاشمی نبود. یک طیفی از بزرگان انقلاب بودند.

خب علت چه بود؟

خود ما هم نمی دانیم.

ویژگی خاصی در شما وجود دارد؟

نمی دانیم. مثلا شما فکر می کنید که برادران حضرت یوسف برای چه این کار را کردند؟

به خاطر حسادت؟

(خنده) نمی دانم. ممکن است همین طور باشد.


احمدی نژاد در تخریب برادران انقلاب راه هاشمی و خاتمی را رفت

گفتید که این تخریب ها هنوز ادامه دارد. آقای احمدی نژاد که دیگر برادر کوچک تر شما بودند؟

بله ایشان هم جزو کوچک ترهای انقلاب بود ولی همان مسیر قبلی را ادامه داد.

نمی دانم اسمش را فرهنگ بگذاریم، جریان بگذاریم. یک جریانی بود که آقای احمدی نژاد داخل آن افتاد.

یعنی آقای احمدی نژاد با شخص شما مشکلی نداشتند؟

چه مشکلی! ایشان را که از استانداری برداشتند از او خواستیم که بیاید در دبیرخانه مجمع کار کند که بیش از حد تضعیف نشود همیشه به او و سایر کسانی که زمانی در مسئولیت بودند محبت می کردیم.

درباره این جریان بیشتر توضیح دهید؟ چه کسانی در این جریان هستند؟

بالاخره یک جریانی که خیلی افراد در داخل آن بودند. مثلا آقای منتظری بوده، آقای هاشمی بوده. خیلی از افراد داخل این جریان بودند.

از نسل سوم و چهارم برای آینده کادر سازی می کنم

شما بیایید اجازه نمی دهید این فرهنگ ادامه پیدا کند؟ خودتان یک عاملی نمی شوید که افراد دیگری تخریب شوند؟

نه اصلا من می آیم که نسل سوم و چهارم را کادر سازی کنیم برای آینده. یکی از اهداف من این است که آنها را برای آینده آماده کنیم.

چه طور؟ می خواهید مثل آقای احمدی نژاد آزمون و خطا کنید یا برنامه ای دارید؟

نه چون من خودم فوت و فن این کار را بلدم که چطور می شود جوانان گمنام را به قهرمانان آینده تبدیل کرد. از آن برای تربیت نسل سوم و چهارم انقلاب بهره می گیرم.

خب این فوت و فن چیست؟

فوت و فن کوزه گری است باید بیایید کنار دستم تا این را یاد بگیرید. بیشتر تجربی و مهارتی است. مثلا مهدی باکری یک جوان بیست و دوسه ساله بوده در گوشه ای از آبادان با 40 – 50 نفر و مظلومانه می جنگید. از زمانی که ما ایشان را انتخاب کردیم و حکم فرماندهی به ایشان دادیم یک سال بیشتر طول نکشید که تبدیل به فرمانده یک لشکر 10 هزار نفری شد. حالا اگر انتخاب نمی شد و حکم فرماندهی به او داده نمی شد آیا در گوشه ای از جبهه ها مظلومانه شهید نمی شد.

نمی شود سپاه از اقتصاد خارج شود ولی دولت نه!

فکر نمی کنید اگر لباس سبز سپاه را از تن خارج نمی کردید، این هجمه ها علیه شما کمتر بود؟

این را یادداشت های شهید باقری پاسخ داده. یعنی در بهمن ماه 1360 ایشان در دفترچه خاطراتش نوشته: «ایام عملیات فتح المبین. برادر محسن به ما گفت که آمریکایی ها از جنگ و کودتا و منافقین و بنی صدر به نتیجه ای نرسیده و در آینده سعی می کند که دو اقدام علیه ایران بکند. اول اینکه ایران را در صحنه بین المللی منزوی کند، دوم اینکه ایران را محاصره شدید اقتصادی کند». لذا بعد از اینکه جنگ تمام شد شما می بینید که من دو کار کردم. یکی اینکه قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا را درست کردیم که ده ها پروژه از جمله سد کرخه که بزرگترین سد ایران است را اجرا کردیم و دوم اینکه رفتم اقتصاد خواندم. یعنی با اینکه من مهندسی مکانیک قبل از انقلاب بودم بلافاصله بعد از جنگ رفتم اقتصاد خواندم.

از آقای هاشمی صحبتی منتشر شده بود که گفتند ما بعد از جنگ از توان سپاه در بخش اقتصادی و سازندگی استفاده کردیم اما بعد همین توان اقتصادی تبدیل به یکی از آسیب های سپاه شد. شما با این عقیده موافقید؟

خب بله. ببینید آن موقع اصلا پیمانکاری و کارفرمایی در ایران مرده بود. چون 10 سال از انقلاب و جنگ گذشته بود دیگر پیمانکار و کارفرمایی مثل امروز نداشتیم و یک خلا بزرگی در این بخش وجود داشت. اما امروز نه تنها سپاه، بلکه کل دولت باید پایش را از اقتصاد بکشد بیرون چون ما می خواهیم اقتصاد را مردمی کنیم. اما اگر سپاه پایش را از اقتصاد بیرون بکشد ولی دولت بماند، این با سیاست های اصل 44 منافات دارد.

اولویت شما برای خروج دولت یا سپاه از اقتصاد چیست؟ به کدام یک علقه بیشتری دارید؟

هیچ کدام. مردم برایم مهم هستند. دولت و سپاه و اینها بعد از مردم اهمیت پیدا می کنند. مردم به این دلیل مهم هستند چون ما به این نتیجه رسیدیم که باید اقتصادمان را مردمی بکنیم. هم دولتی کردن اقتصاد ما را به نوعی سوسیالیسم می کشاند و هم رفتن به سمت سرمایه داری لیبرالیسم به ما آسیب می زند. بنابراین ما باید اقتصادمان را مردمی بکنیم.

مدل محسن رضایی برای مردمی کردن اقتصاد

برنامه تان برای مردمی کردن اقتصاد چیست؟ شما هم می خواهید پول نفت را سر سفره های مردم بیاورید؟

مثلا ما وقتی می خواستیم جنگ را اداره کنیم بعضی ها قکر می کردند که درست کردن تیپ و لشکر ما را به ارتش های غربی نزدیک می کند و مخالفت می کردند. در حالی که اینجا فقط یک اشتراک لفظی بود و تیپ هایی که درست شد، تیپ های انقلابی بودند و افرادی مانند احمد متوسلیان، همت، خرازی فرمانده این تیپ ها بودند و بعد هم سازماندهی و شکل کار و روابط و مناسبات تماما انقلابی بود و کلاسیک نبود. بنابراین ما در اقتصاد مردمی، بازار و مالکیت و سرمایه گذاری هم داریم اما محتوا و ماهیت این اقتصاد یک اقتصاد اجتماعی و مردمی است که در آن مردم و  ارزش های الهی دو رکن اساسی آن هستند لذا تشابه لفظی با اقتصاد سرمایه داری وجود دارد ولی ماهیت آن متفاوت است.

در اقتصاد مردمی و اقتصاد سرمایه داری هم بنگاه است. اما از این بنگاه تا آن بنگاه فاصله زیادی است. ضمن اینکه یک چیزهایی در این اقتصاد هست که در اقتصاد سرمایه داری نیست. مثلا ما کسب و کارهای خانگی را به طور گسترده در کشور ایجاد می کنیم. بعد هم به اقتصاد شهر و اقتصاد روستا هویت می دهیم. مثلا ممکن است که ما روستا بنگاه یا روستا تعاونی درست کنیم.

یعنی کل روستا مانند یک تعاونی و یا یک بنگاه عمل کند. یا مثل یک موسسه اقتصادی عمل خواهد کرد. این بار به جای اینکه کدخدا بگذاریم؛ مانند گذشته که کدخدا ها روستا را اداره می کردند، این بار یک فرد معتمد جامعه که بتواند اقتصاد روستا را منسجم کند و از خرید و فروش و کشت و دام پروری روستا را مدیریت کند. البته به نمایندگی از مردم روستا.

حالا این می تواند در قالب تعاونی باشد یا بنگاه اما روستا و شهر هستند که در این قالب ها فعالیت می کنند. روستا و شهر یعنی مردم دیگر. یعنی خانواده؛ خود خانواده مانند یک نیروی مولد و سازمان یافته عمل می کند.

همه طرح های من کارشناسی شده است

فکر نمی کنید مردم از آزمون و خطا خسته شده اند؟ آقای احمدی نژاد قرار بود پول نفت را سر سفره های مردم بیاورد یا طرح هدفمندی را مطرح کرد و شما هم می خواهید روستا ها را به بنگاه های اقتصادی تبدیل کنید. فکر می کنید مردم کشش آن را دارند؟

البته طرح ها و برنامه های من پشتوانه قوی کارشناسی دارند و تمام آنها قابل عمل هستند و موفق می شوند. طرحی که غیر کارشناسی باشد شکست می خورد. الان دیگر جامعه ما تحمل شعار ها و وعده های غیر کارشناسی را ندارد.


احمدی نژاد زحمت زیاد کشید اما پشتوانه کارشناسی نداشت/ مرحله دوم هدفمندی را با مدل تولید - درآمد اجرا می کنم

یعنی طرح های آقای احمدی نژاد غیر کارشناسی بود اما طرح های شما کارشناسی است؟

آقای احمدی نژاد زحمت زیادی کشید ولی پشتوانه کارشناسی ایشان ضعیف بود. مثلا همین طرح هدفمندی یارانه ها ایده اش ایده ی خوبی بود من هم ادامه می دهم ولی روش اجرایی اش اشتباه بود. و آن را اصلاح می کنیم.

اما شما هم روش هم برنامه تان کارشناسی است؟

بله ما یارانه ها را ادامه می دهیم. البته مرحله اول را چون ایشان تعهد داده و قانون هم هست، ادامه می دهیم مصلحت نیست که ما تعهدات دولت های قبلی را زیر پا بگذاریم ، یک نوع بی ثباتی را ایجاد می کند. اما مرحله دوم را با مدل خودمان اجرا می کنیم. یعنی مدل تولیدی و از نوع درآمدی عمل می کنیم که گرانی و تورم ایجاد نکند.

چهار سال پیش در اولین کنفرانس خبری تان پس از ثبت نام ریاست جمهوری گفتید که دولت دارد کشور را به سمت پرتگاه هدایت می کند و اگر من نیایم سقوط می کنیم به پرتگاه. فکر می کنید الان سقوط کردیم؟

من گفتم که تداوم این راه به سمت پرتگاه است و ادامه راه دو نفر قبلی بازگشت به گذشته است می خواهم میان این دو راهی باز کنم.

به پرتگاه رسیدیم؟

شما چه فکر می کنید؟مشکلات جامعه و مردم زیاد شده است.

با کمک رهبری و مردم کشور را از پرتگاه نجات می دهم

چطور می خواهید کشور را از پرتگاه خارج کنید؟

با کمک رهبری و مردم. یعنی همان نیروی معجزه آسایی که انقلاب و جنگ را به نتیجه رساند.

برای این کار کادرسازی کرده اید یا اینکه از همان فرماندهان جنگ استفاده می کنید؟

دولت و اختیارات که به دستم برسد کادر سازی وسیعی خواهم کرد از دولت های قبلی هم استفاده می کنم . ما از همه استفاده می کنیم. اولا نسل سوم و چهارم را که به طور گسترده در فرمانداری ها و استانداری ها به کار می گیرم که از دل اینها طی 4 سال یک تعداد وزیر و معاون رئیس جمهور بسازم.

آقای احمدی نژاد هم همین برنامه را داشتند. فکر می کنید از دل تلاش های آقای احمدی نژاد چند وزیر و وکیل و معاون رئیس جمهور خارج شد؟

چیزی ساخته نشد چون ایشان آمد از جوانان به عنوان مشاور استفاده کرد. من پیرمرد ها را مشاور می کنم و جوانان را در عرصه‌ی کار قرار می دهم. ایشان از جوانان به عنوان مشاور استفاده کرد در حالی که باید برعکس عمل می کرد.

حسن باقری و خرازی باهوش ترین فرماندهان جنگ بودند

هنوز شوق شهادت دارید؟

آرزوی من شهادت است.

فکر می کنید رئیس جمهور بشوید شهید می شوید؟!

دست خداست. من امیدوارم که روزی به برادرانم بپیوندم.

آخر یکی از دوستان گفته من رئیس جمهور و شهید می شوم و با چاوز هم رجعت می کنم...

حالا چون آن اشخاص در جلسه ما نیستند ما نمی خواهیم خیلی به اینها طعنه و کنایه بزنیم. من یک غبار خرمشهر را به ده تا ریاست جمهوری نمی دهم.

شهادت چطور؟

شهادت بالاترین هدیه ای است که از خدا می خواهیم به ما بدهد.

با کدامیک از شهدا انس بیشتری دارید؟

با همه.

من دیدم در اطاقتان عکس شهید کاظمی را زده بودید...

خیلی ها هستند. آقا مهدی باکری هست، کاظمی هست. خیلی ها هستند.

باهوش ترین فرمانده جنگی که با شما کار کرد چه کسی بود؟

همه فرماندهان باهوش بودند و گرنه فرمانده نمی شدند البته حسین خرازی و شهید باقری افراد باهوش تری بودند.

شجاع ترین رزمنده ای که در جنگ دیدید چه کسی بود؟

شهید شاهمرادی قائم مقام تیپ 44 قمر بنی هاشم که اهل زرین شهر بود در اوج تیراندازی ها که مستقیم تیر می آمد سوار بر موتور سرش را بالا می گرفت و اصلا خم به ابرو نمی آورد. آقا مهدی باکری هم بسیار شجاع بود.

دوست دارم در دریا شهید شوم

اگر خدا توفیق شهادت در جنگ را به شما می داد دوست داشتید در کدام عملیات و با چه کسی شهید می شدید؟

فرقی نداشت. البته شهادت در دریا عالم دیگری دارد.

چه احساسی از کاندیداتوری رزمندگان و جانبازان دارید؟

اگر همان روحیات و صداقت ها را حفظ کنند و قیل و قال سیاست آنها را منحرف نکند، احساس خوبی دارم. فکر می کنم اگر ما بتوانیم آن حال و هوای معنوی که در دوران انقلاب و دفاع مقدس بود را در اداره کشور به کار بگیریم، خیلی از مشکلات کشور حل می شود.

انتقادی که به شما در جامعه مطرح است، این است که می گویند خیلی برای ریاست جمهوری شوق دارید و حتی چند جوک هم برایتان ساختند. علت این اشتیاق چیست؟

این زیر سر افرادی است که خودشان را به ما نسبت می دهند.

یعنی یک نوع تبلیغات است و خودتان عامدانه منتشر می کنید؟

نه منظورم شماها هستید.

نظر رضایی درباره پیامک های که برایش می سازند!

من شخصا هیچ وقت برای شما جوک نساخته ام.

منظورم برخی بچه های حزب اللهی است. این شعار کاملا بی اساس است. چون تاکنون 30 انتخابات در جمهوری اسلامی برگزار شده؛ من فقط در دوتای آنها کاندیدا شدم.

فکر می کنید علت این جوک ها چیست؟ به شما علاقه دارند یا قصد تخریب شما را دارند؟

علاقه که نیست. شاید قصد تخریب هم نداشته باشند. دعواهای داخلی است.

یک سری از نیروهایی که در زمان جنگ شما فرمانده شان بودید الان رقبای شما شده اند. نظرتان در این خصوص چیست؟

چه اشکالی دارد؟ ما افتخار می کنیم که چنین نیروهایی تربیت کردیم.


توقع ندارید به نفع شما کنار بروند؟

نه ولی توقع من این است که همه بچه های انقلاب دست به دست هم بدهیم و یک دولت قوی درست کنیم و کشور را از این گردنه عبور بدهیم. این توقع را دارم.

خودم را اصولگرای انقلابی می دانم

شما خودتان را اصولگرا می دانید؟

من خودم را اصولگرای انقلابی می دانم. چون قبل از اینکه اصلا این آقایون حزب و گروه درست کنند ما حزب داشتم. من که نمی توانم گروهی را که داشتم  نفی کنم.

بالاخره شما با جریان اصولگرایی قصد ائتلاف و اتحاد ندارید. خودتان را محور اصولگرایی می دانید یا اینکه می خواهید مستقل باشید؟

الان مدتها است که این اتفاق افتاده و بیش از 8 سال است که اصولگرایان نمی توانند روی یک نفر به توافق برسند. به همین دلیل من همیشه مستقل آمده ام. سال 84 مستقل بودم، سال 88 هم مستقل بودم. الان هم مستقل آمده ام. ائتلاف درست می کنند و بعد خودشان زیر آن می زنند.

یعنی از جمع گریزان هستید؟

از جمع گریزان نیستم اما از اینکه به نام ائتلاف تفرقه جدیدی شکل بگیرد گریزانم.

یعنی می ترسید وارد جمع شوید اما روی شما اجماع صورت نگیرد؟

نه از این نگران هستم که هم ائتلاف 1+2 از من دعوت کرد و هم آقایان متکی و باهنر و دوستان ائتلاف 5 گانه از من تقاضا کردند. من در هر یک از اینها می رفتم، خود به خود روبروی دیگری قرار می گرفتم. من نمی خواستم این اتفاق بیافتد. لذا به نام ائتلاف نباید یک تفرقه جدیدی شکل بگیرد. من با این مخالفم.

اصلی ترین رقیب من آقای هاشمی است

اصلی ترین رقیب خودتان را چه کسی می دانید؟

اصلی ترین رقیب من فقر و بیکاری و گرانی و تحریم های اقتصادی است. و بعد هم اگر آقای هاشمی بماند و کنار نرود آقای هاشمی رقیب من خواهد بود.

فکر می کنید فقط خود شما می توانید مقابل آقای هاشمی بیاستید؟

من در تقابل با هیچکس جز دشمنان ملت ایران نیستم ولی رقابت جدی خواهم داشت. خیلی از این آقایان سوابقی که آقای هاشمی دارد را ندارند. مثلا قبل از انقلاب سابقه ندارند، در جنگ نبودند، ارتباط نزدیکی با حضرت امام (ره) نداشتند. ضمن اینکه در رابطه با آینده کشور یعنی اقتصاد، مثل آقای هاشمی حرف جدیدی هم ندارند. در حالی که همه این ویژگی ها را در خودم و دوستانم می بینم.

هاشمی حرف جدیدی در اداره کشور ندارد

اما آقای هاشمی یکی از شعار هایش بحث معیشت است؟

ایشان حرف جدیدی ندارد و حرف هایشان همان حرف های قدیمی است.

یعنی آقای هاشمی حرف جدیدی ندارد و بقیه هم که اصلا هیچ حرفی ندارند. درست است؟

اصلا تخصص شان این نیست و وقتی هم تخصص نباشد همه حرف ها شعاری می شود.

غیر از آقای هاشمی دیگران را به عنوان رقیب حساب نمی کنید؟

انشاءالله وقتی دولت آینده را شکل بدهیم از خیلی از این نامزدها استفاده می کنیم و من واقعا رقیب اصلی خودم را فقر و گرانی و بیکاری می دانم.

الان و پیش از تشکیل دولت شما غیر از آقای هاشمی هیچ کدام از کاندیداهای موجود را رقیب نمی دانید. درست است؟

حالا شاید این ادبیات، ادبیات متکبرانه ای تلقی شود. چون قصد ندارم اینطور بگویم. اما واقعا رقیب اصلی خودم را فقر و گرانی و بیکاری و این تحریم های اقتصادی می دانم که بتوانیم از این گردنه عبور کنیم.

اگر شورای نگهبان شما را به عنوان رجل سیاسی نشناسد چه واکنشی دارید؟

من تابع قانون هستم و تا الان هم بر همین رویه عمل کرده ام.

اگر تایید نشوید از چه کاندیدایی حمایت می کنید؟

هیچ کدامشان.

رای نمی دهید؟

چرا بالاخره به یک نفر رای می دهم اما پشت سر کسی قرار نمی گیرم.

میزان رای تان در نظرسنجی ها چطور است؟

خوب است.

نظرسنجی است یا نظرسازی؟

من که خودم کاری نمی کنم و نظرسنجی‌هایی که نهادهای دیگر انجام دادند را ملاک می گیرم.

الان همه کاندیدا ها می گویند که در نظرسنجی ها جایگاه خوبی دارند و حتی برخی اعلام کرده اند که نامه ها و درخواست های مردمی و نظرسنجی ها آنها را وادار کرده وارد این عرصه بشوند. فکر نمی کنید توهم نظرسنجی و رئیس جمهور شدن از همین الان در بعضی ها ایجاد شده؟

ممکن است.

علت این امر چیست که به قول آقای کدخدایی خودشیفتگی ایجاد شده که همه می توانند رئیس جمهور بشوند؟

نمی شود این تهمت را به افراد زد. بالاخره کسانی که الان آمدند بیشترشان آدم های متدینی هستند و سابقه انقلابی دارند و زحمت کشیدند. به این صورت نمی شود گفت.

بالاخره مدیریت با انسان خوبی بودن متفاوت است دیگر.

بعضی ها برداشت و برآوردشان از خودشان و جامعه ممکن است درست نباشد. بله هر کسی می تواند یک انگیزه ای داشته باشد.

فکر نمی کنید اعضای ستادهای کاندیداها بر اساس علقه ای که دارند ممکن است نظرسازی کنند؟

من این را نفی نمی کنم.

آخرین بار یکسال پیش احمدی نژاد را دیدم

در هفته های اخیر با آقای احمدی نژاد دیداری داشتید؟

نه بیش از یک سالی می شود که من ایشان را ندیدم.

در کابینه تان از آقای احمدی نژاد و مشایی استفاده می کنید؟

دولتی که ما تشکیل می دهیم بخشی از آن از دولت های گذشته خواهد بود. از دولت آقای احمدی نژاد هم افرادی خواهند ماند. چون من معتقد به حرکت اتوبوسی نیستم و اگر افرادی هستند که زحمت کشیده اند و صلاحیت و شایستگی حضور در دولت را دارند چه دلیلی دارد حتما آنها را به این دلیل که عضو دولت آقای احمدی نژاد بوده اند حذف کنیم.

اگر کاندیدای دولت یعنی آقای مشایی رد صلاحیت بشود احتمال دارد که دولت شما را به عنوان کاندیدای خودش معرفی کند؟

بعید می دانم.

در این رابطه با شما رایزنی شده؟

خیر

شما خودتان را فردی فساد ستیز می دانید؟

بله.


ریشه کنی فساد را مهم تر برخورد با مفسد می دانم

چه برنامه ای برای رفع مفاسد دارید؟

من فساد را مهم تر از مفسد می دانم. چون اگر فساد از بین نرود مرتب مفسد تولید می شود. به همین دلیل کاری خواهم کرد که ریشه فساد را بکنیم. الان چند اشکال در کشور وجود دارد که مرتب مفسد تولید می کند. یکی از این عوامل عدم نظارت است، دوم نبود حسابرسی و حسابداری های دقیق، مسئله سوم نبود یک سازمان بازرسی در دولت است. الان دولت سازمان بازرسی و نظارت ندارد و فقط قوه قضاییه سازمان بازرسی کل کشور را دارد.

درحالی که خود دولت هم باید یک سازمان بازرسی بسیار محکم داشته باشد. بنابراین مساله حسابرسی و حسابداری، نظارت و سازمان هایی مانند سازمان بازرسی که باید در دولت ایجاد شود در کنار دقت در قوانین برای مبارزه با مفاسد لازم است. گاهی اوقات یک قانونی نوشته می شود که هر کسی می تواند از ان یک تفسیری بکند و به همین دلیل راه فساد باز می شود.

دقت قوانین را هم ما انجام می دهیم. کار پنجمی هم که می کنیم رتبه بندی کردن است. یعنی الان حتی اگر یک نفر یک ماهه یک شرکتی را تاسیس کند می تواند برود 10 میلیارد تومان وام بگیرد. درحالی که در تمام دنیا افراد رتبه دارند. مثلا اگر فرد رتبه اش 10 باشد هیچ گاه بیشتر از 5 میلیون دلار نمی تواند بگیرد.

گفتید در نظرسنجی ها جایگاه بالایی دارید. علت این اقبال عمومی چیست؟

یکی انتخابات گذشته و مناظراتی که در گذشته بود. دوم هم اینکه ارتباطم را با مردم الان 2 – 3 ماه است که زیاد کردم.

بعضی ها می گویند آقای رضایی در استانها چادر زده و از این استان به آن استان می‌رود تا رای مردم را جذب کند و توجهی به رای تهرانی ها ندارد. درست است؟

هم با مردم تهران که افرادی با سواد و نخبه هستند در ارتباطم و هم با استان ها و لذا رمز انتخابات را...

یا زهرا؟

در این انتخابات یا ابوالفضل است. انتخابات قبلی یا زهرا بود اینجا یا ابوالفضل است.

علت انتخاب این رمزها چیست؟

برکت و روحیه معنوی که در استان ها بوجود می آید. ما در 9 ماه اول جنگ هر عملیاتی انجام می دادیم شکست می خوردیم. در عملیات فتح المبین بود که دشمن حمله کرده بود به چزابه و داشت چزابه را می گرفت. قبل از فتح المبین حمله کرده بود به شوش و داشت کل عملیات ما را بهم می زد.

با دوستان که صحبت می کردیم همه می گفتند که ما در این عملیات شکست می خوریم و بعید است که در این عملیات پیروز شویم. به طوری که ما ناچار شدیم با یک هواپیمای F5 و یک خلبان از ارتش – که من اصلا تا آن وقت هواپیمای جنگی سوار نشده بودم- آمدیم تهران خدمت حضرت امام(ره) رسیدیم و امام فرمودند که شما پیروز هستید. بعد که برگشتیم منطقه دوستان گفتند که چه کار کنیم؟ من آنجا گفتم که رمز عملیات را بگذاریم «یا زهرا» ما پیروز هستیم. که دیگر وقتی با رمز «یا زهرا» عملیات را شروع کردیم 2700 کیلومتر مربع از خاک ایران آزاد شد.


بیشترین نقدم به هاشمی درباره شیوه اداره کشور است

با توجه به اینکه گفتید اصلی ترین رقیب شما اقای هاشمی است، اگر روبروی آقای هاشمی قرار بگیرید بیشترین نقدی که به عملکرد ایشان وارد می کنید مربوط به زمان جنگ می شود یا بعد از جنگ؟

بیشتر مربوط به نحوه اداره کشور، اقتصاد و مسائل فرهنگی خواهد شد. مسائل امروز جامعه مهم است. قصد کالبد شکافی از گذشته ندارم.

یعنی از زمان جنگ هیچ نقدی به ایشان ندارید؟

اگر ضرورتی پیش امد نقد هایم را می گویم. بستگی به مناظرات دارد. چون ما بیشتر دغدغه مان آینده کشور است. ما که نمی خواهیم دعوای گذشته را رو کنیم. بحث این است که آیا ایشان می تواند تحولی در کشور به وجود بیاورد؟ این را ما بحث می کنیم با ایشان و تفاوت هایی که من در اداره کشور دارم را بحث خواهیم کرد. گذشته تنها بنا به ضرورت است و احتمالا اشاراتی خواهد شد.

هاشمی وقتی کشور تحریم نبود در اداره کشور مشکل داشت چه برس به حالا!

فکر می کنید با توجه به شرایط سنی ایشان می توانند کشور را اداره کنند؟

ایشان آن زمان که دولت را در دست داشتند و تحریم های اقتصادی هم نبود در اداره کشور با مشکل مواجه بودند الان که ما تحریم اقتصادی هم داریم. باید ببینیم برنامه ایشان چی هست و چه تغییراتی با گذشته می خواهد داشته باشد.

مدل اقتصادی ای که می خواهید اداره کنید ناشی از اندیشه و تفکرات خودتان است یا اینکه از اندیشمندان غربی اقتباس کردید؟

بیشتر ناشی از فکر خودم و مشورت با نخبگان است. اولین مقاله ای که من نوشتم سال 1370 بود و عنوان آن «الگوهای توسعه از دیدگاه امام خمینی (ره)» بود. یعنی الگوی توسعه و پیشرفتی که الان دنبالش هستم. در حقیقت این الگو را از دل اندیشه های حضرت امام(ره) در آوردم. لذا اقتصادی که ما دنبالش هستیم یک اقتصاد متفاوتی با مکاتب اقتصادی است.

اگر در مقابل آقای قالیباف که قبلا در جنگ زیر نظر شما فعالیت بگیرید چه نقدی به ایشان خواهید داشت؟

اساسا این را از افتخارات خودمان می دانیم که در زمان جنگ تعداد زیادی نیرو تربیت کردیم و انشاءالله اگر دولت را هم در دست بگیریم تعداد زیادی نیرو هم برای نسل های بعد تربیت خواهیم کرد.

از شما برای جلسات اصولگرایان در راستای وحدت دعوت شده؟

خیر دعوت نکرده اند. البته با اصل اینکه این جلسات ادامه پیداکند موافقم. جلساتی هم با مجلس داشتیم. کلا این جلسات را مثبت می دانم.

ائتلاف "همه با هم" میان اصولگرایان را قبول دارم

اگر به یک نتیجه واحد برسند و همه از یک کاندیدا حمایت کنند شما هم از نظر آنها تبعیت خواهید کرد؟

من قبلا هم گفته ام که ائتلاف همه با هم را قبول دارم اما اینکه دو سه نفر با هم ائتلاف کنند را قبول ندارم. ائتلاف همه با هم آن هم بر اساس یک منطق نه اینکه بر اساس سلایق. مثلا یک جمعی از نخبگان باشند و ما برنامه های خودمان را ارئه کنیم و آنها به نتیجه برسند که کدامیک از ما می تواند هم در رقابت ها و هم بعد از انتخابات کشور را اداره کند.

حالا اگر 400 نفر نمی شود، 40 نفر که می شود. 40 نفر از نخبگان بنشینند و بر  اساس یک معبار مشخص قضاوت انجام بدهند. به نظر من مساله سختی نیست و اگر دوستان گروه گروه نشوند و قبول کنند که همه با هم باشند، فکر نمی کنم مشکلی برای رسیدن به وحدت باشد.

این پیشنهاد را مطرح کردید؟

بله.

چه نتیجه ای داشت؟

در ابتدای راه هستیم.

فکر می کنید به انتها برسید؟

نمی دانم.

ممنون از وقتی که در اختیار ما قرار دادید.

منبع:  مشرق

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا