یزدفردا "سرویس اجتماعی "حوادث"جنایی:مردی که برای برادرش درخواست قصاص کرد
مرد جوانی که همسر برادرش را با ضربات چاقو به قتل رسانده‌ بود پای میز محاکمه رفت.

 مردی به نام حسین خرداد سال گذشته با پلیس تماس گرفت و خبر داد همسرش مریم به دست برادرش حمید کشته ‌شده‌ است.

این مرد گفت، برادرش بعد از ورود به خانه‌اش مریم را با ضربه‌ کارد زخمی کرد و او در بیمارستان جان خود را از دست داد.

وقتی حمید بازداشت شد به پلیس گفت: همسر برادرش را کشت چون او باعث بدبختی‌اش شده ‌بود، متهم حاضر نشد بیشتر در این‌باره توضیح بدهد.

 با توجه به مدارک موجود در پرونده و اعترافات متهم، کیفرخواست علیه او صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه 71 دادگاه کیفری‌استان تهران فرستاده ‌شد.

 بعد از تشکیل جلسه دادگاه ابتدا صادقی، نماینده دادستان در جایگاه حاضر شد و در دفاع از کیفرخواست گفت: متهم خرداد سال گذشته با وارد آوردن ضربه چاقو به کتف مقتول، او را به قتل رسانده و مطابق نظریه پزشکی‌قانونی ضربه چاقو باعث بریدگی شدید در قلب مقتول شده‌ است که با توجه به شکایت اولیای‌دم درخواست صدور حکم قانونی را دارم.

پیش از این مادر مقتول به عنوان یکی از اولیای‌دم طی لایحه‌ای شکایت خود را مطرح کرده و گفته ‌بود به دلیل مشکلات جسمانی نمی‌تواند در دادگاه حاضر شود به همین دلیل به دستور قاضی عزیزمحمدی، رییس دادگاه همسر مقتول که به‌عنوان قیم فرزندش در دادگاه حاضر شده ‌بود پشت تریبون قرار گرفت.

او گفت: من از طرف خودم شکایتی ندارم. دنبال دریافت دیه هم نیستم اما به‌عنوان قیم پسرم درخواست صدور حکم قصاص را دارم.

او درباره روز درگیری گفت: برادرم آدم ناآرامی بود.

او در کارگاه با من کار می‌کرد اما از من جدا شد و به کارگاهی دیگر رفت.

او آخر هفته‌ها به خانه ما می‌آمد و آنجا می‌ماند.

چند ماه قبل از حادثه عید بود، همسرم خانه‌تکانی کرده و بعد با هم به مسافرت رفته‌ بودیم.

وقتی برگشتیم دیدیم خانه به هم ریخته ‌است.

مریم خیلی عصبانی شد و اعتراض کرد.

من هم خسته‌ شده ‌بودم.

مدتی بعد فهمیدم حمید با برادر دیگرمان دعوا کرده و فامیل را به هم ریخته ‌است.

به همین خاطر تصمیم گرفتم به او بگویم دیگر به خانه ما نیاید.

خیلی عصبانی شده‌ بودم.

به نگهبان شهرکی که در آن بودیم، گفتم دیگر برادرم را راه ندهد.

بعد از چند دقیقه در کارگاه بودم که برادرم آمد.

با هم به خانه رفتیم و به او گفتم باید از خانه من بروی.

گفتم همین حالا وسایلت را جمع کن.

قبول نکرد، گفت: کمی صبر کن تا خانه‌ای پیدا کنم.

گفتم :همین حالا وسایلت را جمع کن و برو.

او رفت اما چند دقیقه بعد برگشت.

دوباره از من خواهش کرد، قبول نکردم.

سپس او سر کمد رفت؛ فکر کردم می‌خواهد وسایلش را جمع کند.

یکدفعه برگشتم و صدای فریاد زنم را شنیدم!

دیدم برادرم در حالی‌که بچه‌ام، هم آنجا بود چاقویی را به کمر زنم فرو کرده ‌است.

بلافاصله مریم را به بیمارستان بردم، وقتی رسیدیم گفتند: او مرده‌ است. چاقو قلبش را پاره کرده ‌بود.

 در این هنگام قاضی عزیزمحمدی از شوهر مقتول خواست درباره زندگی‌اش بیشتر توضیح بدهد.

 او گفت: چهارسال قبل با مریم ازدواج کردم و وقتی این اتفاق افتاد بچه‌ای دوساله داشتم.

مریم زن خوبی بود اما برادرم با او دشمنی می‌کرد.

بعد از مرگ او هم با زن دیگری ازدواج کردم تا از پسرم نگهداری کند.

قاضی از این مرد خواست تا در صورتی که امکان دارد رضایت بدهد، اما او قبول نکرد و گفت: اگر قتل به دست غریبه اتفاق افتاده ‌بود این کار را می‌کردم.

اما حمید برادر من است و اگر از زندان بیرون بیاید جلوی چشمم است و نمی‌توانم این وضعیت را تحمل کنم به همین خاطر هم رضایت نمی‌دهم.

در ادامه متهم در جایگاه حاضر شد.

او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: من اول در کارگاه برادرم کار می‌کردم بعد مشکل مالی پیدا کرد و کارگاه را فروخت و جایی کوچک‌تر خرید.

باز با برادرم کار می‌کردم و کنار او ماندم اما مریم در روابط ما دخالت می‌کرد.

نمی‌گذاشت برادرم حقوق من را بدهد و مرتب باعث دعوا می‌شد.

بعد که به کارگاه دیگری رفتم باز هم دخالت‌های مریم ادامه داشت .

در آن کارگاه هم به‌خاطر او دعوا کردم و بیرون آمدم.

او کاری کرد که برادرم مرا از خانه‌اش بیرون کرد.

او خودش باعث این قتل شده‌ بود.

متهم گفت: تنها انگیزه‌ای که داشتم همین بود که او مرا خیلی اذیت می‌کرد و مرتب سایه‌اش در زندگی‌ام بود.

البته آن روز شیشه هم کشیده‌بودم و حالم خوب نبود!!!

خیلی عصبی بودم و مریم را که باعث بدبختی‌ام شده‌ بود کشتم.

حالا هم حق می‌دهم برادرم مرا نبخشد، اما باید بداند زنش هم مقصر بود.

بعد از پایان جلسه دادگاه، هیات قضات برای صدور رای دادگاه وارد شور شدند.

شرق

> مطلب این صفحه را به زبان دلخواه خود ترجمه کنید

 

این خبر را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا