دکتر غلامرضا محمدی/کویر/
دکتر غلامرضا محمدی/کویر/
 
کجاست آنکه حرفهای تازه میزند
      ودردهای کهنه می برد
 
که من دلم گرفته از ملال
    که من دلم گرفته از غبار روزمرگی
 
ومانده ام بدون برگ وبار
      چنین تکیده درسراب زندگی
 
کجاست آنکه از زلال زمزم کلام او
        سبو سبو شراب ناب میتوان گرفت
 
سبد سبد شکوفه میتوان ربود   
 
طبق طبق گلاب میتوان گرفت
 
کجاست آنکه از صفای صحبت صمیمی اش
 
بهار موج می زند ودر حضور او به اوج می توان پرید
 
کجاست آنکه ازترنم طراوتش
  غزل غزل شکوفه خنده میزند
 
ودر میان کوچه باغهای زندگی نوید می پراکند
 
کجاست آنکه لطف می تراوداز تبسمش
 
ومیبرد زخاطر خزانیم فراق
 
وپرده های غنچه میدرد به باغ
 
وغرق اشتیاق میکند مرا
وشانه میزند دوباره گیسوی بنفشه را
 
وپرزجوشش جوانه می کند دوباره شاخسار آرزو
 
وپرسش عطش لبالب از جواب می شود
    به جاری هزار رود عشق
 
به نغمه هزار گفتگو
 
وخواب میبرد زچشمهای خسته ام
مرا شهاب می کند
 
وغفلت مرا به بارش غریو تندری
   شبی خراب می کند
 
دلم گرفته آنچنان در این کویر زرد
   که جز حضور سبز اوکسی
 
مرا رها نمی کند،رها!
 
چنین که خو گرفته ام به گیر ودار زندگی
 
دریغ اگر دریغ دارد آن نگاه کیمیا ،مرا

 

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا