سفرنامه هرات و مروست(خاتم) فردائیان(8):

 مي گويند اينجا خاتم است ؛ اما بيشتر آغاز است ........

 

محسن اختیاری

خاتم است ، شايد به آن سبب كه ديار دارالعلم دارالعباده به آن ختم مي شود ؛ وشايد هم سپهر نيلي ، بي كرانگي افقش را در گستره دشتهاي پهناور آن به انتها مي برد .
ولي بيشتر آغازي مي نمايد ، كه آغاز حيات است در پس كوير بي انتها و آغاز تكاپو وتلاش است در پس سكوت و سكوني كه آدمي را به تفكر بر مي انگيزد ؛
هر آنچه مي بيني زيباست ؛ فقط چشمهايي مي خواهد كه اين زيباييها را ببيند ، كه " چشمها رابايد شست ؛ و جور ديگر بايد ديد ؛ "
از آثار تاريخي كم نظيرش ، همچون قلعه هاي بسياري كه روزگاري شهره بودند به استواري ، و اگر چه روزي حافظ جان آدميان بودند ، از گزند آدميان ؛! اما امروز ، اگر حفاظت نشوند ؛ پشت خم خواهند كرد ، از گزند باد و بوران ؛ و شايد هم آدميان ؛!
تا طبيعت سرشار و بي نظيرش ؛ از آهوبره هايش تا آهوها و بره هايش ؛ و از كل و بزهايش ؛ تا كبك و تيهوان خرامانش ؛
از دستهاي پينه بسته پيرمردي استوار در راه مزرعه ، كه با گذر قريب به هشتاد بهار از زندگيش ، هنوز همچون كوهي استوار ، بوي تلاش و حيات ميدهند ، كه به غيرت آرام لميده در خمودگي زندگي شهرنشيني ماه تلنگر ميزند ؛
تا روستاها و شهرهايي كه همگي نشاني از مهر و ناز دارند ؛ از هرابرجانش ؛ تا چنار نازش ؛
فوران آب از چاه جوشان بي همانندش در دل كوير ، به ژرفا و بلنداي انديشه آدمي ، نويد حيات مي دهد ؛ و ظرافت اندام آهوان دشتهايش به نگاره هاي خاتم شيراز جان مي بخشد .
پيرمرد كه رهسپار مزرعه تشنه اش شده ، با فزوني سن و گذر ايام ، هنوز هم ده تاي ما را حريف است ، و از خاطرات زندگاني در اين قلعه ها مي گويد ؛
آثار بجاي مانده در حصار قلعه ها هنوز هم بوي حيات مي دهد ؛ مشكهاي چروكيده آب ؛ كف گيوه هاي درهم تنيده به دست استاداني بي نام و بي نشان ؛

اما آنچه در ظاهر چشم نواز است ، ولي در باطن دل گداز ، نظاره تنهاي خشكيده و عريان درختاني است درجوار حصارها ، كه هنوز استوار ايستاده اند ؛ و انگار دل افتادن ندارند ، هر چند گذر زمان به دارازاي قرني را به نظاره ايستاده اند؛ و هنوز به اميد رسيدن دست زندگي بخشي ، دوردستها را نظاره مي كنند ؛ گويي آنها هم از ديدن ما دلشاد شده اند و كورسوي اميدي در دلشان جان گرفته ، كه با پيچش نسيم در شاخه هاي خشكيده شان ، انگار آواي خوشامد به ما سر مي دهند و تمناي بازگويي درد دلشان را از ما دارند ؛

واما در سرزميني كه در دلش آب نهفته ، كه وجود چاه آب جوشانش ، گواه اين واقع است ؛ استعداد كشاورزي قابل توجهي دارد كه سابقه اش مثال زدني است ؛ موقعيتي مناسب دارد كه بر مسير جاده هاي


ترانزيت ، و نقطه تلاقي سه استان پهناور است ؛ و جاذبه دارد كه حيات وحش بي نظير و آهوبره اش منحصر بفرد است ؛ و آثار تاريخي بسيار، كه شهره است به سرزمين قلعه ها .

نكته درخور توجه اينكه، محروميت بسيار هم دارد ؛ و مهاجرت زياد هم ؛
آيا نياز به توجه دارد ؛؟ آيا نيازمند برنامه ريزي بيشتراست ؛؟ يا محتاج به هماهنگي بين مسئولين وارگانها و نهادها ؛؟ و شايد هم بعد مسافتش از مركز، آنرا همچون فرزندي در دامان نامادري قرار داده ؛؟

آري ؛ اينجا خاتم است ؛ و به آن اميد كه اين عنايت ، آغازي باشد به فرداهاي بهتر ، براي همه فرداييان سرزمينش .


یزدفردا

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا