سمینار علمی اجتماعی با موضوع گرایش‌های جدید در علوم اجتماعی معاصر با حضور دکتر سارا شریعتی جامعه‌شناس و عضو هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران با همکاری انجمن علمی علوم اجتماعی دانشگاه یزد، ۲۷ آبان‌ماه در این دانشگاه برگزار شد.

به گزارش واحد دریافت خبر یزدفردا:دکتر سارا شریعتی در این نشست که جمعی از اعضای هیات علمی، دانشجویان و صاحب‌نظران دانشگاه یزد حضور داشتند بحث خود را با طرح این سوالات آغاز کرد که چرا صحبت کردن از جامعه‌شناسی و گرایش‌های امروزی آن عمومیت ندارد و چرا صحبت کردن از جامعه‌شناسی جامعه را جلب نمی‌کند؟ چرا جامعه‌شناسی برای شناخت جامعه مرجعیت ندارد؟
وی ادامه داد: جامعه‌شناسی در آغاز تاسیسش در دوره‌های مختلف با این مباحث و با این سوالات مواجه بوده است و به قول مرتن جامعه‌شناسی از آغاز تاسیس خود با بحران روبرو بوده و در همه دوره‌ها این بحران وجودداشته است.

وی تخصصی‌شدن علوم اجتماعی را ازجمله نقدهایی دانست که به این علوم وارد شد و در توضیح آن گفت: معمولا جامعه‌شناسان هنگامی‌که صحبت می‌کنند بحث و زبانشان تخصصی است و خارج از این محیط با آن آشنایی ندارند. این رشته روز به روز تخصصی‌تر شده تا حدی که کلیت خود را از دست می‌دهد. این تخصصی شدن مفرط که بعضی‌ها مثبت ارزیابی می‌کردند، به ضرر جامعه شد به این دلیل که جامعه‌شناسان را از ارائه یک تحلیل کلی نسبت به کل جامعه ناتوان کرد.
وی در خصوص دلیل به وجود آمدن این امر گفت: در مرحله نسل اول جامعه‌شناسان، با الگوی پوزیتیویسم شناخته می‌شدند. در الگوی پوزیتیویسم دغدغه علوم اجتماعی، علوم انسانی و مشخصا دغدغه جامعه‌شناسی، علمی بودن بود. 
وی با اشاره به مکتب فرانسوی و مکتب دورکیم گفت: الگویی که این جامعه‌شناسان برای خود در نظر گرفتند علوم طبیعی بود. آنها می‌خواستند با الگوی علوم طبیعی، جامعه‌شناسی را بسازند و ابزار آنها آمار و ارقام و جدول بود و در این سنت به سمت تخصصی‌شدن و جامعه‌سنجی پیش رفت و در نتیجه کلیتی که نسبت به دانش اجتماعی داشتند به نظر می‌رسد که از دست رفت و این مهمترین نقدی بود که به جامعه‌شناسان شد.

دکتر شریعتی افزود: نقد دیگری که به این علوم وارد شد این بود که این علوم  روز به روز نظری‌تر می‌شود. دلیل این بود که در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ یک چرخش در پارادایم پوزیتیویسم به وجود آمد که اسم آنرا چرخش تفسیری گذاشتند. بدین معنا که احساس کردند  آمار و ارقام و مطالعه امر اجتماعی همچون شی به بن‌بست‌های جدی می‌خورد و خیلی دقیق جواب نمی‌دهد. چرخش تفسیری به این دلیل به وجود آمد که در روانشناسی ناخودآگاه کشف شد. کشف ناخودآگاه به علومی که مبتنی بر عقل بودند فهماند و نشان داد که عقل برای شناختن من فردی و من اجتماعی کافی نیست. در نتیجه ضرورت دارد به یک وجوه دیگری نیز توجه شود و آن چرخش تفسیری بود.
وی در ادامه توضیح داد: در چرخش تفسیری به نظر می‌رسید که جامعه شناسی که در آغاز خودش را یک علم می‌دانست روز به روز به فلسفه نزدیک می‌شود و چنان مقدار تفسیر بالارفت که علمی بودن جامعه‌شناسی مورد پرسش جدی قرار گرفت و پرسش این بود که فرق جامعه‌شناسی با فلسفه چیست و این یک نقد جدی بر نظری‌شدن بود.

وی اظهار داشت: مورد دیگری که تفسیری‌شدن جامعه‌شناسی به وجود آورد این بود که آیا جامعه‌شناسی علم تفسیر جامعه است. جامعه‌شناسی که تفسیری شود هم موقعیت علمی آن و هم نقش و جایگاهش در نقد اجتماعی در اصلاح بشریت زیر سوال رفت. 
دکتر شریعتی ادامه داد با گذار از چرخش پوزیتیویسم و چرخش تفسیری، شرایطی در جامعه‌شناسی معاصر به وجود آمد که جامعه‌شناسان مجددا آن را شرایط بحرانی تلقی کردند. به دلیل اینکه در این نوع جامعه‌شناسی، نیروهای اجتماعی دیگر نقش جدی نداشتند و جامعه‌شناسان از لحاظ کمی و نهادی افزایش پیدا کرده بودند  و یک اجتماع علمی مستقل به وجود آورده بودند و این اجتماع منجر به پیش‌گفته‌های جامعه‌شناختی شده بودند و انگار که جامعه‌شناسان با خودشان گفتگو می‌کردند.
وی با اشاره به اینکه در این جامعه‌شناسی نیروهای اجتماعی نقش و حضوری نداشتند، اظهار داشت به نظر می‌رسید جامعه‌شناسی معاصر از سنت کلاسیک‌ها دور شده است. در نتیجه جامعه‌شناسی معاصر در برابر پرسش‌های جدی قرار گرفت.
وی با بیان اینکه گرایش‌ها و جریان‌های مختلفی به این پرسش‌ها پاسخ گفتند، به تشریح سه جریان عمده پرداخت. به گفته وی، این سه جریان سعی کردند به نحوی به نقدهایی که از جامعه‌شناسی بدون جامعه، وارد شده بود واکنش نشان دهند این سه جریان هیچ ربطی به هم ندارند اما سه جریانی هستند که کم و بیش از یک روح و گرایش واحدی پیروی می‌کنند.

دکتر شریعتی اپامه داد: یکی از این جریان‌ها جریان قدیمی در جامعه‌شناسی است که بروز شده و مورد ارزیابی جدید قرار گرفته است، جریان دیگر به نحوی تجدید نظر کرده در سنت خود و سومی جریانی است که ابداع شده است و این جریانات در ایران شناخته‌شده‌تر هستند. یکی از وجوه مشترک این سه گرایش و جریان این است که پایگاه فعالیتشان فقط در محدوده دانشگاه نیست. 
این جامعه‌شناس در شرح این جریان‌ها گفت: اولین و قدیمی‌ترین جریان جامعه‌شناسی کلینیک یا بالینی است و نزدیک به روانشناسی اجتماعی است. در سنت فرانسوی این جریان از دهه ۱۹۹۰ میلادی به صورت جدی مطرح شد و پیشینه این جریان به دورکیم  می‌رسد. در این جریان یک اتفاقی که افتاد تغییر جایگاه و نقش فرد بود. بحث این بود که امروز باتوجه به موقعیتی که فرد پیدا کرده است داستان فردی به اندازه داستان اجتماعی اهمیت پیدا کرده است و ما داستان اجتماعی را نمی‌توانیم بفهمیم مگراینکه به روایت‌های فردی گوش فرادهیم. روایت‌های فردی را در متن داستان اجتماعی بنشانیم و باتوجه به آن جامعه را تحلیل کنیم.
دکتر شریعتی با اشاره به اینکه روش جامعه‌شناسان کلینیک مداخله برای تغییر است افزود: این جامعه‌شناسان مداخله‌گر هستند و به تغییر پس از تفسیر می‌اندیشند و عملا مداخله می‌کنند برای تغییر واقعیت و نظمی که مورد انتقاد آنهاست. تلاش جامعه‌شناسی کلینیک این است که به وجوه اجتماعی که روح انسان را می‌سازد توجه می‌کند. بار روانی، روحی، عاطفی و فردی را در نظر می‌گیرد. یکی پدیده‌هایی که جامعه‌شناسی کلینیک به آن پرداخت پدیده رنج در جامعه جدید بود. رنج مفهومی بود که در جامعه‌شناسی به آن پرداخته نمی‌شد و در روانشناسی مطرح بود.

وی درخصوص دومین جریان یا گرایش گفت: این جریان را می‌توان گفت یک جریان اصلاحی است و جریان جدیدی نیست. این جریان یک سنت انتقادی اما پراگماتیک است و پراگماتیسم یا عمل‌گرایی را وارد سنت انتقادی کرده است و سعی می‌کند به نقدهایی که به جامعه‌شناسی وارد می‌شود به نحوی وارد شود. سنت انتقادی یکی از سنت‌های شناخته شده‌ جامعه‌شناسی است و ریشه آن در میان کلاسیک‌ها به مارکس می‌رسد و در ایران به عنوان مکتب فرانکفورت می‌شناسند و در فرانسه به عنوان مکتب پیر بوردیو که به عنوان جامعه‌شناس انتقادی شناخته می‌شود.
وی افزود: این جامعه‌شناسان جدید در این سنت فکر می‌کنند و این سنت را مورد نقد جدی قرار  می‌دهند و اسم آن را جامعه‌شناسی انتقادی نقد می‌گذارند و نتیجه بحثشان این است که آن چیزی که ما به عنوان جامعه‌شناسی انتقادی می‌شناسیم در واقع نقد آن نقد اجتماعی نیست و نقد اجتماعی در آن جایگاهی ندارد. آنها کار خود را به عنوان جامعه‌شناسی نقد آغاز کردند و گفتند یک محور دیگر را باید به آن توجه کنیم و آن محور پراگماتیسم یا عمل‌گرایی است. یعنی اینکه در برابر جامعه‌شناسی به شدت نظری شده ما باید به پراگماتیسم و نقش عملیاتی و عمل‌گرایانه آن فکر کنیم.
وی در شرح سومین جریان گفت: در این جریان از جامعه‌شناسی صحبت می‌شود به نام جامعه‌شناسی مردم‌مدار (پابلیک). چهره شاخص این جریان "مایکل بوراوی‬‎" گفت در سنت جامعه‌شناسی امروز سه سنت وجود دارد جامعه‌شناسی حرفه‌ای که در دانشگاه است، جامعه‌شناسی کاربردی که مشاور قدرت و دولت‌هاست و جامعه‌شناسی انتقادی که بحث‌های نظری را مطرح می‌کند. مایکل بوراوی از گونه چهارمی صحبت کرد به نام جامعه‌شناسی پابلیک که به عنوان جامعه‌شناسی مردم‌مدار مطرح شد و بحث آن این بود که جامعه‌شناسان با محیط اطراف خود فاصله گرفتند و در نتیجه باید جامعه‌شناسی را به سمت پابلیک و عموم هدایت کنیم.

دکتر شریعتی گفت: برای یک تحولی که محور اصلی همه نقدها به جامعه‌شناسی معاصر بود و آن تحول در خود کلمه مردم و عموم بود. جامعه‌شناسی پابلیک جامعه‌شناسی عمومی است. یکی از دلایلی که جامعه‌شناسی را با بحران مواجه ساخت و یکی از عواملی که باعث شد جامعه‌شناسی مورد پرسش جدی قرار گیرد این بود که حلقه‌ای که دانش جامعه‌شناختی را به جامعه پیوند می‌داد گسسته شد و آن حلقه دقیقا همین مفهوم مردم بود. جامعه‌شناسی بی‌توجه به مردم (بدون در نظر گرفتن مردم) و جامعه، جامعه‌شناسی بود که خنثی بودن را به حد اعلای خود رساند و نیروهای اجتماعی را از جامعه‌شناسی بیرون کرد و جنگ اندیشه‌ها را علیه اندیشه‌های دیگر به وجود آورد و درایبجا جنگ ایده‌ها بود نه جنگ نیروها.وی افزود: مهمترین بحران جامعه‌شناسی معاصر این بود که جنگ و مبارزه آن در حیطه ایده‌ها بود نه در حیطه نیروها. نیروهای اجتماعی در آن جایگاهی نداشتند به دلیل اینکه مردم مفهوم مرکزی آن نبود. به گفته وی در این سه جریان به نحوی دعوتی است برای اینکه ما دوباره میراث جامعه‌شناسی را بخوانیم  و به سنت اولیه آن برگردیم  و بر آن بحران غلبه کنیم. از مولفه‌های جدی آن نزدیک شدن به امر مورد مطالعه، نزدیکی حتی به شکل فاصله یعنی اگر دانشگاه امروز مهمترین پایگاه جامعه‌شناسان است از نزدیکی دانشگاه به جامعه و از نزدیکی جامعه‌شناسی به جامعه صحبت کنیم. جامعه‌شناسان را نه صرفا در دانشگاه بلکه در جامعه باید پیدا کرد و این از بحث‌های مهم است. دومین مولفه عمومیت‌یافتن است وسعت بخشیدن به عموم و مخاطبان است در جامعه‌شناسی پابلیک توجه به عموم‌ است. سومین مولفه مداخله‌گرایانه است. این جامعه‌شناسی با رسالت اولیه خود که اصلاح اجتماعی است سعی می‌کند با آن میراث به نحوی ارتباط برقرار کند و جامعه‌شناسی را علم موثر و مداخله‌گر می‌داند به همین دلیل مفهوم پراگماتیسم یا عمل‌گرایی را وارد مباحث جامعه‌شناختی می‌کند به دلیل اینکه می‌خواهد از آن جنبه نظری صرف، فراتر رود. 
وی تصریح کرد: من این گرایش جدید را یک گرایشی به سمت جامعه و اجتماع و تغییر  می‌دانم. جامعه‌شناسی در ایران از آغاز تا کنون در همه نسلها با سنت روشنفکری این جامعه، با تغییر اجتماعی پیوند داشته است و در نتیجه این جامعه‌شناسی حاضر در متن همه تحولات اجتماعی را امروز به سختی می‌توان یک جامعه‌شناسی بوروکراتیک، نهادینه و حرفه‌ای نام برد.
وی بیان کرد: این جامعه‌شناسی اگر صرفا تقلیل پیدا کند به مباحث دانشگاهی آن و اگر به خارج از دانشگاه توجه نداشته باشد و اگر به جهت تغییر و تحول آن توجه نکند و با سنت روشنفکری که در این جامعه همواره عامل تغییر بودند پیوند برقرار نکند آماج نقص‌هایی قرار می‌گیرد که در چند دهه پیش در کشورهای دیگر مورد نقد قرار گرفت و مدام با این سوال مواجه خواهد شد که جامعه‌شناسی به چکار می‌آید و تا چه حد دانش جامعه‌شناختی برای ما مفید است برای شناختن جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم.
دکتر ابوالفضل مرشدی عضو هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه یزد نیز در این نشست گفت دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه یزد با همکاری انجمن جامعه‌شناسی ایران در استان قصد دارد با هدف افزایش تعاملات اجتماعی و علمی و تقویت فضای گفتگو و نقد در دانشگاه یزد سلسله‌ نشست‌هایی را با حضور استادان و پژوهشگران برگزار کند و این نشست دومین نشست در این راستاست. 
شایان ذکر است در پایان این نشست دکتر شریعتی به سوالات حاضران پاسخ گفت.










  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا